اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰ و غائلۀ آذربایجان
آریا زرنگار
مقدمه
در مطلب پیشین، به تحولات دیپلماتیک و نظامی دولتهای درگیر جنگ و همچنین به دلایل نقض بیطرفی و اشغال ایران توسط قوای نظامی بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی پرداخته شد. در آنجا به اهمیت کار کابینه محمدعلی فروغی با همکاری و همراهی بریتانیاییها، در انعقاد پیمانی با دولتهای اشغالگر بریتانیا و شوروی، که آنها را متعهد میساخت تا شش ماه پس از پایان جنگ جهانی دوم، ایران را از قوای نظامی خود تخلیه کنند، اشاره شد. در این بخش از نوشته، با بررسی بحران ناشی از حضور ارتش سرخ اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی در ایران، بر اهمیت تلاشهای فروغی و کابینهاش در گرفتن ضمانتی از دولتهای متفق، بهعنوان عاملی مهم در حفظ استقلال و یکپارچگی سرزمینی ایران پرداخته و به تأثیر عملکرد هیأت حاکمه ایران و همراهی دولتهای ایالات متحده امریکا و بریتانیا در اعمال حق حاکمیت ملی و خروج ارتش سرخ شوروی از ایران اشاره خواهد شد.
حضور ارتش سرخ شوروی و مداخله در امور داخلی ایران، موجب شکلگیری حرکتهای قومگرایانه و جداییطلبانه، با هدایت و پشتیبانی کامل از سوی شوروی، گشت. اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، برای بسط نفوذ خود در منطقه جنوبی قفقاز و دریای کاسپی، و، گرفتن امتیاز نفت شمال ایران، با شکلدادن و پشتیبانی از گروههای جداییطلب، درصدد وارد آوردن فشار بر دولت ایران جهت تمکینکردن به خواستههایش را داشت. در این مقاله، به کنشهای هیأت حاکمه ایران و تلاشهایشان جهت التزام شوروی به اجرای تعهداتشان در پیمان سهجانبه و همراهی ایالات متحده امریکا و بریتانیا در این زمینه پرداخته میشود.
پرداختن به زمینه حرکتهای جداییطلبانه در شمال غربی ایران، مستلزم بررسی مستقل و مفصلتری در فرصت دیگریست. در اینجا، به اجمال به برخی نکات در این زمینه، با توجه به نقش شوروی، اشارهای خواهد شد؛ شکست ایران در جنگ با روسیه تزاری و جدایی بخشهایی از ایران موجب گشت تا حاکمیت ایران در منطقه قفقاز از دست برود. برای تضعیف نفوذ فرهنگی ایران در منطقه قفقاز، روسها به مقابله با زبان فارسی پرداختند. پس از برافتادن تزارها و پیروزی انقلاب بلشویکی در روسیه، از آغاز دهۀ نخست قرن چهاردهم خورشیدی، استراتژی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی برای جذب طرفداران بیشتر و افزایش قدرت خود در منطقه و جهان، و ایجاد انقلابی جهانی، بنای سیاستهای خود را بر حق استقلال و خودمختاری خلقها گذاشت. به تبعیت از این استراتژی، حامیان دولت سوسیالیستی شوروی در ایران، در کنگرۀ دوم حزب کمونیست ایران در سال ۱۳۰۶ خورشیدی، بر چند ملیتیبودن ایران تأکید کرده و مسأله خلقها را مطرح ساختند. خلق آذربایجان، یکی از خلقهای جدیدی بود که حزب کمونیست شوروی مطرح و از بحثهای قومگرایانه و جداییطلبانه در ایران، برای پیشبرد مقاصد خود بهره میگرفت. در ادامه با اشاره به چگونگی شکلگیری فرقه دموکرات آذربایجان و حزب دموکرات کردستان، نقش شوروی در این امر کاملاً آشکار خواهد شد.
کنفرانس تهران و صدور اعلامیۀ تهران
در تاریخ ۲۸ نوامبر ۱۹۴۳ م / ۶ آذر ۱۳۲۲ خ، نشست و کنفرانسی میان دولتهای ایالات متحده امریکا، بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی در تهران برگزار شد که اثرات مهمی در سرنوشت جنگ دوم جهانی و تحولات پس از آن گذاشت. در ۱ دسامبر ۱۹۴۳ م / ۹ آذر ۱۳۲۲ خ، و در پایان کنفرانس تهران، اعلامیهای که به اعلامیۀ تهران مشهور شد، توسط فرانکلین روزولت، رییسجمهور امریکا، ژوزف استالین، نخستوزیر اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، و، وینستون چرچیل، نخستوزیر بریتانیا، به امضاء رسید که در آن رهبران دولتهای متفق، کمکهای ایران به متفقین را مورد تأیید قرار دادند و بر حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور تأکید کردند. صدور این اعلامیه، که در آن بار دیگر، مفاد پیمان سهجانبه مورد تأیید قرار گرفته بود، برای دولت ایران اهمیت زیادی داشت و در این زمینه تلاشها و دیدارهای پادشاه ایران، محمدرضاشاه پهلوی، نخستوزیر، علی سهیلی و وزیر امور خارجه، محمد ساعد مراغهای با دیپلماتها و دیگر شخصیتهای هیأتهای اعزامی سه دولت پیروز، مؤثر بود.
ورود شرکتهای نفتی وتلاش برای تحصیل امتیاز نفت شمال ایران
دولت ایران در دهۀ نخست قرن چهاردهم، توجه شرکتهای نفتی امریکایی را، برای سرمایهگذاری در این صنعت، به امتیاز نفت شمال ایران جلب کرد. در این باره با شرکتهای نفتی استاندارد نیوجرسی و سینکلر مذاکراتی انجام شد و سرانجام در فروردین ۱۳۰۳ خ، امتیاز استخراج نفت چهار استان شمالی به شرکت سینکلر واگذار شد. ترور کنسول امریکا، رابرت ایمبری، موجب گشت تا شرکت سینکلر از ادامۀ عملیات اکتشاف نفت، به دلیل عدم امنیت، صرفنظر نماید. نمایندگان شرکت نفتی امریکایی سینکلر بار دیگر در اوت ۱۹۳۶ م / امرداد ۱۳۱۵ خ، هیأتی را به ایران فرستادند. در اثر مذاکراتی که نمایندگان سینکلر با دولت ایران داشتند، در ۳ ژانویه ۱۹۳۷ م / ۱۲ دی ۱۳۱۵ خ، قراردادی میان آنان به امضاء رسید. شرکت مختلط امریکایی و ایرانی، «آمیرانین»، جهت عملیات کاوش و اکتشاف، و بهرهبرداری از نفت برخی مناطق شرقی و شمالی، تنها دو سال دوام آورد. بر اثر دخالت وزرات امور خارجه امریکا و بنا به تقاضاهای دولتهای بریتانیا و شوروی از آن دولت، شرکت سینکلر از ادامۀ فعالیت در ایران صرفنظر نمود.
در روزهایی که ایران به اشغال قوای متفقین درآمده بود، شرکتهای رویال داچ شل، و، دو شرکت آمریکایی استاندارد وکیوم و سینکلر برای کسب امتیاز نفت به ایران آمدند. نمایندگان شرکت نفتی امریکایی سینکلر، در سال ۱۳۲۳ خ، خواستار امتیاز نفت منطقه جنوب شرق ایران شده بودند. نخستوزیر ایران، ساعد مراغهای، جهت بررسی و مطالعه پیشنهادها، دو کارشناس و متخصص امریکایی، هربرت هوور و ا. ا. کورتیس را استخدام نمودو آنها در اوایل تابستان ۱۳۲۳ خ، به تهران آمدند.
در چنین شرایطی، با بررسی و نظر مقامات شوروی، استالین نیز، هیأتی را به ایران فرستاد و خواستار واگذاری امتیاز نفت شمال ایران به شوروی شد. لاورنتی پاولوویچ بریا، از مهمترین چهرههای امنیتی شوروی،در شهریور ۱۳۲۳ خ، گزارشی دربارۀ نفت در اختیار استالین و مولوتف قرار داد که در آن به تعیین سیاستهای نفتی شوروی پرداخته شده بود. بریا همراه با باقراف، دبیرکل حزب کمونیست آذربایجان شوروی، در بحرانهای ناشی از اشغال ایران و حضور ارتش سرخ شوروی در ایران، نقش مهم و مؤثری داشتند. مقامات شوروی در ۱۷ سپتامبر ۱۹۴۴ م / ۲۶ شهریور ۱۳۲۳ خ، هیأتی را به ریاست سرگی کافتارادزه، معاون ارشد وزارت امور خارجه شوروی، جهت گفتوگوبرای گرفتن امتیاز استخراج منابع نفت شمال ایران به تهران فرستادند.
کافتارادزه با محمدرضاشاه پهلوی و نخستوزیر، ساعد مراغهای دیدار و گفتوگو کرد و پیشنهاد خود را مطرح ساخت. ساعد مراغهای، نخستوزیر، در تاریخ ۲۷ مهرماه ۱۳۲۳ خ، در مجلس شورای ملی نطقی کرد که طی آن، با اشاره به جریان مذاکرات با شرکتهای خارجی در باب واگذاری امتیازات نفت، از تصمیم کابینهدر تاریخ یازدهم شهریور ۱۳۲۳ خ، مبنی بر عدم اعطای هرگونه امتیاز، تا پیش از پایان جنگ جهانی دوم و برپایی صلح عمومی، پرده برداشت. اعلام این تصمیم موجب خشم هیأت اعزامی شوروی شد، و موجب برپایی تظاهرات توسط عوامل شوروی علیه کابینه ساعد مراغهای گردید. ساعدمراغهای که تسلیم خواسته شوروی نشده بود، روز ۲ آبان ۱۳۲۳ خ، توسط کافتارادزه، در یک موضعگیری رسمی، مسئول اصلی شکست مذاکرات معرفی شد. از همینرو، عوامل شوروی در داخل نیز جهت تحت فشار قرار دادن دولت ایران، با پشتیبانی ارتش سرخ شوروی، تظاهراتی در تهران به نفع اتحاد جماهیر شوروی و واگذاری امتیاز نفت شمال به شوروی ترتیب داده شد. نخستوزیر، ساعد مراغهای، در مصاحبۀ مطبوعاتی در روز ۶ آبان ۱۳۲۳ خ، و در واکنش به اظهارات کافتارادزه، بار دیگر سیاست و موضع دولت ایران را ابراز داشت: «ملت، مجلس و دولت ایران از اعطای هرگونه امتیازی به خارجیان قبل از پایان جنگ و بازگشت اوضاع به حال عادی، امتناع خواهند ورزید.» موضع نخستوزیر، مورد حمایت اکثریت نمایندگان دوره چهاردهم مجلس شورای ملی قرار داشت.
