اهمیت فرمان تاریخی کشف حجاب

در مسیر مبارزه زنان ایرانی با استبداد دینی از مشروطه تا امروز

دکتر شیدا تهرانی

درود و شادباش هشتاد و هشتمین سالروز صدور فرمان تاریخی کشف حجاب توسط رضاشاه بزرگ به گردانندگان و شرکت کنندگان پنل و همینطور شادباش این روز به هم‌میهنانم اعم از زن و مرد که در جامعه‌ای که زن آزاد و توانمند نباشد، مرد هم از بند خرافه و عقب ماندگی رها نیست. در زمانی که به من داده شده، می‌کوشم با رجوع به تاریخ، اهمیت این فرمان را در زمان خود و در دهه‌های پس از آن و نیز در مبارزه امروزمان با استبداد دینی روشن کنم. به این منظور ناگزیرم که به دروغ‌های برساخته توسط مخالفان رضاشاه بزرگ شامل متحجرین اسلامی و گروه‌های چپ مارکسیستی در مورد این واقعه تاریخی اشاره کرده و پاسخ گویم. می‌دانید که گروه‌های چپ مخالف رضاشاه، از فرمان تاریخی کشف حجاب به عنوان تجدد آمرانه یاد می‌کنند. یعنی تحمیل مدرنیته به جامعه‌ای که خواستار تجدد نبود. در اینجا مایلم با رجوع به تاریخ ثابت کنم که این اقدام رضاشاه بزرگ نه تنها بر خلاف خواست جامعه نبود، بلکه مانند مابقی اقدامات درخشان او در راستای برآورده کردن آرمان‌های روشنفکران عصر مشروطه بود.

پیش از آغاز جنبش مشروطه خواهی، در عهد ناصری فاطمه برغانی قزوینی معروف به اُم سَلَمه یا آنطور که بهائیان به او لقب دادند، طاهره قرة العین، که به آیین باب گرویده بود، همدوش مردان در مجامع بابیان حاضر می‌شد و سخنرانی می‌کرد. اگرچه تاریخ‌نگاران فعالیت‌های او را نه از سر برابری‌خواهی زن و مرد، که برای مخالفت با ارزش‌ها و قوانین اسلامی دانسته‌اند، وقتی روبنده از روی خود برداشته و در میان مردان به ایراد سخن پرداخت، خشم واعظان منبری را برانگیخت. تندرو‌ها به او تهمت‌های ناروا زدند و او راه بدکاره خواندند، از این روی بود که عبدالبهاء برای حفظ او از گزند تهدیدات، به او لقب طاهره یعنی پاکدامن داد. وی در نهایت پس از سالها زندگی در حبس کشته شد و قاتلان پیکرش را در چاهی انداختند.

بعدتر در دوران جنبش مشروطه‌خواهی، زنان نیز همپای مردان در پیشبرد جنبش و به پیروزی رساندن انقلاب مشروطه فعالانه مشارکت داشتند. در این دوره انجمن‌های سری و نیمه‌سری زیادی از زنان شکل گرفته بود. به طور مثال انجمن مخدرات (بانوان) وطن، انجمن زنانه‌ای بود که در سال ۱۲۸۹ در جریان جنبش مشروطه‌خواهی با هدف سازماندهی برای رهایی و استقلال ایران از نفوذ انگلستان و روسیه تشکیل شد و فعالیت می‌کرد. پس از تشکیل مجلس مشروطه ، این انجمن‌ها در قالب سازمان‌هایی که به پیگیری حقوق زنان می‌پرداختند و نشریه ویژه زنان به چاپ می‌رساندند، فعالیت‌های خود را در سایه تهدیدات مکرر طرفداران مشروعه ادامه می‌دادند.

