مارکسیست‌‌های شرمنده و «ملتِ طبقاتی» آینده

فرخنده مدرّس انکار ملت‌بودگی‌ِ ایرانیان، مردود دانستن این «مای ایرانیان» و کتمان تاریخ هزاران سالۀ ملت ـ کشوری با شاخص‌های یگانه، به انضمام نگاه تحقیرآمیز به رویکرد تاریخی و خودآگاهی ملی این مردمان، حلقه‌های اتصالی‌ست که، از همان آغاز، سرشت مشترکی به ایدئولوژی‌های دست‌درکار تدارک انقلاب ۵۷ بخشید. هرچند، پس از «پیروزیِ» آن انقلاب، در

بیشتر

شوکران شکست و نیشِ زهرآگین به ملت

به جامی که زهر آگند روزگار ازو نوش خیره مکن خواستار ‌ زبان و ادبیات سیاسی داریوش همایون به فاخر بودن شهرت داشت و همچنان الگویی‌ست برای آموختن. او حتا وقتی می‌خواست، به انتقادی، تندیی بخشد، آن را به طنز وزینی می‌آراست. یکی از نمونه‌ها، بهره‌گیری از عبارت مشهور دکارت بود ـ «من می‌اندیشم پس

بیشتر

شالودۀ استوارِ آزادی و حقوق برابر در گفتمان ملی

فرخنده مدرس در این‌جا بجاست، از جایی که نوشتۀ قبلی‌ام ـ «گفتمان آینده و بحث‌های امروز» ـ خاتمه یافت، آغاز کنم و آن را به انتها برسانم؛ از آینده‌ای که در آیینۀ امروز میهن تیره می‌نماید و با امکان تحقق آنچه که «پنجاه‌وهفتی‌ها» به نام «جمهوری»، «دمکراسی» یا «حقوق بشر» دنبال می‌کنند، در این آیینه،

بیشتر

ما تا آخر تعهد ملی‌مان خواهیم رفت!

فرخنده مدرّس پس از آن نزاع گستاخانه، به نام مصاحبه با حجت کلاشی، هیستری تهاجمی مجری بی بی سی ـ ژیار گل ـ در حمایت از تجزیه‌طلبان آرام نگرفت. در طی روزهای بعد منکر وجود سندی در اثبات جنایت‌پیشگی اعضا و هواداران احزاب سیاسی تجزیه‌طلب گردید، که البته به وفور اسناد انکارناپذیر جنایت‌ها ارائه گردید،

بیشتر

گفتمان آینده و بحث‌های امروز

فرخنده مدرس در نوشتۀ پیشین خود ــ بحث بر روی «گفتمان» و نه «کسان»! ــ بر ضرورت هشیاری در برابر «فرار به جلو» تکیه کردم، که آن را نباید با «نگاه به جلو» اشتباه گرفت. نگاه به جلو از «خوشبینی ارادۀ انسان» برمی‌خیزد که آمیخته به امیدواری و اعتماد در انسان است که شرط حیاتی

بیشتر

حریف ملی‌گرایی ایرانی کیست؟ بی بی سی؟!

فرخنده مدرس گاه یک مصاحبۀ چند دقیقه‌ای نیز کافی‌ست تا صلابت بیان، استحکام استدلال، توان برهان، افکار منسجم و گفتاری مبتنی بر دانش سیاسی، در عین صبوری، آرامش و متانت یک جنش ملی در دفاع از خود و از زبان سخنگویان شایستۀ آن از یک‌سو، و ستیز عصبی، هیستریک، پریشانی، خشم و بی‌دانشی مخالفان این

بیشتر

بحث بر روی «گفتمان» و نه «کسان»!

هیچ دگرگونی اجتماعی، که انقلاب‌ از جمله بزرگترین‌ این دگرگونی‌هاست، از امروز به  فردا رخ نمی‌دهد. آنچه که به تجربۀ کشور و جامعۀ خود ما باز می‌گردد، از جمله به انقلابی که در سال 57 رخ داد، از این قاعده مستثنا نیست. در تدارک آن انقلاب، که با «زبردستی» نیروهای مذهبی به استقرار رژیم اسلامی

بیشتر

هواداران نظام پادشاهی را نباید تنها گذاشت!

فرخنده مدرّس هنگامی که تُندرهای دفاع از نظام پادشاهی مشروطه خاموش و صدای بال‌ پروازهای بلندِ فکر و بحث و منطقِ برخاسته از فهم و درایت و دانایی دیده‌بان‌های ایران از فراز سرِ جنبش و در تقویت پیکار ملی دلیران کشور، از شنیده شدن بازایستند، آنگاه، جای شگفتی نخواهد بود که، از اعماق تنها زوزۀ

بیشتر

نابسندگی حضور در لحظه‌های دشوار پیکار ملی

سخنی با هواداران پادشاهی مشروطه طبیعی‌ست که مشاهدۀ تجربه‌ای موفق، از هر نیرویی، مرتبۀ انتظارات از آن را بالا ببرد. حرکت منسجم و همسوی هواداران پادشاهی مشروطه در شکستن و پراکندنِ حلقۀ نیروهای فرصت‌طلب، جاه‌طلب، تجزیه‌طلب که به نام «همبستگی» که در حقیقت دیکتۀ منشور آشوب به پیکار ملی و هرج و مرج در آیندۀ

بیشتر

«جمهوری‌خواهی» در گرداب سیاست‌بازی بخش پایانی

«خاک» همه چیز است! زیرا مأوای انسان است، حتا پس از مرگ! در پاسخ به جمهوری‌خواهانی، که می‌گویند «انسان مهم‌تر از خاک است!» و یا به خیال خود «چالشگرانه» از کسانی که «تمامیت ارضی ایران را خط قرمز خود می‌دانند» می‌پرسند که «آیا خاک مهمتر از انسان است؟»، درست آنست، که از همان ابتدا، با

بیشتر