ساعد مراغهای با توجه به موضعی که گرفته بود و زیر فشارهای وارده، به ناچار در ۱۸ آبان ۱۳۲۳ خ، کنارهگیری کرد. پس از استعفای ساعد مراغهای، مرتضی قلی بیات (سهامالسلطان)، نخستوزیر شد. کافتارادزه که همچنان در تلاش برای گرفتن امتیاز نفت شمال در تهران به سر میبرد، پیشنهاد جدیدی از سوی نخستوزیر، بیات، دریافت نمود، در این پیشنهاد بجای دادن امتیاز نفت، تشکیل یک شرکت مختلط با سهم (۵۱-۴۹) به نفع ایران برای بهرهبرداری نفت شمال در دستور کار قرارگرفته بود. این پیشنهاد از سوی مقامات شوروی رد شد.
در پی این فعلوانفعالات، نمایندگان دوره چهاردهم مجلس شورای ملی، در تاریخ ۱۱ آذرماه سال ۱۳۲۳ خ، تصمیم و سیاست کابینه محمد ساعد مراغهای را، مبنی بر عدم اعطای هرگونه امتیاز نفتی، تا پیش از پایان جنگ دنبال نمود. نمایندگان مجلس شورای ملی، طرحی را به تصویب رساندند که به موجب آن اعطای هرگونه امتیاز نفت به دولتهای خارجی ممنوع و نخستوزیر و وزیران، از هرگونه مذاکرهی رسمی و غیررسمی با دولتهای خارجی تا زمانی که نیروهای نظامی خارجی، خاک ایران را تخلیه نکرده باشند، منع میکرد.
پایان جنگ جهانی دوم و مناقشه بر سر عمل به تعهدات مندرج در پیمان سهجانبه
در ۸ مِی ۱۹۴۵ م / ۱۸ اردیبهشت ۱۳۲۴ خ، با تسلیم بیقیدوشرط آلمان نازی، جنگ در اروپا خاتمه یافت.پس از پایان جنگ در اروپا، دولت ایران و نخستوزیر، ابراهیم حکیمی در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۳۲۴ خ، خواستار اجرای پیمان سهجانبه شد. در مذاکرات وزیران امور خارجه دولتهای ایالات متحده امریکا، بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی، در کنفرانس یالتا، که از تاریخ ۴ تا ۱۱ فوریه ۱۹۴۵ م / ۱۵ تا ۲۲ بهمنماه ۱۳۲۳ خ، برگزار گردید، آنتونی ایدن، وزیر خارجه بریتانیا و ادوارد استِتینیوس وزیر خارجه امریکا، بر لزوم پایبندی قدرتهای بزرگ به تعهداتشان تأکید کردند و از شوروی خواستند که به تعهداتش در پیمان سهجانبه عمل نموده و اعلامیه کنفرانس تهران را محترم شمرد.
بعد از آن در کنفرانس پتسدام، که از ۱۷ جولای تا ۲ اوت ۱۹۴۵ م / ۲۶ تیر تا ۱۱ امرداد ۱۳۲۴ خ، میان رهبران متفقین، رییسجمهور ایالات متحده امریکا، هری ترومن، نخستوزیر و دبیرکل حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی، ژوزف استالین، نخستوزیر بریتانیا، وینستون چرچیل و پس از آن کلمنت اتلی نخستوزیر بعدی بریتانیا برگزار شد نیز مسأله تخلیهی ایران از قوای نظامی بیگانه مطرح گردید. اما مقامات شوروی به بهانۀ اینکه جنگ با ژاپن پایان نیافته، با آن مخالفت کردند. با این کار شوروی تلاش کرد تا حضور قوای نظامیاش را جهت رسیدن به مقاصدی که دنبال میکرد تا حد امکان به تعویق بیاندازد.
۲ سپتامبر ۱۹۴۵ م / ۱۱ شهریور ۱۳۲۴ خ، ژاپن بیقیدوشرط تسلیم متفقین شد و جنگ جهانی دوم به پایان رسید.از این رو،دولت ایران در تاریخ ۲۱ شهریور ۱۳۲۴ خ، بار دیگر خواستار خروج نیروهای اشغالگر و اجرایی شدن پیمان سهجانبه شد. مطابق پیمان سهجانبه و اعلامیۀ تهران، تاریخ نهایی خروج نیروهای متفقین از ایران ۲ مارس ۱٩۴۶ م / ۱۲ اسفند ۱۳۲۴ خ، تعیین شده بود. از اینرو در کنفرانس وزیران خارجۀ دولتهای بریتانیا، اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده امریکا که در ماه سپتامبر در لندن برگزار شد، بار دیگر وزیر امور خارجۀ بریتانیا، ارنست بوین، با استناد به پیمان سهجانبه، دوم مارس ۱۹۴۶ م، را موعد نهایی خروج قوای اشغالگر از ایران مورد تأکید قرار داد. ایالات متحده امریکا پیشتر اقدام به خروج نیروهایش از خاک ایران را آغاز کرده بود، بعد از آن کنفرانس، بریتانیا نیز جهت اجرای مفاد پیمان سهجانبه، اقدام به بیرون بردن نیروهای خود از خاک ایران نمود. اما اتحاد جماهیر شوروی، همچنان از تخلیۀ نیروهای نظامی خود از ایران خودداری میکرد. استالین در نظر داشت با حفظ ارتش سرخ شوروی در خاک ایران و با راهانداختن و تقویت جریانهای تجزیهطلبِ وابسته به شوروی، به گسترش نفوذ خود در منطقه جنوبی دریای کاسپی پرداخته و نیز، به امتیاز نفت شمال ایران دست یابد. از سویی دیگر، مقامات شوروی که پیش از مواجهه با حمله آلمان نازی، درصدد چیرگی بر ایران بودند، با تغییر شرایط و آغاز جنگ، با توجه به نیاز به بریتانیا و امریکا، در دوره جنگ، و درآمدن از در اتحاد با این دو کشور، به اقتضای زمان، و به دنبال اشغال ایران توسط متفقین، شورویها به انعقاد پیمان سهجانبه تمکین کردند. شوروی اما، با به تأخیر انداختن انجام تعهدات خود در پیمان سهجانبه و اعلامیه تهران تلاش داشت تا پیش از خروج نیروهای ارتش سرخ شوروی از خاک ایران، با کمک به جریانهای تجزیهطلب، دولت ایران را برای واگذاری امتیاز نفت شمال تحت فشار قرار داده و مجبور به پذیرش خواستههای خود نماید.
فرقه دموکرات آذربایجان
در ۱۲ شهریور ۱۳۲۴ خ، بلافاصله پس از پایان جنگ جهانی دوم، با پشتیبانی کامل شوروی، «فرقۀ دموکرات آذربایجان» توسط گروهی از کمونیستهای طرفدار شوروی در ایران و قفقاز به رهبری سید جعفر پیشهوری یا همان جعفر جوادزاده، موجودیت خود را اعلام کرد. در مورد پیشینۀ جعفر پیشهوری و همکاری وی با حزب کمونیست شوروی لازم به اشاره است که وی از بنیانگذاران حزب کمونیست ایران بود که پس از انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷ م، در باکو تشکیل شده بود. پیشهوری در سال ۱۹۱۸ م، از طرف حزب کمونیست شوروی، شاخۀ باکو، به استان گیلان اعزام شد تا در تأسیس جمهوری شوروی ایران به کمونیستهای ایرانی کمک نماید.
نصرتالله جهانشاهلو افشار، معاون فرقه دموکرات آذربایجان مینویسد: «مردم ما نمیدانستند که برپادارنده و گردانندهی حزب توده، بیگانگان هستند و آگاه نبودند که فرقهی دمکرات آذربایجان را میرجعفر باقراوف، به اغوای آقای عبدالصمد کامبخش، در باکو طرحریزی کرد.» [۱]
اعتراض دولت ایران به مداخله شوروی در امور داخلی ایران
با حضور ارتش سرخ شوروی و پس از اقدامات مداخلهجویانه شوروی در امور داخلی ایران و کمک به جریانهای تجزیهطلب، دولت ایران اعتراض خود را نسبت به این اقدامات به اطلاع سفارت شوروی رساند و یادآورشد که ارتش سرخ شوروی نباید از اعزام ارتش ایران جهت سرکوبی شورشیان جلوگیری بعمل آورد.
اواخر آبان ۱۳۲۴ خ، کابینه ابراهیم حکیمی، تصمیم به اعزام قوای نظامی به مناطقی که توسط فرقه دموکرات آذربایجان اشغال شده بود، و به پادگان تبریز که در محاصره قرار داشت، گرفت و آن را به اطلاع سفارت شوروی رساند. اما روز ۲۹ آبان هنگامیکه این ستون به شریفآباد (نزدیک قزوین) رسید با لشگر زرهی شوروی مواجه شد و سرهنگ «اسمیرنف» نمایندۀ فرماندۀ نیروهای شوروی در ایران، مانع عبور ارتش ایران شد. با این اقدام اتحاد جماهیر شوروی حمایت همهجانبه خود را از فرقۀ دموکرات آذربایجان نشان داد. ایالات متحده امریکا در ۳ آذر ۱۳۲۴ خ، پشتیبانی خود، از دولت ایران، را ابراز داشت.
ابراهیم حکیمی، نخستوزیر، در ۱۰ آذر ۱۳۲۴ خ، طی یادداشتهایی به کلمنت اتلی، نخستوزیر بریتانیا، جیمز بیرنز وزیر امور خارجه ایالات متحده امریکا، و استالین، نخستوزیر شوروی، بار دیگر خواستار تخلیۀ خاک ایران از قوای اشغالگر شد.
