88 سال فراز و فرود جایگاه اجتماعی زنان در ایران

روشنک استرکی

صحبت از هفدهم دی و تصمیم بزرگ و شجاعانه‌ای که در زمینه پوشش زنان گرفته و در سال ۱۳۱۴ اجرایی شد، در این روزها که ۸۸ سال بعد از آن رویداد زنان ایران در یک مبارزه مدنی گسترده برای داشتن پوشش اختیاری با جمهوری اسلامی به سر می‌برند و ایستادگی می‌کنند، و برای من که از نسل متولدان پس از انقلاب پنجاه و هفت هستم، و تجربه زیست در حکومت پهلوی را نداشتم، از یک طرف باعث افتخار است که حکمرانان کشور من حدود یک قرن پیش چه نگاه پیشرو و چه فهم والایی از معادلات اجتماعی داشتند و متوجه برابری جنسیتی به عنوان ابزاری مهم در توسعه اجتماعی و اقتصادی و سیاسی بودند؛ آن هم در دورانی که حقوق زنان حتی در کشورهایی که امروز به عنوان کشورهایی دموکرات با درجه بالایی از آزادی جنسیتی می‌شناسیم ضایع می‌شد.

و از سوی دیگر صحبت از هفدهم دی ۱۳۱۴ و آنچه به عنوان کشف حجاب شناخته می‌شود، امروز و در شرایط فعلی ایران، برای من هزاران دریغ و افسوس و چرا را با خودش به همراه دارد که چه شد و چه اتفاقی افتاد که مسیر ترقی و توانمندسازی زنان، چنین به بیراهه کشیده شد و ما شاهد چنین سقوطی بودیم که دستاوردهای سالها توسعه زنان با انقلابی ویرانگر نابود شد و همانچه امروز باقیمانده هم از آن دوران و بر بنیان‌هایی بجا مانده که در دوران پهلوی در این مرز و بوم و جامعه بنا نهاده شد.

برای نسل من و هم نسلان من سالها روایتی وارونه و نادرست از کشف حجاب مطرح شد. جمهوری اسلامی از کتاب‌های مدرسه تا سینمای حکومتی و رسانه و هر ابزاری که در دست داشت کشف حجاب را یک ظلم هولناک علیه زنان آن دوره از سوی رضاشاه روایت می‌کرد.

همزمان هم در همه چهار دهه گذشته در کنار جمهوری اسلامی،  دیگر جریانات پسمانده از انقلاب ۵۷ که بر دو ستون اسلامگرایی و چپ ایستادند، تکرار می‌کنند این روایت‌ها را که در ۱۷ دی ۱۳۱۴ آنچه که رخ داده اقدامی علیه حقوق زنان بوده است. یعنی تصویری را نشان می‌دهند که زنان آن دوره خواهان پستونشینی و پرده نشینی بودند و از اینکه در یک زندگی اجتماعی و حتی در خانواده هیچ حقی نداشته و وظیفه و نقشی اهدایی از ذکور به آنها فرزندآوری و شوهرداری بوده راضی بودند. معنای روایت پنجاه و هفتی‌ها از کشف حجاب دقیقا همین است!

برخلاف این ادعا باید گفت صدای آزادیخواهی و برابرخواهی زنان ایران از چند دهه پیشتر بلند بود و خواسته‌ها و حتی پرسش‌هایی مبنی بر اینکه چرا باید جامعه ایران به دو نیمه‌ی «مرد اجتماعی» و «زن پستونشین» تبدیل شود، زیر پوست جامعه زنان وجود داشت. حتی این آگاهی ایجاد شده بود که باید تغییراتی ایجاد شود و نُرم‌هایی تغییر کند. برخی خانواده‌ها هم متوجه بودند و شروع کرده بودند به زنان و دخترانشان آزادی بخشیدن. در چنین شرایطی بوده که ما می‌بینیم زنان وارد حوزه ادبیات پیدا می‌شوند، دست به قلم می‌شوند و در انقلاب مشروطه بخشی از بار وظیفه ملی و اجتماعی را به دوش می‌کشند.