از جمله جمعیت نسوان وطنخواه بود که در سال ۱۳۰۱ در تهران توسط محترم اسکندری، نورالهدی منگنه، مستوره افشار و فخرآفاق پارسا شکل گرفت و در مرامنامه انجمن، حق تحصیل دختران و باسواد کردن زنان را در کنار ترویج استفاده از کالاهای وطنی مهمترین اهداف و وظایف خود دانستند. این انجمن تا سال ۱۳۰۵ ، ۷۴ عضو داشت. از سال ۱۳۰۲ تا ۱۳۰۵ هم نشریه‌ای به همین نام، یعنی نسوان وطنخواه، منتشر می‌کردند که در آن عمدتا درباره حقوق زنان، خطرهای ازدواج زودهنگام دختران، اهمیت آموزش زنان و اصلاحات اجتماعی مطالبی می‌نوشتند. از جمله کوشش‌های درخشان دیگری که در آن دوره در زمینه آگاه‌سازی زنان از حقوق خود می‌شد چاپ نشریاتی مانند زبان زنان، نامه بانوان و عالم نسوان بود. زبان زنان نشریه‌ای بود که از تیر ۱۲۹۸ تا دی ۱۲۹۹ در ۵۷ شماره در اصفهان و تهران به ابتکار صدیقه دولت‌آبادی به چاپ می‌رسید‌.‌ صدیقه دولت‌آبادی در این نشریه به آشنا کردن زنان با حقوقی همچون آموزش، استقلال اقتصادی و حقوق خانوادگی می‌پرداخت. او که خود ۱۰ سال پیش از کشف حجاب، حجاب از سر برداشته بود، در این نشریه در نقد حجاب و روبنده می‌نوشت. نامه بانوان دوهفته‌نامه‌ای بود که از امرداد ۱۲۹۹ تا خرداد ۱۳۰۰ در تهران توسط سردبیر و ناشر، شهناز آزاد (طوبی رشدیه) دختر میرزا حسن رشدیه منتشر می‌شد و مقالاتی درباره نیاز به آموزش و ارتقای حقوق زنان به چاپ می‌رساند. همین فرد، یعنی شهناز خانم آزاد به همراه همسرش ابوالقاسم آزاد، گروه مختلط مخفيانه‌ای با نام مجمع کشف حجاب را هم در سال ۱۳۰۲ تشکیل داده بودند. در دو شماره اول نامه بانوان شعر کفن سیاه از میرزاده عشقی و بحث‌های مجلس سوریه درباره حق رأی زنان و مبارزه با حجاب منتشر شده بود. بنابراین با این مثال‌ها می‌توان به وضوح دریافت که این بحث‌ها و مطالبات در میان روشنفکران جامعه سالها پیش از صدور فرمان تاریخی کشف حجاب مطرح بوده است. در جایی درباره فقرآفاق خانم پارسا (مادر زنده‌یاد خانم وزیر فرخ‌رو پارسا) خواندم که در اوایل به پادشاهی رسیدن رضاشاه، نامه‌ای را از سوی جمعیت نسوان وطنخواه برای درخواست کشف حجاب به نزد شاه برده بود و رضاشاه در جواب نوشته بود: ” شما به خواسته‌های خود خواهید رسید، کمی بیشتر به من فرصت دهید”.

بنابراین کار درخشان رضاشاه، جامه عمل پوشاندن به آرمان‌های روشنفکران عصر مشروطه بود. گواه آن شعر پروین اعتصامی در قدردانی از رفع حجاب بود که چند بیت آخر آن را در اینجا می‌آورم:

خسروا دست توانای تو کرد این شاهکار  /  ورنه در این کار سخت امید آسانی نبود

شه نمیشد گر در این گم‌گشته کشتی ناخدای  /  ساحلی پیدا از این دریای طوفانی نبود

باید این انوار را پروین بچشم عقل دید  /  مهر روشن را نباید گفت نورانی نبود

اما آیا آنطور که گفته شده چادر از سر زنان به زور کشیده می‌شد؟ و اینکه آیا این اصلاح اجتماعی “آمرانه” یا با زور و تهدید انجام شد؟ تلگراف وزارت داخله به سایر وزرا به تاریخ ۱۸ آذر ۱۳۱۴ (متحدالمآل نمره ۱۴۴۲) پیرامون اجرای کشف حجاب که در ادامه عینا می‌آید، به علاوه‌ی نامه تکمیلی محمود جم نخست وزیر رضاشاه به سایر وزرا به تاریخ ۲۷ آذرماه ۱۳۱۴ (شماره ۱۶۲۳) درباره اهمیت اصلاح وضع نسوان و نحوه اجرای فرمان کشف حجاب سندی است برای رد این ادعای دروغین. در تلگراف چنین آمده:

