«داد برابر با قانون در نهاد پادشاهی ایرانی»

به نقل از: مجله گُردآفرید

سیسرون سیاست‌مدار و فیلسوف معروف روم معتقد است که اساس حکومت دموکراسی، آزادی است و بنیان دولت اشرافی، خردمندی است و ارتباط پادشاهی با افراد و فرمانبرداران با عشق و علاقه و داد (قانون) برای یک هدف بزرگ‌تر (کشور) است که آنان را به پادشاه وابسته می‌کند. او پادشاهی را یک نیروی یگانه و برتر چون عقل در یک بدن می‌دانست. در قدیم‌الایام هندی‌ها می‌اندیشیدند که يک قدرت برتر، تمامی قدرت‌های دیگر را در پرتو خود فرو می‌کاهد و به آن نظم و‌ هماهنگی می‌بخشد. به گمان آن‌ها، در غیبت یک قدرت برتر، نیرومندان، ناتوان‌ها را می‌کوبند و از میان برمی‌دارند و پذیرش رژیم پادشاهی در نظر هندی‌ها یعنی تنازع بقا. نهاد پادشاهی در ایران نیز چون رابطه پدر و فرزند بوده است. نظام پادشاهی در ایران با توجه به ساز و کار و ویژگی‌های آن و مشخص کردن اندازه‌های پسندیده فرمانروایی، کمال‌گرا است و می‌گوید پادشاهی و سلطه نباید مطلق باشد و اینچنین است که نهاد پادشاهی در تاریخ خود در یک بستر داد (قانون) و‌ دهش قرار داشت. سلطنت محدود نیز نقش تعديل کننده‌ی قدرت‌های دیگر را برای حصول آرامش و توازن در جامعه ایفا می‌کرد.

عنصرالمعالی کیکاووس در قابوسنامه، کتاب‌هایی چون کارنامه‌های اردشیر بابکان و انوشیروان را در نظر داشته و در باب چهل‌ودوم، شش ویژگی نهاد پادشاهی ایران را به این قرار نام برده است:

«داد (قانون)، دهش، حفاظ، هیبت، آهستگی و راستگویی.»

بزرگترین و چشم‌گیرترین ویژگی نهاد پادشاهی ایرانی، «داد» به معنای قانون است. البته که داد در نظر ما با کمی کژتابی در مفهوم «عدل» نیز به کار می‌رود و هم برداشت داد در نهاد پادشاهی معیاری بود برای اندازه‌گیری و شناخت درست از نادرست که بی گفتگو بسیاری از پادشاهان ایرانی خود مجری دادرسی بودند. به‌ویژه در ارتباط با فرمانبرداران می‌کوشیدند اندازه این معیارها را پاسداری کنند.

«داد» آنگونه که مدون گشته و به زبانهای دیگر دوران هخامنشی نیز رسیده است، از میراث شاهنشاه داریوش، برجسته‌ترین پادشاه تاریخ ایران و پایه‌گذار قانون و گستراننده آن در نهاد پادشاهی ایرانی است. «داد» در ایران همیشه آنگونه که می‌خوانیم با نظر و مشورت شاه با کارآگاهان، دانایان و شایستگان بود و هرگاه داد را بی‌نقص می‌یافتند، فرمان به اجرای آن در سراسر قلمروی شاهنشاهی می‌دادند. راغب اصفهانی در «محاضرات» آورده است که: «رومیان می‌گفتند ما آن کس را به پادشاهی نرسانیم که به مشورت محتاج باشد و ایرانیان می‌گفتند ما آن کس را به پادشاهی نخواهیم که از مشورت خود را بی نیاز بیند.»

داد در نهاد پادشاهی بین آیین‌ها و سنت‌های اقوام هماهنگ و متناسب بود و حریم دولت از حریم دین جدا. و این جدایی کمترین زیان را به ارکان تقسیم قدرت و دین و آیین ایرانیان وارد نکرد. قانون؛ فلسفه‌ی بنیاد شاهنشاهی بود و ناظر بر زندگی و مراودات روزانه مردمان و تمام روابط نظامی، اقتصادی و اجتماعی شاهنشاهی را با سرزمین‌های تابع شامل می‌شد جاحظ در مقدمه کتاب «تاج» می‌نویسد:«از پادشاهان ایران آغاز می‌کنیم زیرا ایشان در این کار پیشگام بوده‌اند و ما قوانین پادشاهی و مملکت داری و تربیت خاصه و عامه و راه و رسم رعیت نوازی و تعیین حقوق طبقات و امثال اینها را از ایشان گرفته‌ایم».