اشغال آذربایجان توسط دستنشاندگان شوروی
در نهایت و باوجود مقاومتهای واحد ارتش در منطقه، بدلیل حمایتهای تسلیحاتی و تدارکاتی ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی از فرقهایها و همچنین حضور مهاجرین قفقازی در میان آنان، در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ خ، تبریز به دست فرقه دموکرات آذربایجان، دستنشاندههای شوروی افتاد و سید جعفر پیشهوری تشکیل دولت خودمختار آذربایجان ایران را اعلام داشت.
کنفرانس وزیران خارجه دولتهای شوروی، بریتانیا، امریکا در مسکو
ابراهیم حکیمی، نخستوزیر ایران، در آستانه کنفرانس وزیران خارجه دولتهای شوروی، بریتانیا، امریکا در مسکو، بار دیگر در اواخر آذر ۱۳۲۴ خ / اواسط دسامبر ۱۹۴۵ م، طی یادداشتهایی نسبت به مداخلات شورویها در امور داخلی ایران و خطر تجزیۀ کشور اعتراض کرده و از دولتهای ایالات متحده امریکا و بریتانیا تقاضای کمک کرد.
دومین کنفرانس وزیران خارجه دولتهای شوروی، بریتانیا، امریکا از ۱۶ تا ۲۶ دسامبر ۱۹۴۵ م / ۲۵ آذر تا ۵ دی ۱۳۲۴ خ، در مسکو برگزار شد. در این کنفرانس وزیر امور خارجه بریتانیا، ارنست بوین، وزیر امور خارجه اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، ویاچسلاو میخایلوویچ مولوتف و وزیر امور خارجه ایالات متحده امریکا، جیمز فرانسیس بیرنز شرکت داشتند. بیرنز و بوین از خواسته ایران پشتیبانی و تخلیۀ خاک این کشور را از کلیۀ قوای بیگانه خواستار شدند ولی مولوتف، مسئلۀ آذربایجان را یک موضوع داخلی ایران دانست. در پایان کنفرانس، سفرای بریتانیا و امریکا در تهران طرحی به حکیمی ارایه دادند که توسط ارنست بوین ارایه شده بود. به موجب طرح بوین، میبایست کمیسیونی مرکب از نمایندگان سه دولت شوروی، بریتانیا و امریکا، جهت ایجاد شوراهای ایالتی و ولایتی به دولت ایران مشاوره داده و توصیههای لازم را برای تجدید نظر در بعضی از مواد قانون اساسی بهویژه در مورد انتخابات شوراهای محلی به دولت ایران بنماید. همچنین توصیهها و پیشنهاداتی در جهت استفاده از زبانهای عربی، ترکی و کُردی برای مقاصد تحصیلی و آموزشی به دولت ایران بنماید و اولین دوره انتخابات شوراهای ایالتی نیز تحت نظر این کمیسیون صورت گیرد.
به هر روی بر اثر پیشنهاد مطرح شده در کنفرانس وزرای خارجه متفقین در مسکو، مخالفت شدید نمایندگان مجلس شورای ملی، حکیمی در ۲۰ ژانویه ۱۹۴۶ م / ۳۰ دی ۱۳۲۴ خ، به دلیل ناکامی در حل بحران آذربایجان و مذاکره مستقیم با اتحاد جماهیر شوروی، استعفا کرد.
شکایت ایران از شوروی به دلیل نقض پیمان سهجانبه، ارجاع پرونده به شورای امنیت سازمان ملل متحد
حکیمی، پیش از استعفا از سمت نخستوزیری، به سفیرکبیر ایران در لندن، حسن تقیزاده، دستور داد دربارۀ خودداری اتحاد جماهیر شوروی از تخلیه خاک ایران و عدم انجام تعهداتی که در پیمان سهجانبه داده و در اعلامیه تهران بر آن تأکید کرده بود و به دلیل مداخلات شوروی در امور داخلی ایران، شکایت دولت ایران را در سازمان ملل متحد مطرح و موضوع به شورای امنیت ارجاع داده شود. با این اقدام، دولت ایران میخواست تا در پناه سازمان ملل متحد و جلب حمایت قدرتهای جهانی، مذاکره مستقیم با مقامات شوروی آغاز و به انجام برسد. تقیزاده نیز به خوبی از پس دفاع از منافع ایران در مجمع عمومی سازمان ملل متحد برآمد و شکایت ایران را به شورای امنیت برد.
نخستین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد روز ۱۰ ژانویه ۱۹۴۶ م / ۲۰ دی ۱۳۲۴ خ، در لندن گشایش یافت و اعتراض دولت ایران نسبت به حضور نیروهای اشغالگر ارتش سرخ شوروی و مداخلات شوروی در امور داخلی ایران، به نخستین موضوع و پروندهای که در مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل متحد مطرح میشد، تبدیل گشت. تقاضای ایران با پشتیبانی ایالات متحده امریکا، بریتانیای کبیر و حکومت موقت فرانسه، تحت ریاست شارل دوگل، در دستور کار شورای امنیت سازمان ملل متحد قرار گرفت. شورای امنیت تاریخ ۲۸ فوریه ۱۹۴۶ م / ۹ اسفند ۱۳۲۴ خ، را برای رسیدگی به شکایت ایران از شوروی تعیین نمود.
فرقه دمکرات کردستان
در ۲۲ ژانویه ۱۹۴۶ م / ۲ بهمن ۱۳۲۴ خ، در بخش دیگری از شمال غربی ایران که تحت اشغال ارتش سرخ شوروی بود و با پشتیبانی کامل سیاسی ـ نظامی اتحاد جماهیر شوروی، قاضی محمد در مهاباد عَلَم شورش برداشت و “جمهوری مهاباد” (دولت خودمختار کُرد در مهاباد) را تأسیس کرد.
قومگرایان کُرد، سازمان کوملۀ ژیان کردستان (کمیتۀ احیای کردستان) را در سال ۱۳۲۱ خ، ایجاد کرده بودند که پس از مدتی، قاضیمحمد، قاضی شهر مهاباد به عضویت آن درآمد و در نهایت رهبری آن سازمان را بهعهده گرفت. استالین، در ۶ جولای ۱۹۴۵ م / ۱۵ تیر ۱۳۲۴ خ، به میرجعفر عباساویچ باقراف، دبیر اول حزب کمونیست آذربایجان شوروی دستور داد تا اقداماتی بهمنظور سازماندادن جریانهای جداییطلب در آذربایجان و سایر استانهای شمالی ایران انجام دهد. باقراف در دیدار با کردها و قاضیمحمد عضو برجستۀ کومله پیشنهاد کرد که کومله منحل شود و جای خود را به یک حزب جدید بدهد. از اینرو، کومله، در اَمُرداد ۱۳۲۴ خ، بنا به دستور مقامات شوروی، نام حزب دموکرات کردستان را بر خود نهاد.
نصرتالله جهانشاهلو افشار معاون پیشهوری در رابطه با حمایت شوروی از فرقۀ دمکرات کردستان و عدم پشتیبانی ایلها و طوایف کرد منطقه از تجزیهطلبی و قاضی محمد مینویسد:
«موضوع دیگری که آقای پیشهوری در میان گذاشت، روابط فرقهی دمکرات آذربایجان، با کردها بود. روسها برای برپا کردن حزبی به نام فرقهی دمکرات کردستان و به وجود آوردن به اصطلاح کردستان دمکرات و آزاد، آقای قاضی محمد را انتخاب کردند… روسها، پیش از آنکه آقای قاضی محمد را به بر پا داشتن فرقهی دمکرات کردستان برانگیزند، تلاش بسیاری کردند که دیگر کردها را نیز برای ایجاد کردستان واحد روسی، راضی کنند؛ اما تلاش آنان به جایی نرسید. چون از طرفی به کردهای بخش اساسی کردستان، چون سقز و بانه و مریوان و اورامان و گروس و کلهر و سنجابی و جاف و مندیمی و قلخانی و اردلان و جوانرود و روانسر، دسترسی نداشتند و فرستادۀ آنان نیز که به میان پارهای ایلات کرد رفته بودند، با ناامیدی باز گشتند. از سوی دیگر، کردهای آذربایجان باختری، به ویژه کردهای شکاک که دلیرترین کردهای آذربایجانند، نیز به آنها روی خوش نشان ندادند. ناچار آنان همهی امید خود را به آقای قاضی محمد و برادرش آقای صدر قاضی و کردهای مکری و قادری بستند.»[۲]
بخشهایی از تلگراف رابرت روسو، نایب کنسول امریکا در تبریز، که در تاریخ ۲ ژانویه ۱٩۴۶ م/ ۱۲ دی ۱۳۲۴ خ، تحت عنوان وضعیت سیاسی کردهای شمال ایران به وزارت خارجه امریکا ارسال کرده، بابت اهمیتی که دارد، آورده میشود:
«قاضی محمد رهبر خودخواندۀ کردهای شمال ایران و رئیس حزب برکشیدۀ شوروی کومله برای مدتی کوتاه در پایان هفتۀ گذشته مهمان جعفر پیشهوری نخستوزیر حکومت خودمختار آذربایجان بود… قاضی بعد از مراجعت صریحاً اعلان داشت که قصد دارد در عرض چند روز یک مجلس ملی کرد را در مهاباد افتتاح کند. این [بیانیه] مهم بود زیرا اظهارات قبلی کردها به قصد آنها برای [تأسیس] یک انجمن ایالتی محدود بود…. در میان کردها آگاهیهای ملی آشکاری بهنظر نمیرسد. وفاداریها فقط به رؤسای عشایر یا آقاها معطوف است و آقاها نیز نسبت به هر قدمی در جهت یک دولت ملی، سوءظن داشته آن را تحدیدی بر اقتدار و امتیازات فئودالی خود تلقی میکنند.
