حسین تاجیک
حجت کلاشی، سخنگوی برجستۀ جنبش ملی و اهل نظر جریان پادشاهی مشروطهخواه، در هفتههای گذشته مصاحبهای با ژیار گل در بی.بی.سی فارسی داشت که بیشتر به بازجویی شبیه بود. اما در همان بازجویی هم او به خوبی و روشنی از ماهیت ملی بودن جنبش و حقانیت جریان مشروطهخواه دفاع و کارنامه سیاه سازمانهای ضدکُردی را به تصویر کشید. بخشهای مهمی از مصاحبه به نقدهای مستدل حجت کلاشی نسبت به گروههای ضدکُردی مثل کومله و دموکرات اختصاص یافته و درحالی که اسناد دقیقی به عنوان پشتوانۀ این نقدها و دلایل زیانباری در میدانداری جریانهای تروریست و تجزیهطلب ضدکُردی در صحنه سیاسی ایران، از طرف حجت کلاشی، ارایه شده بود، اما بسیاری از این بخشها، توسط شبکه بی.بی.سی و «خبرنگار» بازجویش سانسور شد. البته به رغم سانسور گستردۀ سخنان کلاشی، باز هم سخنگوی جریان مشروطهخواهی و ایرانگرایی، پیروزمند از مصاحبهای بدرآمد، که در حقیقت نزاعی بود یک طرفه و از پیش طراحی شده و سازمانیافته.
یکی از اتفاقات مهم این مصاحبهی جنجالی حجت کلاشی با بی.بی.سی، تبدیل شدن محتوای برنامه به تیتر و بحث روز فضای سیاسی اپوزیسیون ایران بود. به خاطر موج گستردهی خبری بعد از این مصاحبه، و انکار مجری بی.بی.سی در بارۀ مستند بودن سخنان حجت کلاشی، وی را وادار به ارائۀ اسناد در توییتر، دربارهی سابقه جنگهای داخلی و کشمکشهای خونین این احزاب و اعمال جنایتکارانه تا حد بیحرمتی به جنازۀ کشتهشدگان، نمود و سمپاتها و کادرهای سیاسی این گروههای تجزیهطلب و تروریستی را به دستپاچگی انداخت. واکنش آنان، به رویۀ همیشگی، دروغ، انکار و ناسزاگویی، توهین و در آخرین مرحله، بنا به ذات یک گروه تروریستی، تهدید علنی به قتل بود.
در چنین هنگامهای یکی از کادرهای رسانهای این احزاب تروریستی و تجزیه طلب ـ هیمن سیدی ـ در یک برنامه یوتیوبی، در دستپاچگی برای پوشاندن کارنامهی ننگین و سیاه همقطارانش، رویۀ همیشگی ایراد سخنان سست و تهمتها و افتراهای نخنما را پیش گرفت. او جنگها و اختلافات این احزاب تروریستی که، به درگیریهای خونین چند ساله منجر شده بود، را به اختلافات خانوادگی تقلیل داده و کنشگری سیاسی را در یک مقایسه مضحک با اختلافات فیمابین اعضای یک خانواده همسان شمرد. در بخش دیگری او جریانهای تروریستی ضدکُردی، که به زور سر نیزه سالها کوشیدهاند به دروغ در جلد نمایندۀ خودخواندۀ هممیهنان شریف و ایراندوست کُرد شناخته شوند، را الگویی برای پُل زدن و عبور از اختلافات سیاسی به سوی وحدت و همگرایی معرفی نمود. حال اینکه چگونه جریانهایی شبهنظامی تجزیهطلب با بیش از ۷ دهه خیانت و سر سپردگی برای بیگانگان و ضدیت با منافع و بازی با امنیت هممیهنان کُردمان، میتوانند الگوی کنش وحدتگرایانه و ائتلافمحور در اپوزیسیون باشند، از عجایب روزگار ماست. هیمن سیدی در این برنامه اینترنتی، سازمان موسوم به «مرکز همکاری احزاب کردستان» را نمونه «رواداری» و گذار از اختلافات برای رسیدن به کار مشترک و گروهی عنوان میکند. اما او نمیداند یا ریاکارانه حقایق تاریخی را منکر میشود تا بتواند دهها سال خیانت و بیرحمی این احزاب ترویستی علیه ملت ایران و حتی نسبت به هواداران و اعضای خودشان را سفیدنمایی کند. حالا باید از او پرسید که جریانهای شبه نظامی که شالودهشان بر تعصب قبیلهای استوار شده چگونه میتوانند برای عمل سیاسی در چارچوب یک دولت ـ ملت تاریخی