گفتگوی فرخنده مدرّس با بابک آذری
فرخنده مدرّس: ما این روزها در آستانۀ هفتادوهفتمین سالگرد 21 آذر 1325 ایستادهایم که در حافظۀ تاریخی ایراندوستان «روز نجات آذربایجان» ثبت شده است. آیا از نظر شما این ثبت با این مضمون در این حافظۀ تاریخی درست است؟
بابک آذری: مناسبتهای ملی و سرنوستساز در داستان زندگی ملتِ ایران عمری به درازنای تاریخ ملت کهنسال ما دارند. جشنهای نوروز و سده و مهرگان و چهارشنبهسوری و سیزدهبدر، هرکدام بخشی از رخدادهای تاریخی ملت کهن ما را روایت میکنند. در تاریخ معاصر ما نیز رخدادهایی پیش آمده که بخاطر اهمیت و جایگاه آنها در حافظه تاریخی ملت ما جاودانه شده. این جاودانگی با نامگذاریهای هوشمندانهای همراه بوده که مناسبت بسیار مهم ۲۱ آذر در صدر آنها جای دارد. چراکه این مسأله بهترین اتفاق در مورد تمامیت ارضی ایران بعد از عهدنامه ننگین ترکمنچای بوده است. مسالهای بسیار مهم، حیاتی و سرنوشتساز برای ایران و نیز آذربایجان. اگر حکومت مرکزی پیروز نمیشد و شوروی را در رسیدن به اهداف خود ناکام نمیگذاشت، نه تنها بخش بسیار بزرگی از میهنمان به شوروی ملحق میگردید، بلکه مرزهای تاریخی و جغرافیایی ایران نیز دستخوش تحولی بزرگ میشد. بنابراین ثبت این رخداد بزرگ در حافظه تاریخی ملت ایران امری بسیار خطیر و ملی و مهم است. آذربایجان در این مقطع تاریخی نقشی همچون دژ مستحکم برای ایران ایفا کرده است. روز نجات آذربایجان را از همین جهت، میبایست روز نجات ایران هم نیز دانست. چه بسا اگر اتفاق شوم مورد نظر استالین بدانگونه رخ میداد و شوروی به اهدافش میرسید، مقدمهای میشد برای تجزیه بخشهای دیگری از میهنمان. از خاطر نبریم که کردستان در آن مقطع به علت فعالیت فرقه دموکرات کردستان در شرایط مشابهی قرار داشت. در آن صورت معلوم نبود چه بر سر ایران میآمد و کشور ما چه تراژدیهای دیگری را شاهد نمیشد.
فرخنده مدرّس: بارها در طول دهههای گذشته ما به تکرار و با تکیه با این اصل روبرو شدهایم که؛ «سیاست خارجی تابعی از سیاست داخلیست.» اما با وضع آشفتۀ کشور در سالهای 1320 تا 1324 تا حدودی آشنا هستیم که؛ سالهای اشغال ایران توسط متفقین بود، سالهایی که هنوز امنیت و ثبات و قرار و آرامی در میهنمان، در کنار نیازمندیهای حیاتی دیگر، کالای نایابی بود. اقتدار شاه جوان هنوز استقرار نیافته و در افقهای ظاهراً دور دستی قرار داشت. درگیریهای اقلیت و اکثریت درون مجلس شورای ملی از یک سو و درگیریهای مجلس شورای ملی با «دولتهای مستعجل» جای خالی فراخ امید به طبقۀ سیاسی کشور را مینمایاند. آشوبهایی که بدست هواداران حزب توده به ویژه از 1322 در مناطق شمال و شمال غربی و غرب کشور که نیروهای ارتش سرخ مستقر بودند، به ناامنیها دامن میزد. به نظر میآید، در معادلات جهانی دستمان از همه جا کوتاه و سیاست داخلی هم میدان نبرد همه علیه همه بود!