با این حال تمام منابع بر این نکته اتفاق نظر دارند که عوامل شوروی در ارتباط دائم با کردها میباشند. حزب کومله معادلِ حزب انقلابی دموکرات آذربایجان، تحت حمایت غیرقابل کتمان شوروی قرار دارد. نفوذ شوروی از طریق ترکیبی از ارعاب و رشوه حاصل میشود… اگرچه قاضی [محمد] خود شخصاً هیچ هواداری ندارد (او یک رهبر ایلی نیست)، و حزب کوملۀ او نیز از لحاظ عقیدتی از حداقل حمایت برخوردار است، ولی در اثر حمایت فوقالذکر شوروی، هیچیک از کردها جرأت مخالفت با او را ندارند. از اینرو اقدام قاضی برای تأسیس یک حکومت خودمختار یا یک حکومت مستقل در ظل «حمایت» شوروی، با استفاده از این هستۀ حکومتی که از ترکیب کردهای فاقد نفوذی تشکیل شده است که برای کسب ثروت و قدرت به حزب کومله ملحق شدهاند، فقط با تقبل هزینهای امکان تحقق خواهد داشت.» [۳]
نخستوزیری احمد قوامالسلطنه
حکیمی که در گشودن باب مذاکره مستقیم با شوروی، جهت انجام تعهدات مندرج در پیمان سهجانبه و خروج نیروهای ارتش سرخ از خاک ایران، و حل بحران آذربایجان ناکام مانده بود، از سمت خود استعفا کرد. اتحاد جماهیر شوروی، حکیمی را، فردی نزدیک به بریتانیا و دارای تمایلات ضد شوروی میدانست، حاضر به انجام مذاکرات مستقیم با وی نبود. حکیمی پیش از استعفا، با ارجاع شکایت ایران به سازمان ملل متحد و شورای امنیت گام مهمی برای اعمال فشار دیپلماتیک بر شوروی برداشت. در چنین وضعیتی، احمد قوامالسلطنه نخستوزیر ایران شد. قوامالسلطنه در حرکتی زیرکانه، پیش از رسیدن به این مقام با کمک و تلاشهای مظفر فیروز به عناصر داخلی تأمینکننده منافع شوروی مانند حزب توده و روزنامههای چپگرا نزدیک شد و توانست اعتماد مقامات شوروی را به خود جلب کند. در واقع قوامالسلطنه مورد توجه شوروی قرار گرفت و به نوعی، مذاکرات مستقیم و دوجانبه به انتخاب وی به عنوان نخستوزیر ایران منوط شد که از نظر مقامات شوروی میتوانست به خواستههای آنها جامه عمل بپوشاند.
مجلس شورای ملی در ۶ بهمنماه ۱۳۲۴ خ، با ۵۳ رأی در برابر ۵۱ رأی مؤتمنالملک پیرنیا، تمایلش را نسبت به نخستوزیری قوامالسلطنه اعلام داشت. وی در ۷ بهمنماه از طرف شاه مأمور تشکیل کابینه شد و فرمان نخستوزیریاش صادر گشت. قوام کابینه خود را ۲۵ بهمن به شاه و سپس در ۲۸ بهمن به مجلس شورای ملی معرفی کرد.
آغاز مذاکرات مستقیم دولت ایران با اتحاد جماهیر شوروی
روز ۴ فوریه ۱۹۴۶ م / ۱۵ بهمن ۱۳۲۴ خ، آندره ویشینسکی به اتفاق سفیران آن کشور در لندن و واشنگتن، شخصاً به سفارت ایران رفت و بدین ترتیب، مذاکرات مستقیم میان دو طرف آغاز شد. قوام، نخستوزیر، علی سهیلی، وزیر امور خارجه اسبق ایران را که در مذاکرات منجر به پیمان سهجانبه و اعلامیۀ تهران نقش مؤثری داشت و به زبان روسی آشنا بود برای یاری تقیزاده به لندن فرستاد.
سفر به مسکو و ملاقات با استالین و مولوتف
قوامالسلطنه که هدف تشکیل کابینهاش، از اساس حل مشکلات میان دولتهای ایران و اتحاد جماهیر شوروی با انجام مذاکرات مستقیم بود، بلافاصله پس از معرفی کابینه، جهت انجام مذاکرات مستقیم با مقامات شوروی پیرامون خروج نیروهای ارتش سرخ شوروی از ایران، جلوگیری از مداخله شوروی در امور داخلی ایران در ماجرای «فرقۀ دموکرات آذربایجان» و «جمهوری مهاباد» و امتیاز نفت شمال ایران، عازم مسکو شد.
هیأت اعزامی ایران به ریاست نخستوزیر احمد قوامالسلطنه، که همزمان سِمَتِ وزیر کشور و وزیر امور خارجه را نیز عهدهدار بود و افرادی چون جواد عامری، دکتر رضازاده شفق را همراه خود داشت، در روز ۲۹ بهمن ۱۳۲۴ خ، ایران را ترک و در روز ۳۰ بهمن، وارد پایتخت شوروی، مسکو شد و با استقبال گرم وزیر امور خارجه شوروی، مولوتف و هیأت همراهش، که در آن قائممقام وزیر امور خارجه نیز حضور داشت، قرار گرفت.
روز ۲ اسفند ۱۳۲۴ خ، نخستین دیدار و گفتوگو میان قوام و استالین انجام شد. قوام در ابتدا شرط اساسی دوستی و همکاری میان دو دولت را تخلیه ایران از نیروهای ارتش سرخ شوروی عنوان و در مورد مسأله آذربایجان نیز به استالین قول انجام اصلاحات اساسی در کشور و همچنین دادن امتیازاتی به فرقۀ دموکرات آذربایجان، تا جایی که خلاف قانون اساسی مشروطه و حق حاکمیت ملی ایران نباشد، را داد. استالین که هدف اصلی شوروی را اخذ امتیاز بهرهبرداری انحصاری از منابع نفت شمال ایران قرار داده بود، پیشنهادات قوام را رد کرد. استالین، با خودداری از اجرای تعهدات مندرج در پیمان سهجانبه و تخلیه ایران، از حضور ارتش سرخ شوروی در داخل خاک ایران و ایجاد و تقویت جریانهای تجزیهطلب در شمال غرب ایران ـ فرقه دموکرات آذربایجان و حزب دموکرات کردستان (جمهوری مهاباد) ـ به عنوان اهرم و برگهایی در دست در جریان مذاکرات استفاده میکرد. استالین با استناد به مادۀ ششم پیمان مودت فوریه ۱۹۲۱ م / اسفند ۱۲۹۹ خ، که میان ایران و شوروی بسته شده بود با اشاره به ادعاهای ارضی ایران نسبت به شوروی ـ منطقه باکو ـ در کنفرانس پاریس که پس از پایان جنگ جهانی اول برگزار شده بود، اعلام کرد؛ شوروی بخشی از نیروهای نظامی خود را به دلیل وجود تهدیدات در داخل ایران نگه خواهد داشت. در مورد بحران آذربایجان و جریانهای تجزیهطلب را امر داخلی دانست، اما به مسأله اعطای خودمختاری نیز اشاره کرد.
پس از آن استالین مسألۀ نفت شمال را مطرح کرد که قوام با اشاره به قانونی که در مجلس چهاردهم به تصویب رسیده بود و در آن دولت از هرگونه مذاکره جهت واگذاری امتیاز نفت با طرف خارجی منع شده بود، را مطرح و امکان مذاکره در این باره را قانوناً منوط به نظر مجلس شورای ملی نمود. با این پاسخ، قوام هر اقدامی در زمینۀ نفت را موکول به برگزاری انتخابات دوره پانزدهم مجلس شورای ملی نمود، که به موجب طرح پیشنهادی شماری از نمایندگان دوره چهاردهم مجلس شورای ملی (گروه اکثریت مجلس)، در ۱۹ مهرماه ۱۳۲۴ خ، و تصویب آن، شرط برگزاری انتخابات مجلس شورای ملی را تخلیه ایران از نیروهای خارجی قرار میداد، که خودداری شوروی از خروج ارتش سرخ از خاک ایران مانعی در برابر آن محسوب میشد. به موجب این قانون، انتخابات پانزدهمین دوره مجلس شورای ملی به یک ماه پس از تخلیه خاک ایران از قوای بیگانه موکول میشد. قوام همچنین در پاسخ به استناد استالین به ماده ششم پیمان مودت ۱۲۹۹ خ، گفت: «حکم ماده مزبور و مراسله متمم سفیر شوروی در ایران در همان زمان با کمال صراحت حق اقامت به قوای شوروی را در موقعی میدهد که نیروهای دولت شوروی بوسیله دولت ثالثی از طریق ایران مورد تهدید واقع شود و پس از اخطار دولت شوروی دولت ایران نتواند از آن جلوگیری کند در صورتیکه در حال حاضر چنین تهدیدی وجود ندارد.» [۴]
در روز ۴ اسفند ۱۳۲۴ خ، قوام و هیأت همراه دیدار و مذاکرات را با وزیر امور خارجه شوروی، مولوتف، ادامه دادند. در این دیدار، مولوتف مسأله نفت ایران را مطرح و از سیاست ایران در این زمینه که به زعم وی تبعیضآمیز بود، انتقاد کرد. استدلال مولوتف این بود که ایران، امتیاز نفت جنوب را در اختیار بریتانیا قرار داده اما از اعطای همان امتیاز به همسایۀ نیرومند شمالی خودداری میکند. قوام در پاسخ به تاریخ آن امتیاز که مربوط به دوره پیش از مشروطیت میشد اشاره و بار دیگر قانونی را که مجلس گذرانده و مقامات دولتی را از مذاکره درباره امتیاز نفت برحذر داشته بود، اشاره نمود و گفت: «اگر راه برای مذاکرات اقتصادی بواسطۀ سیاست دوستانه شوروی که از آن جمله تخلیۀ ایران است، بازشود، البته اقداماتی برای وارد شدن به مذاکرات اقتصادی بین دو کشور بعمل خواهد آمد.» [۵] با این تدبیر قوام نشان داد در صورت همکاری شوروی و اتخاذ سیاستی متفاوت با آنچه در این سالها در پیش گرفته، تخلیه ایران از نیروهای ارتش سرخ و عدم دخالت در امور داخلی ایران، دولت ایران حاضر است در مورد امتیاز نفت شمال، با شوروی به توافق برسد. مقامات شوروی که در پی گرفتن امتیاز در حوزه نفت شمال ایران و حمایت از خودمختاری و ادامه بحران در آذربایجان با حفظ نیروهای ارتش شوروی در خاک ایران بودند، سرانجام، طی یادداشتی که مولوتف برای هیأت ایرانی فرستاد، به مانند استالین از ادامه حضور ارتش سرخ در ایران در عین تخلیه برخی مناطق سخن به میان آورد و در مسأله نفت نیز حاضر شد از درخواست امتیاز انحصاری نفت شمال صرفنظر و پیشنهادی که پیشتر نخستوزیر اسبق ایران، مرتضی قلی بیات مطرح کرده بود را به عنوان خواسته جدید شوروی مطرح و پیشنهاد نمود. مولوتف تأسیس یک شرکت مختلط نفتی ایران و شوروی با نسبت ۴۹ به ۵۱ به سود شوروی را پیشنهاد کرد.