در انقلاب مشروطه که انجمن‌هایی برای پیشبرد انقلاب شکل می‌گرفتند و به صورت مخفیانه و زیرزمینی فعالیت می‌کردند، انجمن‌های زنان هم فعال بودند. در نتیجه‌ی فعالیت همین انجمن‌ها بود که زنان شبکه‌هایی قابل اتکا در انقلاب مشروطه را شکل دادند و در روزهای تحولات انقلابی توانستند به طور علنی نیز در جریان انقلاب حاضر شوند و در مبارزات خیابانی و تظاهرات و حتی در مبارزات مسلحانه نقش‌آفرین باشند که از قیام «زینب پاشا» در آذربایجان تا همراهی سردار بی بی مریم بختیاری در چهارمحال و بختیاری با برادرش سردار اسعد بختیاری در فتح تهران را می‌توان مثال زد.

و البته مهمترین شاخصه همراه همه این زنان در انجمن‌ها و بعد در مبارزات عیان و علنی ایستادگی بر اصول ملی و ملی‌گرایی است.

چند سال بعد و در سالهای منتهی به کشف حجاب ما پروین اعتصامی را داریم که در سال ۱۳۰۳ در مراسم فارغ التحصیلی در مدرسه سخنرانی ماندگاری کرد که به «اعلامیهٔ زن و تاریخ» معروف شد. این دختر نوجوان در آن سخنرانی اتفاقا خواستار پایان دادن به نگاه جنسیتی و آنچیزی شد که امروزه به عنوان «تفکیک جنسیتی» شناخته می‌شود یا مطرح می شود.

او در بخشی از این سخنرانی گفت: «ایران، وطن عزیز ما که مفاخر و مآثر عظیمهٔ آن زینت‌افزای تاریخ جهان است؛  ایران که تمدن قدیمش اروپای امروز را رهین منت و مدیون نعمت خویش دارد؛ ایران با عظمت و قوتی که قرن‌ها بر اقطار و ابحار عالم حکمروا بود، از مصائب و شداید شرق سهم وافر برده، اکنون دنبال گمگشته‌ی خود می‌دود و به دیدار شاهد نیکبختی می‌شتابد. پیداست برای مرمت خرابی‌های زمان گذشته، اصلاح معایب حالیه، و تمهید سعادت آتیه، چه مشکلاتی در پیش است. ایرانی باید ضعف و ملالت را از خود دور کرده، تند و چالاک این پرتگاه‌ها را عبور نماید. امیدواریم به همت دانشمندان و متفکرین، روح فضیلت در ملت ایجاد شود و با تربیت نسوان اصلاحات مهمه‌ی اجتماعی در ایران فراهم گردد. در این صورت بنای تربیت حقیقی استوار خواهد شد و فرشتهٔ اقبال در فضای مملکت سیروس و داریوش بال‌گشایی خواهد کرد.»

همانطور که می‌بینیم در سخنرانی پروین اعتصامی نیز برابری‌خواهی جنسیتی در چارچوب ملی‌گرایی  و ایرانخواهی مطرح می‌شود. یعنی او در بستر آگاهی جمعی که آن دوران ایجاد شده بود، می‌فهمید که برای رسیدن به ایرانی آباد و مترقی باید در ابتدا تبعیض جنسیتی برداشته شود و زنان همانند مردان توانمند شوند.

در چنین شرایطی هر عقل سلیمی اگر بدکردار نباشد یا بر نفهمیدن اصرار نداشته باشد، متوجه خواهد بود که اتفاقا آنچه در هفدهم دی ۱۳۱۴ رخ داد گام مهمی علیه نگاه جنسیتی و مقدمه‌‌ای بنیادین برای ایجاد برابری جنسیتی در جامعه ایران بود و در نهایت هم ایران آن زمان را به یکی از پیشروترین جوامع در ایجاد برابری جنسیتی در منطقه و جهان تبدیل کرد.