اکنون آیا میتوانیم از ورای امروز سیاست داخلی تاریخی و روشنی را در آن لحظات خطیر تشخیص بدهیم؟ چون در هر صورت آذربایجانمان در 21 آذر 1325 نجات پیدا کرد و دشمنان خارجی ایران را ترک و دشمنان داخلی از کشور تارانده شدند. از نظر شما در آن سالها کدام نیروهای داخلی بهترین سیاست را مبنای مقابلۀ پیروزمند در مقابله با اشغال و جدایی آذربایجان ـ جان ایران ـ از مام میهن، قرار دادند؟
بابک آذری: سیاست خارجی هر کشور در واقع دنبالهی سیاست داخلی آنهاست و اوضاع و شرایط داخلی، کیفیت و نوع سیاست خارجی هر کشوری را تعیین میکند. بیثباتی حکومت و شکاف و تفرقه و تشتت در مجلس و دیگر نهادهای حاکمیت از یک سو و وضعیت و شرایط بعد از اشغال ایران توسط متفقین که نیروهای نظامی آنها بخصوص شوروی در کشور حضور گسترده و دست باز و فراخی داشتند و نا امنی حاصل از این شرایط و آشفتگی در نظام سیاسی حاکم از دیگرسو، در تشدید وضعیت بوجود آمده نقش شایانی ایفا میکرد.
شکلگیری حزب توده و فرقه دموکرات ریشه داخلی نداشت. بلکه دولت متجاسر و متجاوز شوروی با سوءاستفاده از شرایط آشفتهی کشور ما دستنشاندگانی جهت پیگیری مطامع خود در ساختار و بافتار حزب دموکرات ایجاد کرد. به محض اینکه نفوذ شوروی کم شد، گروههای طرفدار شوروی نیز قدرت و نفوذشان را از دست دادند و به محض اینکه دولت مرکزی چیرگی بیشتری یافت و همزمان، مبارزان میهنی نیز در برابر فرقه دموکرات مقاومت کردند، استالین نتوانست به اهداف شوم خود برسد.
بیشک از نظر میدانی، مقاومتهایی که از جانب گروههای ایرانخواه و بزرگان آذربایجان در برابر فرقه تبهکار و دست نشاندهی شوروی صورت گرفته بود، به ویژه در آن مقطع حساس تاریخی و در این بخش از میهن عزیزمان، مهمترین اقدام در جهت دفع این فتنه بود. چه بسا اگر این مبارزات و مقاومتهای مسلحانه صورت نمیگرفت، دولت مرکزی هم در کنترل اوضاع ناتوان میشد. در این مقطع باید از مردان بزرگ و میهندوست و از خود گذشته و ایرانخواه و میهنپرست بویژه از گروههایی که برای اعادهی حاکمیت ملی در سرزمینهای منتهی به مرزهای ایران و شوروی در مناطق گستردهای از آذربایجان تا پای جان مبارزه میکردند، باید یاد کرد و خاطر آنها را بسیار گرامی داشت. بیتردید اگر اقدامات میهنپرستانه و ازجانگذشتگیهای آنها نبود، اعاده حاکمیت ملی به آذربایجان به آسانی رخ نمیداد.
فرخنده مدرّس: با علم به اینکه باید دفاع از وجب به وجب خاک میهن و دفاع از مرزهای ایران به حیثیت و سرشت سیاست ما بدل شود و از این نظر، برای ایرانیان، بیتردید هیچ گوشهای از ایران ارجحیتی کمتر از گوشههای دیگر ندارد، به رغم این معرفت، اما ما عبارت «آذربایجان جان ایران» را به غلو بکار نبردهایم. زیرا احساس میکنیم هر ضربۀ مبادایی به این ناحیه از ایران، طنین و لرزهای هولناکتر به سراسر کشور خواهد انداخت.
آیا ما در این احساس خود حق داریم؟ خطرات ویژهای که این خطه از ایران را، در حال حاضر، تهدید میکنند، کدامند و چه ماهیتی دارند؟ نیروهای بیگانه تهدیدکننده کدامند؟ فعالیتهای نیروهای جداییطلب در این بخش از میهنمان تا چه اندازه جدیست؟ ما اخبار ناخوشایندی در بارۀ اقدامات سرسپردۀ آنان به بیگانگان اخبار شومی میشنویم!