قوام به این یادداشت پاسخی نداد از اینرو سه روز بعد یادداشت دیگری از سوی شوروی به هیأت ایرانی تسلیم شد که چون طرف ایرانی پیشنهادهای شوروی را قبول نکرده است، دولت شوروی پیشنهاد خود را در باب شرکت نفت پس میگیرد و امتیاز نفت شمال ایران را میخواهد. در پاسخ به این یادداشت، قوام طی یادداشتی بار دیگر بر مصوبه مجلس مبنی بر منع هرگونه مذاکرهی رسمی و غیررسمی وزیران با دولتهای خارجی تا زمانی که نیروهای نظامی خارجی، خاک ایران را تخلیه نکرده باشند، اشاره و بر ضرورت تأیید مذاکرات توسط مجلس شورای ملی که آن هم منوط به برگزاری انتخابات دوره پانزدهم مجلس شورای ملی بود، تأکید کرد. به موجب مصوبه دیگر مجلس در مهرماه ۱۳۲۴ خ، برگزاری انتخابات مجلس نیز بستگی به خروج نیروهای ارتش سرخ شوروی داشت، از اینرو قوام بر خروج ارتش سرخ شوروی از ایران بهعنوان
پیششرط مذاکرات و توافق دو طرف در زمینه تشکیل شرکت مختلط نفتی ایران و شوروی پافشاری نمود.
در خلال مذاکرات قوام با استالین در مسکو، دو واقعه مهم اتفاق افتاد. یکی آنکه، شکایت ایران در شورای امنیت مطرح شد و تقیزاده که در جلسۀ شورای امنیت به عنوان نماینده ایران، بدون داشتن حق رأی شرکت کرده بود، ضمن نطقی مفصل، با ارایه مدرک و مستندات دلایل شکایت ایران از اتحاد جماهیر شوروی را مطرح و توضیح داد. این امر با واکنش آندره ویشینسکی، رییس هیأت نمایندگی شوروی در سازمان ملل روبهرو شد. ویشینسکی درخواست کرد که موضوع به مذاکرات مستقیم بین ایران و شوروی احاله شود. در نهایت شورای امنیت با این شرط که شورا از چگونگی جریان مذاکرات مستقیم و درجه پیشرفت آن اطلاع داشته باشد، به اتفاق آرا تصمیم گرفت که اختلافات به مذاکرات مستقیم بین دولتهای ایران و شوروی احاله شود. دیگر، آنکه با فرارسیدن تاریخ تخلیۀ ایران مطابق با پیمان سهجانبه فشار بینالمللی بر شوروی جهت انجام تعهداتش افزایش یافت. بیرنز، وزیر خارجۀ امریکا در نطقی که در تاریخ ۲۸ فورية ١٩٤٦ م / ۹ اسفند ۱۳۲۴ خ، ایراد کرد، گفت:
«بعنوان يك دولت بزرگ و عضو دائمی شورای امنیت ما مسئولیت آن را داریم که نفوذ خود را بکار برده و جدیت نماییم که دیگران تعهدات خود را محترم شمارند. ما مصمم هستیم که این مسئولیت را بکار اندازیم… اگر دولتهای بزرگ به دفاع قانون اقدام نکنند ملل متحد قادر به این نخواهد بود که از جنگ جلوگیری کند. ما باید قبلاً این نکته را واضح سازیم که ما قصد داریم از تجاوز جلوگیری کنیم و در عین حال باید بگوییم که برای قصد دیگری به اعمال قوه نخواهیم پرداخت…. منشور ملل متحد تجاوز را منع کرده است و ما اجازه نمیدهیم که به وسیلۀ فشار و با اقدامات حیلهآمیزی مانند اعمال نفوذ سیاسی تجاوز انجام گیرد و توفیق حاصل کند.» [۶]
پس از اعلام نظر و تصمیم شورای امنیت، در خصوص ارجاع شکایت ایران از شوروی، به مذاکرات مستقیم بین دو دولت به شرط آنکه از پیشرفت آن آگاه شوند، و در حالی که نخستوزیر ایران در رأس هیأتی در مسکو به سر میبرد، ارتش سرخ شوروی تحرکاتی را در داخل ایران آغاز کرد و بخشی از نیروهایاش را از مناطق اشغالی که از نظر آنها تا اندازهای آرام بهنظر میرسیدند، خارج کرد. هرچند که حضور نیروهای شوروی در برخی نقاط پررنگتر شد و تهدیدات بیشتری متوجه تهران، پایتخت ایران ساخت. شوروی همچنین نیروهای خود در منطقه آذربایجان را تقویت نمود و نیروهایی در مرز ایران با عراق و ترکیه مستقر کرد.
با فرارسیدن ۲ مارس / ۱۱ اسفند، قوام که در این انتظار بود که دولت شوروی فرمان تخلیه کامل ایران را صادر کند، تنها با خروج ارتش سرخ شوروی از برخی نقاط ایران مواجه شد. در پی آن قوام تصمیم به پایان سفر گرفت و این امر را به اطلاع مولوتف رساند. عدم خروج نیروهای ارتش سرخ از ایران واکنش دولت بریتانیا و ایالات متحده امریکا را نیز در پی داشت. در یادداشتی اعتراضی که از سوی دولت بریتانیا و توسط سفیر آنها در مسکو تقدیم مولوتف شده بود، دولت بریتانیا این امر را نقض آشکار تعهدات شوروی نسبت به ایران و بریتانیا به موجب پیمان سهجانبه اعلام کرد. در کنفرانس مطبوعاتی وزیر امور خارجه ایالات متحده، جیمز بیرنز، در روز ۲ مارس ۱۹۴۶ م / ۱۱ اسفند ۱۳۲۴ خ، در مورد عدم تخلیه نیروهای نظامی شوروی از ایران گفت: «چنانچه ارتش سرخ خاک ایران را بطورکامل ترک نکند، ایالات متحده امریکا با شوروی به عنوان یک کشور ناقض عهدنامهها به مقابله خواهد پرداخت.» [۷]
در پی این اتفاقات مقامات شوروی درصدد دلجویی از هیأت ایرانی برآمدند و مهمانی به افتخار آنان ترتیب دادند و در همین مهمانی قرار شد مذاکرات در داخل ایران ادامه پیدا کند و برای این منظور استالین، ایوان سادچیکف را به عنوان سفیر ویژه شوروی در ایران به قوام معرفی کرد. هیأت ایران در ۱۶ اسفند مسکو را ترک کرد.
همچنین وزارت امور خارجه دولت ایالات متحده، طی یادداشتی اعتراضی، نسبت به ادامه حضور ارتش سرخ شوروی در ایران واکنش نشان داد. جُرج کنان سفیر این کشور در مسکو این یادداشت اعتراضی را که در آن آمده بود: «تصمیم دولت شوروی مبنی بر نگهداری نیروهای نظامی خود در ایران بعد از تاریخ تعیین شده در پیمان سه گانه ۱۹۴۲ موقعیت و وضعیتی را بوجود آورده است که دولت ایالات متحده امریکا نمیتواند به هیچ عنوان آنرا نادیده گرفته و نسبت به آن بیتفاوت بماند» [۸] را تقدیم وزارت امور خارجه شوروی کرد.
بازگشت هیأت ایرانی به ریاست قوام از مسکو و ادامه مذاکرات در تهران
نخستوزیر ایران و هیأت همراه، با امید به شروع فرایند خروج ارتش سرخ شوروی در تاریخ ۲ مارس ۱۹۴۶ م / ۱۱ اسفند ۱۳۲۴ خ، که موجب کسب اعتبار سیاسی فراوانی برای آنان میشد، به مسکو سفر کرده بودند. هیأت ایرانی، در جریان مذاکرات تلاش خود را جهت تخلیۀ ایران از نیروهای شوروی و دستیابی به توافقی با مقامات شوروی و رهبر آن، استالین، ضمن حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور به کار بستند. اما در نهایت، در ۱۶ اسفند ۱۳۲۴ خ، بدون دستیابی به توافقی، به تهران بازگشتند.
از اینرو، حسین علاء سفیر ایران در ایالات متحده امریکا که ریاست هیأت نمایندگی ایران را در سازمان ملل متحد به عهده داشت بنا به درخواست دولت ایران، در ۱۸ مارس ۱۹۴۶ م / ۲۷ اسفند ۱۳۲۴ خ، دومین شکایت رسمی ایران از شوروی را به دلیل خودداری از فراخواندن ارتش سرخ شوروی و مداخله در امور داخلی ایران به شورای امنیت تسلیم کرد. سادچیکف از قوام خواست تا از این تصمیم که توسط شوروی خصمانه تلقی میشد، خودداری ورزد اما قوام کار خود را پیش برد.
دولت ایران، با این اقدام، از یکسو با ادامۀ مذاکرات مستقیم و دوجانبه میان دو دولت، راه گفتوگو را باز میگذاشت و از سوی دیگر با طرح شکایت در شورای امنیت و جلب حمایتهای بینالمللی، اهرمهایی را در مذاکره بدست میآورد.
قوام در مصاحبهای مطبوعاتی در اشاره به این اقدام گفته بود: «ما از راه مذاکرات مستقیم هم اقدام میکنیم، هدف تخلیه ایران از نیروی بیگانه است فرقی نمیکند این هدف به وسیله مذاکرات مستقیم یا از طریق شورای امنیت عملی شود» [٩]. همچنین دو نماینده ایران، تقیزاده و علاء، به خوبی از عهده دفاع از حقوق ملت ایران برآمده و از منافع و موضع دولت ایران در قبال خروج بیقیدوشرط قوای شوروی مطابق با پیمان سهجانبه و اعلامیه تهران دفاع و نقشی مهم در احقاق حقوق ایران ایفا کردند.