“موضوع کشف حجاب باید از طرف حکومت و شهربانی تقویت شود بدون آنکه کسی را مجبور به کشف حجاب نمایند و اگر کسی از وعاظ یا غیره مخالفت یا اظهاراتی بر ضد بنماید فورا توسط شهربانی جلب و تنبیه شود. اقدامات باید خیلی با متانت و عاقلانه باشد. جریان پیشرفت امر را مرتبا رمزا اطلاع دهید”

اما برای آنکه ارزش و اهمیت این اقدام درخشان رضاشاه را در زمان خودش متوجه شویم، باید شرایط زنان در آن زمان را بررسی کنیم و ببینیم بر سر راه روشنفکران چه موانعی وجود داشت. چند بیت اول شعر پروین اعتصامی توصیف دقیقی از اوضاع زنان در آن دوره است:

زن در ایران پیش از این ز افراد ایرانی نبود  /  پیشه‌اش جز تیره روزی و پریشانی نبود

زندگی و مرگش اندر کنج عزلت می‌گذشت  /  زن چه بود آنروزها گر زانکه زندانی نبود

کس چو زن اندر سیاهی قرن‌ها منزل نکرد  /  کس‌چو زن در معبد سالوس قربانی نبود

در عدالتخانه‌ی انصاف زن شاهد نداشت  /  در دبستانِ فضیلت زن دبستانی نبود

دادخواهی‌های زن می‌ماند عمری بی‌جواب  /  آشکارا بود این بیداد، پنهانی نبود


می‌دانید که در دوران قاجار زنان بدون چادر و روبنده و همراهی یکی از محارمشان اجازه حضور در کوی و برزن و مجامع عمومی را نداشتند. حتی با وجود پنهان بودن در زیر چادر و روبنده سیاه، هرگاه زنی بر درشکه سوار می‌شد، سایه‌بان درشکه را می‌انداختند تا توجه مرد غریبه‌ای از بیرون به حضور او جلب نشود.

در ادبیات رسمی دوران قاجار، از زن به عنوان “ضعیفه” و یا “منزل” یاد می‌شد. می‌دانید که در آن دوران، حتی کتابی به نام تأدیب النسوان توسط نویسنده‌ای ناشناس نوشته و به صورت گسترده منتشر شده بود که سراسر شامل مطالبی توهین‌آمیز برای تحقیر زنان بود. در آن کتاب، نویسنده که ظاهرا خود مرد بوده است، به زبان طنز به دیگر مردان توصیه می‌کند که چگونه زنان خود را تربیت کنند. بی‌بی‌خانم استرآبادی هم در جواب به آن توهین‌ها، کتاب طنزی به نام معایب‌الرجال نوشت و در آن به نقد رفتارهای مردان پرداخت.

نشریه نامه بانوان که در نخستین شماره‌اش، در ضمن مطلبی اساس بدبختی زنان ایرانی را حجاب موهومات و قیدهای کهنه‌پرستی خوانده بود، خشم واعظان را برانگیخت و همین باعث شد تنها سه روز پس از چاپ نخستین شماره، بطور موقت توقیف شود. ابولقاسم و شهناز آزاد مجبور به عقب‌نشینی شدند و در شماره سوم نوشتند که منظورشان از حجاب ابداً روبنده نبوده ، بلکه اشاره‌ای تلویحی به خرافه و موهومات بوده است. اگرچه بعدتر به مواضع قبلی خود باز گشتند و بی‌پرده حجاب را نقد می‌کردند. در نهایت پس از یکسال، نشریه‌‌شان برای همیشه توقیف شد. شهناز و ابوالقاسم آزاد همچنین به خاطر تشکیل مجمع کشف حجاب دستگیر و از تهران تبعید شدند.