و طبیعی، الگو قرار گیرند. جریانهایی شبه نظامی که برای تامین هزینه از قاچاق انسان و مواد مخدر تا باجگیری از کولبران شریف کُرد هیچ خط قرمزی ندارند و محدودیت اخلاقی و انسانی نمیشناسند. الگویی که سیدی و بسیاری از افراد مدافع چنین گروههایی برای وحدت مطرح میکنند، بیربط با پیشنیه و تجربهی زیسته و سیاسی ایرانیان است. ساختار اصلی «وحدت» مطروحه از طرف جریانات ضد ایرانی، برساخته اندیشهها و ایدئولوژیهای جدیدیست که در برخی موارد در دولت ـ ملتهای نوظهور نیز با شکست همراه بوده است. شاید برخی از این ایدههای جدید راهکاری برای ساخت دولت ـ ملتهای جدید و نوظهور باشند، اما قطعا به کار یک ملت طبیعی و تاریخی نمیآیند و اجرای چنین سناریوهایی، البته به شرط سلامت اجرا کنندگان، نیز در چارچوب ایران فاجعه خواهد آفرید. البته امثال هیمن سیدی تئوری ملتسازی در کردستان را آگاهانه، به منظور هموارسازی راه تجزیه، پیگیری و بر روی آن پافشاری میکنند. به همین خاطر خط ایجاد تضاد و اختلاف و برتری دادن کنش ایرانیان در کردستان به دیگر ایرانیان در سراسر کشور در خطوط فکری وابستگان این جریان به وضوح دیده میشود. همین خط یعنی الگوسازی از کنش قبیلهای احزاب ضد كُردی در سراسر تاریخ معاصر ایران، در گام نخست، با مقاومت مردم کردستان روبه رو شده است. یکی از دلایل مهم تکرار این تجربهی شکست خورده و الگوی خطرناک، به عدم شناخت، این نیروها از بافت تاریخی ـ هویتی ایران برمیگردد. ایرانیان با مکانیزمی طبیعی در جهان بشری ظهور پیدا کرده و پاییدهاند. این مقاومت تاریخی برای حفظ وحدت ملی در تاریخ ایران، برگرفته از همین زایش و ظهور طبیعیست. در همین خیزش انقلابی اخیر، که به واقع بارقهای از جنبش ملی در سراسر ایران بوده است و قطعا با شکلهای رنگارنگ و انرژی بیشتری، دوباره درخشانتر از پیش، ظهوری بارز و آشکار خواهد یافت، وحدت تاریخی و طبیعی بودن ملت ایران را، که در شعارها و کنشها بارها و بارها دیده و شنیده شد نمودار ساخت.
با همه تلاش گستردهای که جریانهای سیاسی ایرانستیز و متعلق به اردوگاه سیاسی ۵۷ داشتند، بهرغم در اختیار داشتن بیشینۀ رسانههای فارسیزبان، حمایتهای مالی گسترده، پروژهی انحراف و مصادره رستاخیز ملی با شکست سنگینی روبه رو شد. این جریانها سعی کردند با بمباران تبلیغاتی و سواستفاده از کُرد بودن مهسا امینی عزیز، روایتی از تبعیض هدفمند مرکز ـ حاشیه بسازند، اما ملت در سراسر کشور مهسا را دختر ایران نامید و از شمال تا جنوب از شرق تا غرب کشور به دادخواهیاش بپاخاست. این رزم و دادخواهی ایرانیان در همین رستاخیز ملی اخیر بخش کوچکی از چند هزاره وحدت تاریخی ملت ایران را به نمایش گذاشت. وحدت در عین اینکه کلمهای زیبا و مورد بهرهگیری بسیار در ادبیات سیاسی ماست اما لازم است، مانند هر مفهوم مهمی، بر فهمی دقیق از ماهیت و کاربرد آن استوار باشد. در درازنای تاریخ پرافتخار این سرزمین کهن، وحدت همیشه عنصر پررنگی برای تدوام بقای ملی بوده و متجاوزان هم از عهدۀ شکستن این وحدت تاریخی برنیامدهاند. اما این امر مهم تاریخی و هزارهای را نمیتوان با وحدت سیاسی میان گروهها و احزاب، با وحدت میان جریانها و نیروهای سیاسی، برای گذار از سرطانی به نام جمهوری اسلامی، مغلطه کرد. ائتلاف و وحدت بین گروههای سیاسی اپوزیسیون بدون توجه به مقصد و چشماندازی مشخص، و از این مهمتر در بیاعتنایی به تعهد