در چنین شرایطی، ایوان سادچیکف سفیر جدید و ویژه شوروی در روز ۲۰ مارس ۱۹۴۶ م / ۲۹ اسفند ۱۳۲۴ خ وارد تهران شد. در آستانه سفر سادچیکف به تهران، به دستور قوام و جهت جلب اعتماد مقامات شوروی، شماری از سیاستمداران نزدیک به انگلیس همچون سید ضیاءالدین طباطبایی و علی دشتی که در برابر اعطای امتیاز نفت شمال و مداخلات شوروی در امور ایران معترض بودند بازداشت، و برخی روزنامههای دست راستی توقیف شدند.
سادچیکف با ابراز نارضایتی از طرح شکایت ایران به شورای امنیت، بار دیگر هدف اصلی شوروی را آشکار و مسأله نفت شمال را مطرح کرد. با توجه به تعهد شوروی در پیمان سهجانبه و به موجب فصل پنجم آن که نیروهای متفقین ظرف مدت شش ماه پس از پایان جنگ میبایست خاک ایران را ترک کنند، پایداری و عدم تسلیم دولت و مجلس ایران در برابر خواستههای غیرقابل پذیرش شوروی، ارجاع شکایت ایران به شورای امنیت و اعمال فشارهای بینالمللی، مقامات شوروی را واداشت تا تصمیم به اتخاذ رویهای نرمتر گرفته و توجه را به قبولاندن خواستۀ اساسیشان در زمینه نفت معطوف سازند که امکان توافق بر سر آن با دولت ایران وجود داشت. در واقع برای حفظ اعتبار و وجهۀ اَبَر قدرتی، سادچیکف را برای دستیابی به توافقی فوری راهی تهران کردند.
سرانجام، استالین در ۲۴ مارس ۱۹۴۶ م / ۴ فروردین ۱۳۲۵ خ، دستور عقبنشینی و تخلیه ایران از نیروهای ارتش سرخ شوروی را صادر کرد. با وجود اعلام رسمی اتحاد جماهیر شوروی مبنی بر شروع فرایند تخلیه ایران از نیروهای نظامی شوروی، علاء، نماینده ایران در سازمان ملل متحد بر ماندن پرونده ایران در دستورکار شورای امنیت پافشاری میکرد. در جلسات شورای امنیت که از ابتدای فروردین (از ۵ فروردین ۱۳۲۵ خ)، به منظور رسیدگی به شکایت ایران از شوروی تشکیل شده بود، آندری گرومیکو، سفیر و نماینده شوروی در سازمان ملل متحد با اشاره به شروع فرایند خروج نیروهای ارتش شوروی از تاریخ ۲۴ مارس / ۴ فروردین، که بنا بود در مدت ۶ هفته انجام شود، موضوع شکایت ایران را حل شده دانست و خواستار خروج پرونده از شورای امنیت شد که با واکنش و مخالفت نمایندگان ایالات متحده امریکا و بریتانیا روبهرو شد. در پی پشتیبانی ایالات متحده امریکا، کوششهای گرومیکو تلاشهایی جهت به تعویق انداختن نشست شورای امنيت و رسیدگی به پرونده شکایت ایران تا ۱۰ آوریل ۱۹۴۶ م / ۲۱ فروردین ۱۳۲۵ خ، بینتيجه ماند.
توافقنامۀ قوام-سادچیکف
فشار شورای امنیت سازمان ملل متحد به عامل و برگ مهمی در دست طرف مذاکرهکننده ایرانی جهت دستیابی به توافقی منصفانهتر بدل گشت و سرانجام، مذاکرات مستقیم و دوجانبه میان دولتهای ایران و اتحاد جماهیر شوروی در ۴ آوریل ۱۹۴۶ م / ۱۵ فروردین ۱۳۲۵ خ، به نتیجه رسید و در کلیۀ مسایل زیر موافقت کامل حاصل گردید:
«۱. قسمتهایی از ارتش سرخ از تاریخ ۲۴ مارس ۱۹۴۶ یعنی یکشنبه چهارم فروردین ۱۳۲۵ در ظرف یکماهونیم تمام خاک ایران را تخلیه مینمایند.
۲. قرارداد ایجاد شرکت مختلط نفت ایران و شوروی و شرایط آن از تاریخ ۲۴ مارس تا هفت ماه برای تصویب به مجلس شورای ملی پیشنهاد خواهد شد.
۳. راجعبه آذربایجان، چون امر داخلی ایران است، ترتیب مسالمتآمیز برای اصلاحات بر طبق قوانین موجوده و با روح خیرخواهی نسبت به اهالی آذربایجان، بین دولت و اهالی آذربایجان، داده خواهد شد.» [۱۰]
با این توافق که به توافقنامۀ قوام- سادچیکف مشهور شد، بحران آذربایجان توسط شوروی به عنوان مسألۀ داخلی ایران تلقی گشت و تخلیه خاک ایران از ارتش سرخ شوروی از تاریخ ۲۴ مارس ظرف مدت ۶ هفته تعیین شد و توافق بر سر مسألۀ نفت شمال ایران به ایجاد یک شرکت مختلط نفتی ایران و شوروی که در آن ۵۱ درصد سهام شرکت نفت شمال ایران متعلق به شوروی میبود، منجر شد که کابینه قوام میبایست ظرف هفت ماه پس از شروع خروج ارتش سرخ از ایران به مجلس شورای ملی پیشنهاد و توسط مجلس به تصویب برساند. از آنجا که برگزاری انتخابات دورۀ پانزدهم مجلس شورای ملی پیش از تخلیه کامل ایران از نیروهای بیگانه ممکن نبود، این توافقنامه، دستاورد و موفقیت مهمی برای ایرانیان محسوب میشد.
در نهایت تلاشهای کابینههای مختلف و نمایندگان دوره چهاردهم مجلس شورای ملی، در کابینه احمد قوامالسلطنه به بار نشست و نخستوزیر ایران با درایتی که در مذاکرات دوجانبه با مقامات شوروی از خود نشان داد، و با همکاری، ایستادگی و دفاع نمایندگان ایران در سازمان ملل متحد، فرایند خروج نیروهای ارتش سرخ شوروی از خاک ایران آغاز شد. در تخلیه ارتش سرخ شوروی از ایران بیتردید طرح شکایت ایران در شورای امنیت سازمان ملل متحد و حمایت دولتهای ایالات متحده امریکا و بریتانیا از مواضع ایران و تأکید بر لزوم اجرای مفادی که متفقین در پیمان سهجانبه متعهد شده بودند نقشی مهم و اساسی ایفا کرد. بنابراین دیپلماسی هیأت حاکمه ایران در انجام مذاکرات مستقیم و دوجانبه همراه با طرح شکایت در شورای امنیت و ایجاد فشار بینالمللی بر شوروی موجبات پیروزی بزرگ برای ایرانیان را فراهم کرد و ارتش سرخ شوروی سرانجام خاک ایران را ترک گفت.
دیدگاههای متفاوت و اختلافنظر میان مقامات حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی
نصرتالله جهانشاهلو افشار درباره اختلاف دیدگاه در درون رهبری حزب کمونیست شوروی در مورد ایران به نکاتی اشاره میکند که توجه به آنها در درک بهتر مواضع شوروی در قبال ایران و اقداماتشان، حائز اهمیت است. «در درون دستگاه رهبری حزب بلشویک و دولت شوروی آن زمان، سه گروه متمایز وجود داشت:
- گروه بریا – باقراوف که سر راست وابسته به استالین بودند و بعدها آشکار شد که استالین زیر تلقین پیگیر بریا بوده است.
۲- گروه اصولی حزب که ویچسلاو میخائیلویچ مولوتف در سر آن بود. او مردی اندیشهمند و متکی به مبانی حزبی و پایبند اصول بینالمللی بود. اما این گروه هنگامی نظرشان در استالین و دستگاه رهبری اثر داشت که همهی راههای دیگر، جز راه بینالمللی بسته میشد. وگرنه، بریا پس از استالین و باقراوف پس از بریا، یکهتاز میدان شوروی بودند. به ویژه این که پلیس غدار روس، بدون چون چرا در دست آنان بود.
پس تا اندازهای روشن میشود که چرا وزارت خارجهی شوروی، از رخدادهای آن زمان ایران، به ویژه آذربایجان بیمناک بود. چون مولوتف میدانست که این جریان، چه عاقبتهای ناگواری در سازمان ملل و مسایل بینالمللی ممکن است، پدید آورد.» [۱۱]
جهانشاهلو افشار درباره کشمکش میان مقامات شوروی بر سر مسأله ایران و برتری دیدگاه هر کدام در مقاطعی مینویسد:
«دستگاه حزب و دولت، یک جا در دست استالین – بریا – باقراوف بود و دیگران خواه ناخواه، از این گروه پیروی میکردند. باقراوف همهی نظریات خود را سر راست و یا نا سرراست، به دست بریا و استالین، تحمیل میکرد. از سوی دیگر چون استالین از اشغال اروپای خاوری و بر پا داشتن دولتهای دست نشاندهی پوشالی سرمست شده بود، در ایران هم همان سودا را در سر میپروراند.
میر جعفر باقراوف از این هوس استالین، سود فراوان برد. چنانکه چندین بار از خود میر جعفر باقراوف شنیدم که او رهبری جمهوری کوچک آذربایجان شوروی در خور شان خود نمیدانست و میخواست. جمهوری بزرگی در درون شوروی به نام آذربایجان باشد. از این رو، همواره از آذربایجان واحد دم میزد.
از سوی دیگر، مولوتف معاون نخستوزیر (استالین) و وزیر خارجهی شوروی، هم مارکسیستی مومن و هم به قوانین و مقررات بینالمللی و حیثیت شوروی در جهان سخت پایبند بود. از این رو دربارهی آذربایجان ایران و مسالهی نفت، همواره میان او و بریا و باقراوف کشمکش بود.