طبیعیست که جمهوری اسلامی، دولت ملی ایران نیست و شایستۀ این ملت هم نیست. سیاست داخلیاش تماماً علیه منافع مردم و در جهت آسیب به ارکان وحدت ملی بوده است. بنابراین از چنین رژیمی انتظار حفظ منافع و مصالح ملی در سطح منطقه و جهان بیهوده است. نظر شما در بارۀ این گفته: «تهدید آذربایجان از تهران است» چیست؟ توضیح آن چیست؟ دفاع از ایران در برابر اینهمه خطر، وقتی رژیم نشسته بر تخت سیاست ایران دست در دست دشمنان دارد یا با آنان همسوست یا به آنها، برای ماندن در قدرت، امتیاز میدهد، چگونه میتواند رخ دهد؟ چگونه میتوان به دفاع از ایران امید بست؟
بابک آذری: عبارت آذربایجان جان ایران غلو نیست، قطعاً هر اتفاقی که بر علیه تمامیت ارضی در این منطقه رخ میدهد، کلیت ایران را تحت تأثیر آنی قرار خواهد داد و مبنایی خواهد بود برای سایر بخشهای میهنمان. سرنوشت ایران و سرنوشت آذربایجان جداییناپذیر است.
امروز خطر پانترکیسم جایگزین فرقه تبهکار دموکرات شده و این امر دو دلیل عمده دارد. دلیل نخست به نفوذ گستردهی اشخاص پانترکیست و همچنین نفوذ مهندسیشدهی جریان الحاقگرای پانترکیسم در درون حاکمیت جمهوری اسلامی برمیگردد. به گونهای که بخشی از نیروهای حاکمیت را آن دسته از نیروهای غیرملی و ایرانستیز برمیسازند که در راستای تقویت قومگرایی و جریانات گریز از مرکز تلاش میکنند. در صورتی که نیروهای ملی نفوذ چندانی در درون دستگاه حاکمیت ندارند و اگر هم هستند، به خاطر شرایط و مرام ایدئولوژیک و سیاستهای ضدملی جمهوری اسلامی امکان نقشآفرینی و تأثیرگذاری ندارند. بر کسی پوشیده نیست که جمهوری اسلامی یک حکومت ضدملی است و 45 سال تجربه این رژیم نیز همین حقیقت را بر همگان آشکار کرده است. دشمن شماره یک ایران خود حکومت حاکم بر ایران است. دلیل دیگر، عامل خارجی است. براستی بیرون از مرزهای کشور دشمن شماره یک ایران، دولت متجاسر ترکیه است. این کشور از دیرباز مطامع شومی در درون ایران دارد و در شرایط فعلی نیز این کشور با نگرش به سیاست نئوعثمانیسم در پی گسترش و تقویت قومگرایی و ایجاد تفرقه در ایران با قصد جدایی و تجزیه و فروپاشی سرزمینی آن است. ابن اقدامات دولت متجاسر ترکیه لابههای و رویههای گوناگونی دارد. از تبلیغ الگوی زندگی پوشالی و بظاهر لوکس ترکی برای شهروندان ایران تا تبلیغ مرام پانترکی و از یارگیری از هممیهنان آذری که به ترکیه سفر میکنند، بعنوان پیادهنظام برای جریان الحاقگرای پانترکی تا جلب و جذب روشنفکران ترکزبان ایران از آذری و قشقایی و ترکمن و غیره با ارائه امکانات و تسهیلات به آنها و همچنین با فعالیت در شبکههای اجتماعی و پخش و نشر اطلاعات نادرست و جعلی. همهی اینها با هدف تقویت روح قومگرایی و تجزیهطلبی در درون ایران صورت میگیرد. این درحالی است که دستهایی در درون جمهوری اسلامی هستند که نه تنها مانعی در برابر این اقدامات دولت ترکیه ایجاد نمیکنند، در عمل دست دولت ترکیه را برای انجام هرگونه