همۀ نیروها به حفظ وحدت ملی، سرابیست که قطعا خیلی زود محو خواهد شد. عدم چشمانداز روشن و عدم حضور نیروهای وفادار به این چشمانداز در صحنهی سیاسی ایران و میدانداری نیروهای مخرب، بخشهای مهمی از جامعه ایران که از نظر ذهنی با گذار همراه هستند را به عقب خواهد راند. وحدت و ائتلاف سیاسی با چیدن نیروهای نامتوازن و بیربط در کارنامه و چشمانداز، در کنار یکدیگر شکل نخواهد گرفت. ترکیب کسانی که پس از ۴ دهه تحمیل نکبت و سیهروزی به کشور هنوز به آرمانهای گفتمان ۵۷ وفادار هستند با دیگرانی که به دنبال بازگشت از کژراهه ۵۷ و احیای حکومت قانون و دولت ملی، بسان آنچه پیش از انقلاب ۵۷ داشتیم هستند نه قابل جمع است و نه در صورت انجامش به نقطه روشنی خواهد رسید. نمونهای که به عنوان «الگوی» وحدت و ائتلاف سیاسی از طرف هیمن سیدی مطرح میشود، در همین روزهای گذشته، به نمایش گذاشته شد، یعنی نمایش «گفتگوی وحدتآمیز» از طریق تفنگ و قتل یکدیگر در اردوگاههای نظامی! یعنی دقیقا در روزهایی که سمپاتها، کادرها و رسانههای اجارهای جریان ضدکُردی، از جمله هیمن سیدی، برای فرار به جلو، مشغول دروغپردازی در انکار اسناد روشن تاریخی از تاریخ پُرجنایت این گروهها و تهدید به قتل نخبگان سیاسی جریان مشروطهخواه بودند، نفیر گلولهها در اردوگاه گروههای ضدكُردی، دوباره پرده از مجسمهی دروغین و بدقوارهای که به مدد رسانه و تکرار سخنان زیبا، آرایش میشدند، برداشته و خطر میدانداری این گروهها در اپوزیسیون را گوشزد کرد. نسخه وحدتی که این کادر رسانهای احزاب ضدکُردی با تبختر برای جریانهای ریشهدار ایرانگرا تجویز میکند بارها غلط و دروغ بودنش را در طی چند دهۀ اخیر ایران آشکار کرده است. الگوی احزاب ضدکُردی در کنش سیاسی در شمال عراق از دو دهه پیش در حال اجراست. حاکمیت قبیلهای رانت محور که بهرغم درآمدهای هنگفت نفتی موفق به توسعه متوازن در مناطق کُردنشین شمال عراق نیز نشده است. بیش از دو دهه حاکمیت احزاب مسلح کُرد مستقر در عراق جز تقسیم قبیلهای و طایفهای این مناطق بین طالبانیها و بارزانیها دستاورد دیگری نداشته است. درگیری و جنگهای دائمی و داخلی میان این دو قبیله و میان نیروهای مسلح این دو گروه حاکم برشمال عراق از نظر و نگاه هیچکس پنهان نمانده است. در این مناطق منافع مادی و معنوی نیز به نسبت نزدیکی افراد به این دو طایفه تقسیم شده است. نسخه سیاسی مورد نظر احزاب ضدکُردی ایران در بهترین شرایط همین وضعیت شمال عراق است. وضعیتی غوطهور در بحرانهای پی در پی، نشاْت گرفته از ساختار قبلیهای حاکم بر منطقهای که جنگ همه علیه همه را برای هموطنان شریف و میهنپرست کُردمان و در نهایت همه ایرانیان به وجود خواهد آورد. برای گذاری امن از جمهوری اسلامی باید این نیروهای مخرب که به مدد رسانههای اجارهای باد شدهاند کنترل شوند. به این چهرهها و گروههای شبه نظامی تروریستی باید هشدار داد که از تجویز الگوهای قبیلهمحور برای یک ملت تاریخی دست بردارند. چون هسته سخت ایران همیشه در برابر متجاوزین و خائنان، جانانه ایستادگی کرده و خواهد کرد. هشدار مقدماتی این است که؛ هر زمان باور کردید که میشود به ایران، آسیب زد، سرگذشت قاضی محمد و پیشهوری را به یاد آورید! ایران آزمایشگاه ایدئولوژیهای خطرناک نیست و تاریخ گواه آن است که این سرزمین سپند، هاضمهای قوی برای بلعیدن، خلع سلاح و تهی ساختن هر اندیشهی ضد ایرانی دارد.