تا واپسین ماههای ۱۳۲۴ و آغاز سال ۱۳۲۵، همواره بریا و باقراوف، مولوتف را در تنگنا میگذاشتند و با این که مولوتف فشاری را که مقامات بینالمللی، به ویژه آمریکاییها، در سازمان ملل و دیگر مجامع به سبب تخلیه نکردن ایران به او وارد میآورند، به استالین منتقل میکرد، سودی نمیبخشید. اما مولوتف به استالین گوشزد کرد که چه بسا ممکن است ما در سر آذربایجان ایران ناچار شویم با آمریکا بجنگیم و ما اکنون توانایی این کار را نداریم.» [۱۲]
تورج اتابکی نیز در بررسی خود درباره چرایی خروج ارتش سرخ شوروی از ایران بیشتر همسو و همنظر با کسانی است که نقش تحولات بینالمللی و سیاست خارجی اتحاد جماهیر شوروی را تعیینکننده میدانند.براین اساس«از سه قلمرو جغرافیایی، غرب، شرق و جنوب، که در همسایگی اتحاد شوروی واقع بود، آنچه برای اتحاد شوروی اهمیت داشت و نسبت به آن هیچگونه گذشت و سازشی روانمیداشت، قلمرو غرب شوروی بود. در پایان جنگ دوم، در اروپای شرقی و در همسایگی اتحاد شوروی، دولتهایی پدید آمدند که خود را نه به لحاظ تحولات اجتماعی بلکه بنابر حضور و نفوذ سپاهیان اتحاد شوروی وابسته به «اردوگاه سوسیالیسم» میشمردند. این قلمرو جغرافیایی از بلغارستان تا شرق آلمان ادامه داشت و شوروی هیچگونه گذشتی در مورد آن نداشت.
در مورد ایران هم، دولت اتحاد شوروی، در پی همین سیاستِ عمومی خود، تا جایی پیش رفت که دنیای غرب را علیه خود برنینگیزد. بنابراین، هنگامی که نزدیک بود «بحران تخلیه ایران» ابعاد وسیعتری بگیرد، اتحاد شوروی هم به سود آنچه در همسایگی مرزهای غربی خود به دست آورده بود، سپاهیان خود را از ایران بیرون بُرد.» [۱۳]
مذاکرات کابینه قوامالسلطنه با فرقه دموکرات آذربایجان
همانطور که پیشتر اشاره شد در میان مقامات اتحاد جماهیر شوروی اختلافاتی بر سر مسایل ایران وجود داشت که سرانجام دیدگاه و نظر مولوتف، وزیر امور خارجه بر بریا- باقراف چربید.
از همینرو،نخستوزیر، قوامالسلطنه بر اثر پافشاری سادچیکف و میانجیگری مظفر فیروز، در هشتم اردیبهشتماه سال ۱۳۲۵ خ، پیشهوری و تعدادی از نمایندگان فرقۀ دمکرات آذربایجان را برای گفتگو به تهران دعوت کرد. باقراف که همچنان از فرقۀ دموکرات آذربایجان حمایت میکرد، آنها را به اتخاذ رویکرد و سیاستی خصمانه جهت مقابله با دولت ایران وامیداشت. از سوی دیگر مولوتف و سادچیکف درصدد ایجاد توافق میان دولت ایران و فرقه دموکرات آذربایجان و گرفتن امتیازاتی از تهران برای آنان بودند. از نظر آنان این توافق میبایست در زمانی که کابینه قوام روی کار است و ارتش سرخ شوروی هنوز بهطور کامل از ایران خارج نشده، بدست میآمد.
در پی مذاکره میان کابینه قوام با نمایندگان فرقه دموکرات آذربایجان که محمدحسین خان سیف قاضی (برادرزادۀ قاضی محمد) نیز همراهیشان میکرد، کابینه قوام مصوبهای هفت مادهای دربارۀ آذربایجان صادر کرد که توسط پیشهوری رد شد. در برابر این مصوبه، پیشهوری و نمایندگان فرقه دموکرات آذربایجان طرحی ۳۳ مادهای ارایه کردند که براساس آن، «تدریس در مدارس و نیز مکاتبات دولتی در ادارات آذربایجان میبایست به زبان ترکی بوده و اختیار عزل و نصب کلیۀ مأمورین لشکری و کشوری آذربایجان هم در صلاحیت حکومت آذربایجان باشد. او وصول مالیات را هم از وظایف حکومت آذربایجان شمرد.» [۱۴]
در رابطه با مسایلی که پیشهوری مطرح میکرد و واکنش نخستوزیر ایران، قوام، جهانشاهلو افشار به نکته جالبی اشاره میکند که نشاندهنده بیاعتباری و عدم محبوبیت فرقه دموکرات آذربایجان نزد مردم خطه آذربایجان است: «هنگامی که آقای پیشهوری با آبوتاب از خواستهای مردم آذربایجان سخن میراند، آقای قوامالسلطنه لبخند میزد و مقصودش این بود که این خواستههای شماست، نه مردم آذربایجان.» [۱۵]
علیرغم راهنماییها و تلاشهای سادچیکف و همراهی مظفر فیروز جهت انعقاد توافقی که در آن حداکثر امتیازات ممکن برای فرقه دموکرات آذربایجان و حزب دمکرات کردستان گرفته شود، از جمله توافقنامههایی که در جریان ادامه گفتگوها در تبریز میان دو طرف مذاکرهکننده صورت گرفته بود، سرانجام به دلیل آنکه منوط به تأیید و تصویب نهایی شاه، نخستوزیر و مجلس شورای ملی شده بودند، با مخالفت مقامات ایران روبهرو و مذاکرات بینتیجه ماند.
«این قرارداد هم مانند دیگر قراردادها، همانجوری که انتظار میرفت، مورد تصویب آقای قوامالسلطنه و شاه قرار نگرفت. آشکار بود که به ویژه، با یک مادهی آن که میبایست، درجاتی را که حکومت فرقهی آذربایجان به افسران داده است، مورد تصویب ستاد ارتش قرار گیرد، شاه به هیچرو موافقت نخواهد کرد.» [۱۶]
قوام؛ تشکیل حزب دموکرات ایران و موضوع برگزاری انتخابات دوره پانزدهم مجلس شورای ملی
پس از امضای توافقنامۀ قوام – سادچیکف، دولت شوروی با فشاری بر دولت ایران مبنی بر برگزاری هرچه سریعتر انتخابات دوره پانزدهم مجلس، تلاش میکرد تا در زمان تعیین شده، توافقی بر سر ایجاد یک شرکت مختلط نفتی را به تصویب مجلس برساند. در وضعیتی که هنوز ارتش سرخ شوروی خاک ایران را ترک نکرده بود، فرقۀ دموکرات آذربایجان و حزب دموکرات کردستان در شمال غرب ایران قدرت را در اختیار داشتند و همچنین، حزب توده با کمک اتحادیههای کارگری در تهران و برخی مناطق کشور مانند آبادان نفوذ داشت، و، احتمال افزایش تعداد نمایندگان وابسته به حزب توده و تجزیهطلبان و در نتیجه حضور افراد بیشتری که منافع شوروی را لحاظ میکردند، وجود داشت، قوام تلاش نمود تا با امکانی که نمایندگان دوره چهاردهم مجلس شورای ملی در مهرماه ۱۳۲۴ برای کابینهاش فراهم ساخته بودند، برگزاری انتخابات را منوط به خروج کامل ارتش سرخ از ایران نموده و شرایطی را فراهم آورد که طرفداران شوروی در وضعیت ضعیفتری قرار داشته باشند و از مداخله در روند انتخابات ناکام بمانند. «قوام در پاسخ درخواست سادچیکوف پیرامون برگزاری هرچه زودتر انتخابات، بر این نکتهی همیشگی تکیه کرد که به خاطر اشغال کشور، امکان برگزاری انتخابات وجود ندارد. این دیگر شوروی بود که میبایست با فراخواندن نیروهای خود، راه چنین انتخاباتی را هموار سازد و آخرین مانع در مقابل دستیابی به نفت شمال را از میان بردارد.» [۱۷] به دلیلهای اشاره شده بود که قوام تلاش کرد برگزاری انتخابات را به تأخیر بیاندازد و در این راه حتی از روحانیان نیز کمک گرفت. «او پنهانی با آیتالله بروجردی تماس گرفت و از وی خواست تا انجام انتخابات را در صورت ادامهی اشغال کشور توسط ارتش سرخ تحریم کند.» [۱۸]
با این شرایط اتحاد جماهیر شوروی میبایست میان حفظ ارتش سرخ در آذربایجان و البته تقابل با جهان آزاد (غرب)، و، تشکیل مجلس شورای ملی و در نتیجه بررسی و تصویب احتمالی نمایندگان مجلس جهت تأسیس شرکت مختلط نفتی ایران و شوروی، یکی را انتخاب میکرد.
قوامالسلطنه، سیاستمداری واقعگرا و عملگرا بود از این رو درصدد تشکیل یک سازمان سیاسی برای تحکیم قدرت خود و سازماندهی نیروی منسجم سیاسی برآمد. قوام در ۹ تیر ۱۳۲۵ خ، به منظور آنکه بتواند در انتخابات دوره پانزدهم مجلس شورای ملی پیروز شود و تبلیغات و اقدامات حزب توده و فرقه دموکرات آذربایجان را خنثی کند، دست به تشکیل حزب دموکرات ایران برای انجام اصلاحات در کشور زد.
