سخنی با هواداران پادشاهی مشروطه
طبیعیست که مشاهدۀ تجربهای موفق، از هر نیرویی، مرتبۀ انتظارات از آن را بالا ببرد. حرکت منسجم و همسوی هواداران پادشاهی مشروطه در شکستن و پراکندنِ حلقۀ نیروهای فرصتطلب، جاهطلب، تجزیهطلب که به نام «همبستگی» که در حقیقت دیکتۀ منشور آشوب به پیکار ملی و هرج و مرج در آیندۀ بعد از رژیم اسلامی بود، یک نمونه از آن تجربههای موفقی بود که جلوۀ درخشان و پیروزمند آن، در پالایش صف پیکار ملی، از بدخواهان و بازگرداندن سلامت رهبری مبارزات دلیرانۀ درون ایران، از یاد نخواهد رفت. نمودار شدن موج بلند این حرکت هوشمندانه در داخل و خارج کشور، انجام تظاهراتهای پیدرپی و گسترده، در دفاع از جنبش و پیکار ملی، در برافراشتن و به اهتزاردرآوردنِ پرچم شیرخورشید، به غرش درآوردن سرود ملی ایران، سردادن شعارهای روشن و کوبنده در دفاع از ایران، همه در کنارهم نمادهای مهم برجستگی هویت ملی جنبش بود، که، در شکستن صف بدخواهان ایران، به پیروزی رسید. اما آنچه که به جلوه و درخشش این پیروزیِ در عمل افزود، حضور فکری سخنگویان هوادار پادشاهی مشروطه، در رسانهها، اعم از گفتاری و نوشتاری بود که با ارائۀ سخنان مستدل و مبرهن و چالشگرانه، از طریق نگارش مقالهها، صدور بیانیههای مشترک، انجام سخنرانیها، شرکت در مناظرهها و طی مصاحبهها، سطح درخور ستایشی از ظرفیت و توانایی فکری این جبهه را نیز به نمایش گذاشت و موفقیت آن را در این امر تضمین کرد و موجهتر ساخت.
هرچند هنوز تتمهای از آن تقابلها با باقیماندۀ برخی صورتکهای آن حلقۀ «منشورِ» آشوب و هرج و مرج، در کانالهای اینترنتی، ادامه دارد، و بعضاً نیز خارج از اندازۀ لازم، که میتواند به استهلاک غیرضروری نیرو و انحراف از مبارزۀ اصلی بیانجامد، اما با وجود همۀ اینها، آن تجربه موفق بود و از آن میتوان و باید الهام گرفت و سطح انتظارات از هواداران پادشاهی مشروطه را، به ویژه در شرایط دشوارتر پیکار در داخل و خارج از ایران افزایش داد.
یکی از آن شرایط دشوار را دلاوران و مردم آزادۀ میهنمان در چند روز گذشته، در داخل میهن در برابر خود یافتند، که دشوارترین لحظههای آن، نبرد دلیرانۀ مردم اصفهان برای جلوگیری از دژخیمان اسلامی در به دارکشیدن، گردن افراشتۀ فرزندان ایران بود. متأسفانه این نبرد به پیروزی نرسید و بار دیگر از دارِ گردنهای افراشته، سرِ دار بلند شد. هرچند که اعلام همدردی، از سوی چشمان نشسته در اشک و قلبِ نشسته در اندوهِ سنگین، دعوت به تظاهراتِ اعتراضی و برگزاری تظاهرات خشمگینانه در برابر سفارتخانههای رژیم اسلامی در برخی کشورهای جهان، به دنبال آمد، اما به مصداق نوشدارویی بود پس از مرگ سهراب.
هیچ تردیدی نیست، که انتظار پیروزی در نبرد جلوگیری از اعدام سه سهراب ایران غیرواقعی میبود. نیرو برای پیروزی به قدر کافی و کمرشکن نبود. هنوز هم صفآرایی و آرایش نیروها، نیروی بیرون آمده از خود و آزاد شده از خمودگی روانهای بیزار از رژیم اسلامی، برای شکستن قطعی کمر فرقۀ تبهکار حاکم، کافی نیست. اما چنین واقعیتی و چنین واقعبینی، از قضا، مستلزم تلاش بیشتر، آمادگی افزونتر، ایستادگی استوارتر، تحرک بیشتر و در صدرِ همه، سازماندهی و هماهنگی بارآورتر، نه تنها در داخل بلکه همچنین در خارج کشور است، به ویژه در خارج کشور، خاصه در جبهۀ هواداران بازگشت پادشاهی مشروطه به ایران، که اگر عسرت و حرجی در پیشبرد این امر دارند، رفع آن بیرون از امکاناتشان نیست. دست هواداران پادشاهی مشروطه، با نگاه به گستردگی آنان و با توجه به مشروعیت مبارزات و اهدافشان، و در قیاس با شرایط دشوار پیکارگران درون کشور، در رفع موانع برای سازماندهی و هماهنگی برای حضور به موقع در پشتیبانی داخل، به هیچ روی بسته نیست. جبههای که یکبار حضور هماهنگ و منسجم و درخشان خود را پیروزمندانه به نمایش گذاشته است، نمیتواند، سکوت و بیتحرکی بیموقع خود را، در آن لحظههای دشواری که مردم در میهن به حضور منسجم، یکپارچه، فعال و غرش اعتراضی آنان بیش از پیش نیاز داشتند، به هیچ وجه توجیه کند.
ظرفیتها و تواناییها در درون جبهۀ هواداران پادشاهی مشروطه، بسیار بیشتر از آنست که خود آنها، و البته دشمنانشان، تصور میکنند. این نیرو، با نیمنگاهی و درنگ اندکی به پشت سر چهلواندی سالۀ خویش، که همه چیز در نهایتِ فروافتادگی و شکستخوردگی از نقطۀ صفر آغاز شد، به هیچروی نیازی به پوزشگری ندارد. تنها باید نگاهی به ظرفیتها و امکانات خود بیاندازد تا ببیند که از نقطههای صفر آغاز و تا به اینجا رسیده است. آن امکانات را باید بهتر و پربارتر سازمان و سامان دهد و آمادهتر و پرتحرکتر و بیش از همه همسوتر و هماهنگتر بکار اندازد.