فعالیتهای تجزیهطلبانه در ایرات باز گذاشتهاند. بی شک کشورهای همسایه ایران هرگز وجود یک ایران نیرومند را به نفع سیاست خود نمیدانند و چون نگران از قدرتگیری مجدد ایران در خاورمیانه هستند، جهت تعقیب آن از تفرقهافکنان و تجزیهطلبان حمایت میکنند. با اینحال در شرایط کنونی باید مهمترین خطر برای تمامیت ارضی ایران را همانا جریان پانترکیسم الحاقگرا و فعالیتهای طرفداران سیاست شوم دولت متجاسر ترکیه در درون ایران دانست. از این منظر در برههی سرنوشتآفرینی قرار داریم. در برهه حساس تاریخی فعلی باید خطر جریان پانترکیسم الحاقگرا را جدیترین و خطرناکترین مسأله ایران بشمار آورد. جریان پانترکیسم در شرایط کنونی بدلیل پشتیبانیهای هدفدار و مهندسیشده و دقیق و حسابشده و گستردهی چند دولت خارجی، و در راس آنها دولت متجاسر ترکیه، بزرگترین خطر برای حیات و زندگانی ایران و ایرانی است و بسیار نگران کننده است.
این درحالی است که رژیم ضد ملی ایران به دو صورت تهدید مورد نظر را تقویت میکند. اول از سوی کسانی که در داخل سیستم هستند و در راستای منافع ترکیه و مطامع آن کشور حرکت میکنند و چه دانسته و چه نادانسته آب به آسیاب آنها میریزند. فراموش نمیکنیم که در کشاکش جنگ اخیر دولت باکو با ارمنستان رهبر جمهوری اسلامی ایران و دیگر مقامات و امامان جمعه استانهای مرزی چگونه موضع گرفتند که در واقع در خلافِ جهت منافع ملی و خلاف جهت تمامیت ارضی ما بود. با این وجود و با وجود خطرات و تهدیدهایی که وجود دارد، شرایط آنچنان اسفناک نیست که از آن وحشت داشته باشیم. نیاز به برنامه کار هست تا از این پیچ خطرناک و تند تاریخ عبور کنیم.
دوم آنکه که جمهوری اسلامی تلاش میکند تا سرنوشت خود را به سرنوشت ایران گره بزند تا خطر از میان رفتن تمامیت ارضی ایران و بقای ایران در بقای جمهوری اسلامی دانسته شود. درحالیکه این چنین نیست و ایران و ایرانی مدتهاست که سرنوشت خود را از جمهوری اسلامی جدا کرده است.
فرخنده مدرّس: اخیراً ویدئویی از دختر جوانی دیدیم که؛ دفاع از تز دکترای خود را در یکی از دانشگاههای میهنمان «به نام نامی غلام یحیی پیشهوری» آغاز کرده بود! ارزیابی شما از وضع آرایش نیروهای جداییطلب در برابر صفآرایی نیروهای ملی ما در آذربایجان چگونه است؟ آیا ایرانخواهان آذری و سراسری ایران از نظر آمادگی ذهنی و آمادگی سازماندهی برای روزهای مبادا آمادهاند؟ یا اینکه؛ باید در برابر چشمان پرآب دوباره در انتظار 1324 دیگری باشیم؟ یا از آن بدتر؛ منتظر یک عهدنامۀ ترکمنچای دیگر؟ یا این که نه! اینها همه وحشت از راه دور است؟