صدیقه دولت‌آبادی که خود پیش از فرمان تاریخی رضاشاه، کشف حجاب کرده بود، به خاطر فعالیت‌هایش در زمینه حقوق زنان ، بارها از سوی واعظان و تندروهای مذهبی تهدید جانی شده بود.

مدارس دخترانه‌ای که تأسیس می‌شدند، به تحریک وعاظ و هجوم تندروهای اسلامی، یکی پس از دیگری بسته می‌شد و نمی‌توانستند دوام بیاورند.

در اسفند ۱۳۰۱، جزوه‌ای به اسم مکر زنان که بسیار توهین آمیز نسبت به زنان بود، بطور گسترده پخش شده بود. در میدان سپه یا همان توپخانه تهران، پسر‌بچه‌های روزنامه فروش این جزوه را تبلیغ می‌کردند  و به فروش می‌رساندند که خشم زنان عضو جمعیت نسوان وطنخواه را برانگیخت. محترم اسکندری، مستوره افشار، فخرآفاق پارسا و نورالهدی منگنه باهم عهد خواهری بستند و یک روز در میدان توپخانه این جزوات را از پسرکان روزنامه فروش گرفتند و همانجا به آتش کشیدند، که باعث بازداشت‌شان توسط نظمیه شد. نورالهدی منگنه در خاطرات خود می‌گوید که جلسات هیئت مدیره انجمن نسوان وطنخواه هفته‌ای یکبار و هربار در منزل یکی از بانوان برگزار می‌شد و یکبار که در منزل بدیع الزمان شجاعی بودند، همسر رئیس نظمیه هم به‌واسطه دوستی با بدیع الزمان شجاعی آنروز آنجا حضور داشت (اگرچه عضو انجمن نبود)، جمعی از لات‌های خیابان اسمعیل بزاز از برگزاری جلسه باخبر شده و با سنگ و چوب به منزل آنها هجوم برده و قصد داشتند با سنگ و چوب بر سر زنان بکوبند که زنان از درب پشت خانه گریختند. برای تأمین بودجه اکابر زنان، جمعیت نسوان وطنخواه نمایشی برای زنان با بازی زنان در خانه منگنه ترتیب دادند. هنوز پرده دوم شروع نشده بود که خبر به وعاظ و مساجد هم رسید و به تحریک آنان، آژان‌های نظمیه به زور وارد خانه شدند و مراسم را بر هم زدند و قصد بازداشت زنان به این علت که علیه حجاب نمایش برپا کرده بودند، را داشتند. در نهایت نیز در سال ۱۳۱۲ با تحریک و جلب عده‌ای از متعصبان، جمعیت نسوان وطنخواه پیش چشم نظمیه سنگ باران و نشریات آن به آتش کشیده شد تا اعضاء مجبور به تعطیلی انجمن شدند.

در چنین فضایی بود که رضاشاه بزرگ برای حمایت از فعالیت‌های زنان و تأمین امنیت و آزادی آنان برای حضور در اجتماع، فرمان تاریخی کشف حجاب را صادر کرد.

می‌دانید یک دروغی که سالهاست گفته می‌شود آنست که با روی کار آمدن رضاشاه مشروطه تعطیل شد. آرمان مشروطه فقط برپایی مجلس و برگزاری انتخابات نبود. پیش از روی کار آمدن رضاشاه، تحقق بخشیدن به بسیاری از آرمان‌های مشروطه‌خواهان به علت نبود بسترهای لازم با شکست مواجه شده بود. اتفاقأ رضاشاه وقتی که عهده‌دار نهاد پادشاهی ایران شد، اصلاحاتی را پایه‌ریزی کرد و نهادهایی را بنا نهاد که ضامن آزادی‌های فردی و اجتماعی و پیشرفت کشور بودند. آزادی فقط با برگزاری انتخابات به دست نمی‌آید. همین الان رژیم جمهوری اسلامی هم انتخابات برگزار می‌کند، اما آیا حتی ابتدایی‌ترین آزادی‌های فردی و اجتماعی برای ایرانیان وجود دارند؟ خیر!