باز هم تأکید می‌کنم همزمان یک سلسله اصلاحات ساختاری در حوزه فرهنگی و اجتماعی و قانونی در جریان بود. یعنی ما در یک فضای ایزوله‌ای، ناگهان با کشف حجاب روبرو نمی‌شویم. برای مثال ما «کانون بانوان» با هدف توانمندسازی زنان را داریم که همزمان با دوره کشف حجاب فعالیت خودش را زیر نظر وزارت فرهنگ آغاز کرد و یکی از مقدماتی شد که فعالیت اجتماعی زنان، تبدیل به حضور رسمی آنها در عرصه سیاسی در دهه‌های ۲۰ و ۳۰ خورشیدی شود؛ از جمله تأسیس «حزب زنان ایران» توسط ۴۰ بانوی پیشرو از جمله فاطمه سیاح و صدیقه دولت آبادی در سال ۱۳۲۲.

فعالیت این حزب آنقدر جدی و اثرگذار بود که دو سال پس از تأسیس نمایندگی از آن در کنگره «زن و صلح» پاریس شرکت داشتند. این نشان می‌داد توانمندسازی زنان آنقدر با برنامه‌های کارآمد پیش می‌رفت و آنقدر جدی دنبال می‌شد که پتانسیل‌های بالقوه به سرعت و اثرگذار به صورت بالفعل در می‌آمدند.

یکی از مهمترین ابزارهای توانمند کردن زنان اتفاقا همین قوانینی بود که با جسارت در دوران دو پادشاه فقید پهلوی تصویب و اجرایی می‌شدند که قانون «کشف حجاب» تنها یکی از آنها بوده است. در  قانون ازدواج ۱۳۱۰ که چهار سال قبل از کشف حجاب تصویب شد ما می‌بینیم ازدواج و روابط زن و مرد در قالب زوج چطور در یک چارچوب قانونی قرار می‌گیرد. می‌بینیم حقوقی به زنان اعطا میشه که اصلا جامعه آن زمان به طور عام درکی از آنها نداشته است. برای نخستین‌بار در قالب قانونی موضوع کودک همسری مورد توجه قانونگذار قرار می‌گیرد و البته در سالهای بعد اصلاحات درباره سن ازدواج و ممنوعیت کودک‌همسری ادامه پیدا می‌کنه و سن ازدواج برای دختران ۱۸ سال در نظر گرفته می‌شود؛ یا مجازات‌هایی برای مردانی که سبب آسیب جسمی و قطع عضو و مرگ همسر شدند در نظر گرفته می‌شود. یعنی قانونگذار آن زمان فهمیده بود نمی‌توان چارچوب‌ها و موازین و روابط خانواده، به عنوان کوچکترین نهاد اجتماعی، و جایگاه زنان در مناسبات خانواده را رها کرد و به توسعه اجتماعی هم دست یافت.

باز کردن مسیر ترقی زنان در سالهای بعد آنچنان پرسرعت پیش رفت که چند سال پس از آغاز این روند اصلاحی و همان «کشف حجابِ» معروف، زنان آنچنان در بسترهایی که در دوران رضاشاه و محمدرضا شاه ایجاد شده، رشد کرده و شکوفا می‌شوند که وارد مجلس و سفارتخانه‌ها و وزارتخانه‌ها شده و بر مسند قضاوت می‌نشینند. در اقتصاد و هنر و ورزش دوشادوش مردان حضور دارند و حتی لباس نظامی پیشاهنگی و خلبانی تن می‌کنند. اوج این روند مترقی را در گذاشتن تاج بر سر شهبانو فرح پهلوی توسط محمدرضا شاه می‌بینیم که بر سر همه زنان ایران گذاشته شد. 

در چنین شرایطی، جریان مدافع پنجاه و هفت نمی‌تواند به همه آن دستاوردها اشاره کند و بگوید رضاشاه یا پهلوی علیه حقوق زنان بود یا رضاشاه یک دیکتارتورِ مردسالار علیه زنان. به همین دلیل هم فقط یک عبارت «کشف حجاب» را بدون توضیح بنیادها، علل و پیامدهاش، زده سر علمِ تبلیغات ضدملی و ضدپهلوی و پیراهن عثمان کرده است.