بابک آذری: البته باید اندیشناک بود. همانگونه که در پاسخ به پرسش پیشین نیز گفتم، خطر دشمنان ایران برای فروپاشی سرزمینی ما خطری جدی و پایدار و بسیار مهم هست. اما نخست آنکه نباید هراسید. ایران از این خطرات بسیار دیده و از همه سر بلند بیرون آمده. دو دیگر آنکه باید از نظر گونهشناسی، همهی آن خطرات را دستهبندی کرد. به باور من در هرگونه گفتار از جریانات جداییخواهی در ایران نخست باید از پانترکیسم الحاقگرا سخن گفت. جریان پانترکیسم الحاقگرا که از صد و اندی سال پیش توسط انجمنهای ترکیگرا در آناتولی ایجاد شده و در همهی مدت در سطح منطقههای آسياي میانه و قفقاز و خاورميانه توسط دولت متجاسر ترکیه مدیریت و تبلیغ گردیده و پیامدهای آن اکنون در سایهی نبود دولت ملی در ایران به میهن ما کشیده شده است، در صدر همهی مخاطرات مربوط به یکپارچگی سرزمینی ما قرار دارد. جریان پانترکیسم در ایران یک حلقه کوچکی از افراد فعال است که در شبکه های اجتماعی که اکثریت جمعیت از آن استفاده میکنند، فعال هستند و با سوءاستفاده از ناآگاهی و کم سوادی مردم در شرایطی که حکومت مشروعیت خود را از دست داده و بحران های مختلفی که جامعه به آن گرفتار شده است، با پخش و نشر اطلاعات نادرست و غیر واقعی در صدد جوسازی و تأثیرگذاری بر افراد ناآگاه هستند. تاکتیک ترکیه جذب پیاده نظام از میان توده مردم است. برخی با جیره و مواجب و برخی بدون مواجب و تحت تأثیر تبلیغات مسموم. هردوی اینها در زمین دشمن باز میکنند.
برای مبارزه با این جریان شوم و ضد ملی میتوان چند کار انجام داد. باید فعالیتهای ایراندوستان در شبکههای مجازی در راستای آگاهی سازی و خنثی ساختن اهداف دشمن بصورت سازمانیافته آغاز گردد. پانترکیستها چون میدان را خالی میبینند، دست به هر کاری میزنند. از جمله درست کردن فیلم های طنز، ترانه، تولید محتوی و … با هدف ایجاد تفرقه، تولید محتوا و نشر اطلاعات درست و ملی.
از دیگرسو شناسایی افراد و حریانهای فعال پانترک و تجزیهطلب و بدست آوردن اطلاعات از آنها در این مقطع بسیار مهم هست.
همچنین باید به تبلیغ و ترویج و جاانداختن الگوی نظام سیاسی مشروطه سلطنتی بعنوان تنها بدیل و جایگزین برای حکومت ضد ملی فعلی و تنها راه گریز از هرگونه خطرات ضد سرزمینی، کمر همت گمارد تا نه تنها مردم از خطرات جمهوری اسلامی برای تمامیت ارضی ایران در صورت تداوم حاکمیت آن آگاه شوند بلکه با چند و چون نظام سیاسی پادشاهی مشروطه به عنوان تنها نظام جایگزین جمهوری اسلامی، بیشتر آشنا گردند. وقتی آنچه مطلوب و مناسب است مشخص باشد، نگاهها به سمت آن جلب خواهند شد و تجربه نشان داده است متأسفانه در برخی موارد حتی تحصیل کردگان آکادمیک هم فهم درستی از نظام سیاسی پادشاهی مشروطه ندارند. اگر چیستی نظام پادشاهی مشروطه در سطوح تحتانی و فوقانی جامعه ایرانی برای همگان توضیح داده شود، بخش بزرگی از تهدیدات سرزمینی از میان خواهد رفت. ملت ما نوستالوژی عمیقی نسبت به حکومت پیشین دارند. این نوستالوژی باید با ارایه الگوی فکری، برای لایههای مختلف جامعهی ایران ساماندهی گردد. در آن صورت خطر جریان الحاقگرای پانترکی به یک شوخی شبیه خواهد بود. آنچه که در ایران رخ میدهد، نه از تواناییهای پانترکیسم بلکه از ناتوانی داخلی ما سرچشمه میگیرد.
فرخنده مدرّس: با سپاس از شما