چندین سال پیش صحبت‌های دو نفر از اعضای شناخته شده حزب کمونیست کارگری را می‌شنیدم که می‌گفتند: “ناسیونالیست‌های ایرانی بویژه سلطنت طلب‌ها ، یکجوری رضاشاه و محمد رضاشاه پهلوی را روی سرشان حلوا حلوا می‌کنند، انگار که اگر این دو نبودند جامعه در دوران قاجار می‌ماند”. سپس، پس از حواله کردن مشتی توهین به طیف راست اضافه کردند که “حالا اگر رضاشاه نبود، یکی دیگر می‌آمد و این اصلاحات را می‌کرد، مثلا در ترکیه آتاتورک آمد و این کار را کرد و …”!

می‌دانید این سطح از انکار و دشمنی لجوجانه و بی‌پایه و بی‌منطق با کارهای درخشانی که در دوران پهلوی‌ها انجام شده و بنیادهای تنومندی که بنیان نهاده شده که تا به امروز، با وجود نزدیک‌ به نیم قرن حکمرانی تبهکاران بر کشورمان، ایران را هنوز بر‌سر پا نگه داشته‌اند، برای من باورنکردنی و عجیب است. گویی خدماتی که انجام شده، کارهای پیش پا افتاده‌ای بود که از هر کسی بر‌می‌آمد! جالب است که وقتی یک فمنیست چپ ایرانی امروز در اروپا برهنه می‌شود، همفکرانش اسم آن را تابوشکنی از بدن زن و عملی پراگرسیو (پیشرو) می‌دانند، اما به تابوشکنی رضاشاه از حجاب و روبنده می‌رسد، آن را چنان تقبیح و رد می‌کنند که انگار عاشق سنت‌اند!

اگر رضاشاه نبود آیا جامعه در دوران قاجار می‌ماند؟

بله ممکن بود! کما‌ اینکه از وقتی نیروهای ارتجاعی از بهمن ۵۷ دوباره قدرت را تصاحب کردند، کشور را به شرایط مشابه دوران قاجار بازگردانده‌اند. کما اینکه کشورهایی در همسایگی‌مان که این اصلاحات اجتماعی را تجربه نکردند، از لحاظ نظام ارزشی و حقوقی کماکان در دوران پیشامدرن به سر می‌برند. در کشورهایی مانند امارات و عربستان، تا همین چندی پیش زنان حتی حق رانندگی و شرکت در انتخابات را نداشتند. در عربستان سعودی که به شدت در بند سنت بوده و هست، اولین مدرسه خصوصی برای دختران در جده در دهه ۱۹۵۵ میلادی، و اولین دانشسرای عالی یا مرکز تحصیلات تکمیلی برای زنان در ۱۹۷۰ تأسیس شد. زنان عربستان تا سال ۱۹۹۹، شناسنامه ملی نداشتند. اولین زن در این کشور ، در سال ۲۰۰۹ میلادی یعنی تنها ۱۴ سال پیش به سمت وزارت برگزیده شد. به فرمان ملک عبدالله در انتخابات سال ۲۰۱۵ زنان عربستان برای اولین بار امکان شرکت در انتخابات را یافتند.

از سوی دیگر، در زمانی که فرمان تاریخی کشف حجاب صادر شد (یعنی سال ۱۳۱۴ مطابق با ۱۹۳۶ میلادی)، همزمان در دیگر کشورهای مسلمان از جمله مصر، لبنان، سوریه و ترکیه تازه تأسیس زنان در فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی حضور فعال داشتند. به طور نمونه، در مصر اتحادیه زنان مصر به رهبری نورالهدی سلطان از ۱۹۲۳ برای به دست آوردن حق رأی زنان، افزایش تحصیلات زنان و تغییر قوانین به نفع زنان تلاش می‌کرد. و یا در مجلس سوریه صحبت از اعطای حق رأی به زنان بود و روشنفکران ما از این تحولات بی‌خبر و بی‌تأثیر نبودند. بنابراین از این حیث می‌توان گفت که آزادی زنان در ایران کمی هم دیر و با تأخیر صورت گرفت.

