فرخنده مدرّس
هنگامی که تُندرهای دفاع از نظام پادشاهی مشروطه خاموش و صدای بال پروازهای بلندِ فکر و بحث و منطقِ برخاسته از فهم و درایت و دانایی دیدهبانهای ایران از فراز سرِ جنبش و در تقویت پیکار ملی دلیران کشور، از شنیده شدن بازایستند، آنگاه، جای شگفتی نخواهد بود که، از اعماق تنها زوزۀ شغالان و تضرع کفتاران و ضجۀ کرکسان گوشها را بیازارند.
کاهش حضور سخنگویان جبهۀ هواداری از نظام پادشاهی مشروطه، در رسانهها، در مناظرهها در مصاحبهها، فرجهای ایجاد کرده و فرصتی داده است، که در آن بار دیگر دست و زبان امنیتیهای سپاه و نیروهای اعزامی رژیم اسلامی و هوادارانشان در خارج بکار افتند. و بار دیگر شاهزاده و نیروهای هوادار پادشاهی مشروطه را هدف حملات توهینآمیز خود قرار دهند. در اینکه اینبار، بیش از همیشه، تمرکز حملات، مشخصاً علیه شاهزاده و علیه هواداران نظام پادشاهیست، نشان دهندۀ آنست که فرقۀ تبهکار جمهوری اسلامی کانون اصلی قدرت علیه خود را شناخته و در وحشت و هراس خویش، آرام و عقل را پاک از دست داده است، تا جایی که بدست خویش ماسک از چهرۀ مأموران اعزامی خود، یک به یک از جمله محمدرضا عالیپیام، برمیدارد. در این میان تحریک احساسات و برانگیختن خشم تودههای هوادار شاهزاده در تظاهراتهای خیابانی و یا کانالهای مجازی، روش رذیلانۀ همیشگی نیروهای آموزشدیدۀ مخصوص در دستگاه امنیتی نظام اسلامی برای ایجاد پراکندگی در این صف و انحراف نظرها از موضوع اصلی یعنی امرِ پشتیبانی از پیکار ملی در درون کشور است. آنهم در شرایطی که موج اعدامها برای ایجاد وحشت در صف پیکارگران داخل بالا گرفته است.
به عنوان نمونه، رذالت زبانی کسی مانند اکبر گنجی، که نطفۀ سیاسیاش در ضدیت با نظام پادشاهی و در ضدیت با مشروطه در ایران بسته شده است، را نباید بیجواب گذاشت، که البته بیجواب هم نماند و پاسخ توهین ایهامیش علیه شاهزاده را نیز با «ایهامی» به زبان شیرین ابراهیمبیکِ مشروطهخواه، دریافت کرد. اما به کسی چون گنجی که به خود اجازه میدهد «نظام سلطانی» دستساز امنیتیهایی نظیر خویش، را با نظام پادشاهی ایران قیاس و جانشینی پسر ولینعمت خود را با مقام «شاهزادگی» در مقیاس آورد، باید به او فهماند که حتا آنقدر از فهم و دانش تاریخی تهیست که نمیداند یا نمیفهمد؛ «نظام سلطانی» در حقیقت دستپروردۀ مهاجمان اسلامی بود که در بیتمدنی خود، تکیه بر تخت خسروانی ایران زدند و در فقدان فهم آیینی و فرهنگی کشورداری آنان، ناگزیر دست به تقلید مصادرهواری بردند، که از دل آن جز هیولایی چون «نظام سلطانی» اسلامزده و زیر سلطۀ شریعت و دیانت نمیتوانست بدرآید. به همانگونه که اسلامگرایانِ مهاجمی چون خمینی و پیروانش از تبار همان خالدبن ولید، در 57 به ایران یورشی، از نوع قادسیه آوردند و بر تخت شاهان پهلوی تکیه زدند، و آن چنان از فهم آیینی و فرهنگی کشورداری ایرانیِ آن دو پادشاه بزرگِ کشور، تهی بودند، که از آن، فقدان فهم و فرهنگ، هیولایی جز حکومت جمهوری اسلامی نمیتوانست بدر آید.
البته خط گفتمان پنجاهوهفتی در ستیز با هواداران پادشاهی مشروطه و در حمله به شاهزاده را تنها امنیتیها جمهوری اسلامی پیش نبرده و تداوم نمیبخشند. هرچند که وجه مشترک همۀ آنان زبان رذیلانه و زهرآلود تحریک و توهین به شاهزاده و هواداران ایشان است، اما هر یک از اینها در ادبیات خاصی که بکار میبندند، ماهیت سیاسی پنجاهوهفتی خاص خود را نیز برملا میکنند. تشبیه هواداران پادشاهی به «شعبان بیمخ» ادبیات مورد علاقۀ دستههای سیاسی مشخص و یا ادامه دهندگان راه آنانیست که هنوز احساس میکنند، که نتوانستهاند انتقام 28 مرداد را از محمدرضاشاه بگیرند! اما لازمست، با درنگی بر اتهام «بیمخی» نشان دهیم که این اتهام برازندۀ چه کسانیست؟ چه کسانی یا چه دستههایی، در حقیقت امر، «بیمخ» بودهاند؟ هواداران نظام پادشاهی یا سازمانها، احزاب چپ و ملی ـ مصدقی و ملی ـ مذهبی و اکثریت بزرگ روشنفکران ورشکستۀ اخلاقی که در 57 به دست خود نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه را در ایران حاکم نمودند، تا همۀ آزادیها را از میان بردارد، نظم و نسق جامعه را از هم بدرد، منافع کشور و ملت را قربانی اهداف امتگرایانه و اسلامی خود نماید و چوب حراج به کشور، به نفع چین و روسیه بزند؟ واقعاً نشانۀ بیعقلی چیست؟ آنکه در دو رنگی و دو رویی از نظام آزادی پوشش در غرب بهره بردن، اما بیشترین توهین را به کسانی نمودن، که در این چهل و اندی سال سربلندترین و پایدارترین نیروهای مدافع اصلاحات حقوق زنان در ایران در دورۀ دو پادشاه پهلوی بودهاند؟ ما بر آنیم که این توهینها را نابسندگی و کمبود حضور سخنگویان مدافع بازگشت به نظام پادشاهی مشروطه در میدان بحثهای سیاسی فراهم آورده است و امکان داده تا بار دیگر دست و زبان مدافعان رژیم اسلامی و بازماندگان هوادار گفتمان پنجاهو هفتی فرصتی برای زهرپاشی بیابند و رذیلانه دست به تحریک زده تا از آن تحریکات دستگاه تبلیغاتی خود را تغذیه کنند. هواداران پادشاهی را نباید در چنین میدانی تنها رها کرد. باید تمامی امکانات را بکار انداخت و رشتۀ بحثهای برخاسته از دانایی و خرد را در دست گرفته و هالههای احساس ایمنی و اطمینان و آرامش روح و تسلط بر روان را بر گرد هواداران پادشاهی فراهم آورد تا تحریکات و تبلیغات رذیلانه در به خشم آوردن آنان بیاثر افتند.