نهاد پادشاهی در ایران نیرویی برای اتکاء به دادورزی و بازدارنده خود کامگی مطلق پادشاهان است. دادورزی و آموزش و پرورش و عدالت نه به معنای (برابری)، در نظام پادشاهی ایران از جمله پایه‌های اساسی بوده است.

پادشاهان ایرانی از دیرباز پاسدار قوانین بود و همانطور که گفته شد این قوانین معیاری بوده است برای شناخت درست از نادرست. آنگونه که سعدی در گلستان می‌نویسد «آورده‌اند که نوشین روان عادل را در شکار گاهی صید کباب کردند و نمک نبود، غلامی به روستا رفت تا نمک آرد، نوشیروان گفت نمک به قیمت بستان تا رسمی نشود و ده خراب نگردد. گفتند از این قدر چه خلل آید؟ گفت بنیاد ظلم در جهان اول اندکی بوده هر که آمد برو مزیدی کرده تا بدین غایت رسیده است.» پادشاه هنگامی که در ده نیاز به نمک دارد تاکید بر درستی کار و قانون‌گریزی در تفکر او جای ندارد. شاهنشاه خسرو انوشیروان تصریح کرده است که در برگزیدن شیوه‌ی پادشاهی روش‌های پیشینیان و نیاکان را بررسی کرده و حتی به منابع یونانی و رومی نیز نگریسته است. پندنامه‌ی انوشیروان به شرحی که در قابوسنامه آمده، رساله‌ی ظفرنامه و رساله‌ی کوچکی به نام «اندرز انوشیروان خسرو گبادان» که متن پهلوی آن در دست است و کتاب «تجارب الامم» اثر ابن مسکویه بازمانده مجموع قوانین یا دادنامه انوشیروان و دیگر پادشاهان ساسانی هستند که بخش بزرگی از آن ناگزیر متروک مانده یا از میان رفته است و اندکی نیز در قالب پند و اندرز بازگو شده و به ما رسیده است. مسعودی در کتاب التنبیه و الاشراف می‌نویسد: «ایرانیان کتابی دارند به نام «کهنامه» که منصب‌های مملکت ایران در آن است و آن را به ششصد منصب مرتب کرده‌اند و این کتاب از قبیل آیین نامه،… رسوم و کتابی بزرگ است در چند هزار ورق و در این کتب قوانین کشورداری آمده و به خوبی تدوین گشته و کاستی و سستی در قوانین مگر در مواردی خاص غیر قابل بخشش بود.» اینها همگی نشانه‌ای است بر اینکه پادشاهی در ایران از دیرباز گونه‌ای نظام متکی بر قوانین بوده است. این قوانین نه تنها ناظر بر روابط میان مردم بود بلکه روابط شاه با فرمانبرداران را روشن می‌کرد و قوانینی مشروط و محدود کننده ایجاد می‌کرد و سلطنت از گونه‌ی پادشاهی خودکامه که برخی می‌گویند نبوده است. هرودوت از زبان کوروش می‌گوید: «شما نگهبان من خواهید بود، تا بدانید که من وظایف خود را انجام می‌دهم یا نه؟». برخی از پادشاهان ایران در دادرسی از حقوق مردم سخت می‌گرفتند و آگاهی بر حال مردمان را وظیفه‌ی پادشاه می‌دانستند. نظام‌الملک درباره‌ی رفتار انوشیروان از چگونگی رفتار با گماشتگان و فرمانبرانی که در حق مردم بی‌دادگری کرده بودند و به تلخی سخن گفته اینطور نوشته: «بدانید که مرا این پادشاهی خدای به من ارزانی داشت و من به شما ارزانی داشتم و به هر کسی ولایت بدادم و هر که را در این دولت حقی بر من بود بی‌نصیب نگذاشتم و بزرگان که بزرگی و ولایت از پدرم یافته‌اند ایشان را هم از منزلت و نان پاره ایشان را هیچ کم نکردم و پیوسته شما را همی گویم که با رعایا نیکو روید و به جز مال حق مستانید. من حرمت شما نگاه می‌دارم و شما نگاه نمی‌دارید… و من از بادافراه یزدان همی ترسم نباید که شومی و بی‌داد (بی قانونی) شما به روزگار دولت من برسد.

پاینده ایران

,
اشتراک گذاری