از سوی دیگر این جریان که من آنها را «تباهکار و ویرانگرِ ایران» خطاب می‌کنم همه آنچه در حدود نیم قرن در حوزه زنان در دوران دو پادشاه فقید پهلوی رخ داد را عامدانه در ظرف مکان و زمان خودش نمی‌بیند. یعنی فرهنگ و جامعه ایران پیشتر را نمی‌بیند تا متوجه باشد زنان در این فاصله‌ی زمانی کوتاه از کجا به کجا رسیدند. حتی نمی‌بیند که در همان زمان زنان در دیگر کشورهای جهان در چه وضعیتی بودند، چه حقوقی داشتند، مشارکت اقتصادی و اجتماعی آنها چه اندازه بوده؟

و البته کارنامه خودشان را هم نمی‌بینند؛ یعنی مقایسه نمی‌کنند که اندیشه و اقدامات آنها و انقلابی که به ثمر رساندند و حکومتی که حاصل انقلابشان بوده در کشور چه کرده و برای زنان چه دستارودی داشته است.

همچنین آمیختگی ملی‌گرایی با مطالبات زنان و جنبشی که از دوران انقلاب مشروطه در حال جوانه زدن و شاخ و برگ دادن بود هم اصولا از سوی جریان پنجاه و هفتی نادیده گرفته و سانسور شده است.  یکی از دلائل اینکه حاضر نیستند جنبش زنان در دوران معاصر را از نقطه اصلی آغازش یعنی دوران مشروطه ببینند همین است. این پیوند و آمیختگی ملی‌گرایی با جنبش معاصر زنان ایران با آنچه آنها می‌خواهند به ذهن جامعه تزریق کنند منافات دارد.

همچنین در صورت روایت درستی از تاریخ، آنها به تبهکارانی تبدیل می‌شوند که علیه همه آن دستاوردها انقلاب کرده و در نتیجه انقلابشان حکومت ضدملی، ضد زن، و متحجر جمهوری اسلامی را بنا گذاشته‌اند. آنها در حالی همچنان علیه حق پوشش اختیاری در دوران پهلوی‌ها با برچسب «کشف حجاب» روایت‌سازی می‌کنند که شهامت این را ندارند بگویند انقلابشان حجاب تحمیلی بر سر زن ایرانی کرد و این روزها سوار بر موج مبارزات آزادیخواهانه زنان ایران علیه همه آنچه دستاور انقلاب ۵۷ بوده، هستند تا بتوانند در این مسیر جانمایی شوند و همچنان انقلاب پنجاه و هفت و آرمان‌هایش را بعد از جمهوری اسلامی هم حفظ کنند.

واقعیت تلخ برای این جماعت اما اینست که آنچه با عنوان «زن زندگی آزادی» از سال گذشته در قالب برابری میان زن و مرد و عدم محدودسازی زنان در الگوهای اسلامی و به حاشیه راندن آنها از عرصه اجتماعی مطرح است در اصل ۸۸ سال پیش در ایران آغاز شده بود و آنچنان نقشه راه دقیق و هدفمندی داشت که زنان با برچسب «ضعیفه» را به سرعت از کنج پستوها و اندرونی‌ها به شهروندانی دارای حقوق و فرصت‌های برابر و البته مسئول در برابر میهن و ملت و بخشی از بازوهای مشارکت برای پیشرفت ایران تبدیل می‌کرد.

و واقعیت تلخ برای ما ملت ایران اینست که برنامه‌های برابرمحور درباره زنان به عنوان بخشی از برنامه‌های توسعه اجتماعی ایران، مانند دیگر برنامه‌ها‌ و سیاست‌هایی که برای آبادی کشور در جاده ترقی طراحی شده بود، با انقلاب ۵۷ متوقف شد و به بیراهه‌ای تباه کشیده شد و زنان ایران را هم چند دهه به عقب پرتاب کرد تا دوباره امروز با موضوعی با عنوان «حجاب» درگیر باشند.

, , ,
اشتراک گذاری