من فرمان تاریخی رضاشاه را که با حضور بی‌حجاب ملکه و شاهدخت‌ها در انظار عمومی اعلام شد، نوعی تابوشکنی به جهت ارتقاء فرهنگ می‌دانم که زمینه را برای فعالیت‌های اجتماعی زنان و ارتقاء حقوق و جایگاهشان فراهم کرد. بر این بستر بود که چند دهه بعد در دوره پهلوی دوم، با اعطای حق رأی به زنان ، زنان ایرانی به تمامی سطوح مدیریتی مملکت از جمله سفارت، وزارت، قضاوت و نمایندگی و وکالت مجلس شورای ملی و حتی به مقام نایب السلطنه دست یافتند. و در پی اصلاح قوانین خانواده، ازدواج دختران زیر ۱۸ سال ممنوع شد. در سال ۱۳۴۱ معادل با ۱۹۶۳ میلادی در حالی به زنان ایرانی حق رأی اعطاء شد که زنان هنوز در کشورهایی در قلب اروپا مانند پادشاهی موناکو و سوئیس به ترتیب تا سال ۱۹۶۲ و ۱۹۸۴ حق رأی نداشتند. در نتیجه شاهکار رضاشاه بزرگ و اصلاحات اجتماعی درخشان محمدرضا شاه پهلوی است که حتی امروز زنان ایرانی با وجود نزدیک‌ به نیم قرن زندگی در زیر یوغ استبداد سیاه، در زمینه تحصیل، کار و فعالیت اجتماعی، آگاهی از حقوق خود و مبارزه مستمر و شجاعانه برای بازپس‌گیری آن حقوق و آزادی‌های از دست رفته، در بین جوامع اسلامی بی‌همتا و مانند هستند. اینکه زنان و دختران از قشر مذهبی هم امروز، تحصیلات عالیه را حق طبیعی خود می‌دانند و به دانشگاه می‌روند را هم مدیون اقدامات رضاشاه بزرگ برای شکستن سد تحجر و تأمین امنیت و آزادی زنان هستند. زیرا که شکستن سد تحجر ، مسیری برگشت‌ناپذیر بود.

و اما نکته آخر اینست که اهمیت پرداختن به این فرمان تاریخی در مبارزه امروزمان با استبداد دینی را دریابیم. با مطالعه و مرور تاریخ معاصر، می‌توان دید که ما زنان ایرانی یکبار به تمامی آزادی‌ها و حقوق فردی، اجتماعی و خانوادگی خود رسیدیم. بیاندیشیم که این آزادی‌ها در کدام نظام سیاسی و حقوقی برای ما میسر شد. در نظام مشروطه و چتر حمایت نهاد پادشاهی بود که ما زنان به جایگاه انسانی خود رسیدیم. پس با بازگشت به نظم پیشین ، یعنی با بازگشت به پادشاهی مشروطه است که می‌توانیم به آن آزادی‌ها و حقوق، دوباره دست یابیم. ما نیازمند تقلید از جنبش‌های افراطی فمنیستی غربی که ریشه در تاریخ و فرهنگ و تحولات اجتماعی ما ندارند، نیستیم. نیازمند چهره‌هایی که به مدد رسانه‌های فارسی زبان بیگانه و جوایز پر طمطراق غربی بزرگ و مطرح می‌شوند تا تحت عنوان رهبر انقلاب زنانه به جنبش ملی ما که از دیماه ۹۶ برای بازپس‌گیری ایران از چنگال نیروهای مخرب ضد ملی و میهنی برآمده از انقلاب ۵۷ آغاز شده، تحمیل گردند. چهره‌هایی که عقبه فکری و سابقه سیاسی هر کدامشان را که بررسی می‌کنید، به همان ارتجاع سرخ و سیاه ضدملی و ضد زن می‌رسند که در سال ۵۷ بر ضد نظام سیاسی و حقوقی مدرن ایران و ارزش‌های مدرن شوریدند و از بهمن ۵۷ تمامی آزادی‌ها را به محاق بردند.  

سپاس برای فرصتی که در اختیار من قرار دادید!

, , ,
اشتراک گذاری