قوامالسلطنه خود در دفاعی که در تاریخ ۱۸ آذر ۱۳۲۶ خ، در نطقی که در جلسه رسمی دوره پانزدهم مجلس شورای ملی ایراد کرد، دلیل تشکیل حزب دموکرات ایران را چنین عنوان کرد: «حزب دموکرات ایران به منظور نجات مملکت از تجزیه و تفرقه بود و در قبال حزب دموکرات آذربایجان و سایر دستههای سیاسی که با آن همساز بودند، فقط یک حزب سیاسی و مبارزی که هدفش تجدید وحدت ملی و نجات مملکت باشد، میتوانست اوضاع را به نحو شایسته در دست گیرد و به راه راست برگرداند، کارگران اغفالشده را متوجه حقایق امور کند، مردم روشنفکر و بیگناه را ارایۀ طریق نماید.» [۱٩]
در عین حال، قوام جهت حفظ وجهۀ مثبت در نزد شورویها در ترمیم کابینه خود در ۹ امردادماه ۱۳۲۵ خ، سه پست و وزارتخانه را در اختیار نمایندگان حزب توده و یک مقام وزارت را در اختیار حزب ایران، اللهیار صالح، مؤتلف حزب توده قرار داد. فریدون کشاورز، وزیر فرهنگ، ایرج اسکندری، وزیر بازرگانی و پیشه و هنر، مرتضی یزدی، وزیر بهداری از اعضای حزب توده در کابینه قرار گرفتند. همچنین مظفر فیروز معاون نخستوزیر بهعنوان وزیرِ وزارتخانۀ جدید کار و تبلیغات قرار گرفت. عموی مظفر فیروز، محمدحسین فیروز نیز به وزارت راه منصوب شد. بدینترتیب چهار عضو کابینه از حزب توده و حزب ایران که با حزب توده ائتلاف کرده بود، به همراه مظفر فیروز موجب شدند شمار افراد نزدیک و همسو با منافع شوروی قابل توجه باشد. البته در این کابینه، فردی چون سپهبد امیراحمدی که نزدیک به دربار بود نیز در پست وزارت دفاع قرار گرفت اما محمدرضاشاه به شدت از وجود افراد تودهای و نزدیک به شوروی در کابینه دلخور و نگران بود. در نهایت بر اثر مخالفت محمدرضاشاه پهلوی با کابینه و اعتراضاتی که در کشور بهویژه مناطق جنوبی شکل گرفت و درخواست آنان مبنی بر خروج اعضای حزب توده از کابینه، قوام به ترمیم کابینه دست زد که در آن حضور افراد نزدیک به دربار و حزب دموکرات ایران بیشتر شده بود. شاه «در یک جلسۀ بحث طولانی با نخستوزیر از او میخواهد که وزیران تودهای و مظفر فیروز را از کابینه اخراج کند. شاه در مورد فیروز، حتی بیش از وزیران تودهای اصرار میکند و میگوید بهتر است او نهتنها از کابینه، بلکه از ایران اخراج شود. قوام و شاه بالاخره با انتصاب فیروز به سفارت ایران در مسکو به توافق میرسند و شاه در خاتمه میگوید «عیبی ندارد، برود در همانجا برای روسها جاسوسی کند!»» [۲۰]
بازپسگیری آذربایجان از دست فرقه دموکرات آذربایجان و حزب دموکرات کردستان
شاه، ۱۴ مهرماه ۱۳۲۵ خ، فرمان انتخابات دوره پانزدهم مجلس شورای ملی را صادر کرد. در همین راستا و برای انجام انتخابات در منطقه آذربایجان، دولت ایران اعلام کرد که برای حفظ نظم و امنیت در فرایند انتخابات نیروی نظامی به آن منطقه اعزام خواهد کرد.
«تصمیم اعزام نیرو به آذربایجان قطعی بود، این تصمیم توسط نخستوزیر و شاه، در نیمه آبان گرفته شده و سرلشکر رزمآرا، رئیس ستاد ارتش، ترتیب اعزام نیرو را داده بود.» [۲۱]
فشار اتحاد جماهیر شوروی به کابینه قوام برای تسریع در برگزاری انتخابات مجلس شورای ملی جهت بررسی و تصویب توافقنامه قوام – سادچیکف در مجلس که باعث دستیابی شوروی به نفت شمال ایران، و ایجاد شرکت مختلط نفتی میشد، موجب شد تا مقامات دولت ایران با آگاهی از این موضوع، موقعیت را برای اعزام نیروی نظامی و بازپسگیری آذربایجان از دستِ دستنشاندگان شوروی را مناسب ببیند و دستورات و آمادگیهای لازم برای این امر را فراهم سازند.
محمدرضاشاه پهلوی در رابطه با تصمیم اعزام ارتش ایران به منطقه آذربایجان و بازپسگیری منطقه از دستنشاندگان شوروی، فرقه دموکرات آذربایجان و حزب دموکرات کردستان، از جلب پشتیبانی ایالات متحده امریکا برای این اقدام میگوید: «در این هنگام مقاصد خود را با امریکاییان در میان گذاشتیم. جُرج آلن سفیر امریکا، که از دوستان صمیمی ایران بود، پشتیبانی کامل دولت ایالات متحده را از اقدام ایران به من اطلاع داد. ولی افزود که به خاطر ایران، امریکا با شوروی وارد جنگ نخواهد شد. من هم چنین انتظاری نداشتم، ملتم یکپارچه از قیام و اقدام برای نجات آذربایجان پشتیبانی میکرد…» [۲۲]
جُرج آلن سفیر ایالات متحده امریکا در ایران روز ۲۷ نوامبر ۱۹۴۶ م / ۶ آذر ۱۳۲۵ خ، اعلام کرد که: «سیاست دولت ایالات متحده امریکا در حفظ استقلال و حاکمیت ایران روشن و قاطع است… تصمیم دولت ایران جهت اعزام نیروهای امنیتی به تمام نقاط کشور، بخصوص نقاطی که تحت کنترل کامل دولت ایران قرار ندارند، به جهت حفظ نظم و امنیت، یک اقدام طبیعی و شایسته است.» [۲۳]
اظهارنظر و پشتیبانی سفیر امریکا، جُرج آلن، از اعزام ارتش ایران به منطقه آذربایجان و بازپسگیری آن ناحیه از دستِ دستنشاندگان شوروی، فرقه دموکرات آذربایجان پیشهوری و حزب دموکرات کردستان قاضی محمد، موجب خشم حافظان منافع شوروی در ایران شد و واکنش شدید آنان را در پی داشت. در این راستا، حزب توده در نشریهاش، روزنامه رهبر (ارگان مرکزی حزب توده ایران)، که مدیریت آن را ایرج اسکندری برعهده داشت، در مقالهای تحت عنوان «تاریخ ایران مرتکبین کودتای حوت ۱۲۹۹ و لشگرکشی به آذربایجان را در یک عرض قرار میدهد» در مورد اقدام دولت ایران برای اعزام ارتش به منطقه آذربایجان که با اعلام پشتیبانی ایالات متحده همراه بود چنین واکنش نشان داد: «تصمیم گرفتهاند بهبهانه «تامین آرامش» و «آزادی انتخابات» که اسمی بیمسمی است آخرین سنگر آزادی ایران یعنی آذربایجان را در هم شکنند… و سرتاسر ایران را تبدیل به مستعمره بیسروصدای آمریکا و انگلیس نموده زیر حکومت دیکتاتوری خشنی که کوچکترین آثار آزادی را برافکند بیندازند… آقای قوام و دوستان ایشان هم از نظر منافع خود و هم از لحاظ مصالح ملت ایران اشتباه بزرگی را مرتکب میشوند، امپریالیسم امریکا که ایشان خود را بدان تسلیم کرده و تاییدکننده سیاست خود میدانند و بهعبارت صحیحتر خود را تاییدکننده سیاست آن بهشمار میآورند، دولت استعمارطلب تازه به دوران رسیدهای است که میخواهد سیاست انگلستان را در هنگام کودتای حوت ۱۲۹۹ دوباره در ایران تجدید کند – این سیاست عبارت است از خفه کردن صدای ملت ایران و ایجاد دیکتاتوری سرتاسری، تبدیل کشور به مستعمره کامل و استثمار کامل از منابع ثروت و کار مردم این کشور و وارد کردن مملکت ما در زمره پایگاههای امپریالیستی که استعمارطلبان در جنگ برعلیه سوسیالیسم شوروی از آن استفاده نمایند.» [۲۴]
همچنین در مقالهای که ۸ آذر ۱۳۲۵ خ، در روزنامه ارگان مرکزی حزب توده، رهبر، تحت عنوان «نقش امپریالیستی سیاست امریکا در ایران» نوشته شد، میهنپرستانی را که از لزوم برچیده شدن قدرت دستنشاندگان شوروی در آذربایجان و حفظ تمامیت ارضی ایران دفاع میکردند را «مزدور سفارت امریکا»، و قوام و اطرافیانش را به همراه آنچه «مقامات حساس»، – که منظور شاه و درباریان است – میخوانند را «مرتجعین ایرانی»ای که فریفته و دنبالهرو سیاستهای امپریالیستی ایالات متحده شدهاند، معرفی میکند. در آخر مقاله هم با تهدید مقامات ایران از خطر «جنگ» و «تجزیه ایران» در صورت اقدام دولت ایران برای بازپسگیری آذربایجان از دستِ دستنشاندگان شوروی، آنان را از اعزام نیروی نظامی برحذر میدارد. «امروز امپریالیسم امریکا سعی دارد پایگاههای نظامی خود را در کشور ما برعلیه اتحاد شوروی تقویت کند و برای این منظور در زیر پرده، بدون آنکه افکار چندان متوجه باشد مشغول دسیسههای بزرگ و خونینی است… امپریالیسم امریکایی سعی دارد کادر تازهای بهمیدان بیاورد. کادری که مانند خود سیاست امریکا در عین مرتجعانهبودن هویت و سابقه آشکاری نداشته باشد… آقای قوامالسلطنه و «کادر رهبری» حزب ایشان و مقامات حساس و مرتجعین ایرانی که به دنبال این سیاست رفتهاند فریب خوردهاند بدین معنی که آنها حساب نمیکنند از این طریق … آنها وسایل تجزیه ایران را فراهم میآورند، چیزی که خواه امپریالیسم انگلستان و خواه سرمایهداری امریکا … خواستار آنند.
بدین ترتیب ایران نه فقط تجزیه میشود بلکه در جبهه جنگ و روی تپه باروت قرار میگیرد. این است آن خدمتی که مرتجعین ایرانی و مقامات حساس و آقای قوامالسلطنه به ایران و ایرانی میکنند خدمتی که درخور لعنت ابدی است.» [۲۵]
در ابتدای آذرماه ۱۳۲۵ خ، «با توافقی که میان دولت و حکومت فرقۀ دموکرات در آذربایجان حاصل شده بود، زنجان از طرف نیروهای فرقه تخلیه شد و ارتش بدون زدوخورد وارد زنجان گردید.» [۲۶]
و سرانجام قوام، تحتتأثیر تلاشهای محمدرضاشاه پهلوی و سپهبد رزمآرا، ۱۶ آذر ۱۳۲۵ خ، دستور اعزام نیروهای ارتش ایران به منطقه آذربایجان را تحت عنوان نظارت بر حُسن انجام انتخابات صادر کرد. نیروهای ارتش از زنجان و از راه قافلانکوه بدون مقاومت عمدهای از سوی فرقه دموکرات آذربایجان به سمت تبریز حرکت کردند. در پی رسیدن خبر حرکت ارتش ایران، اهالی منطقه علیه فرقه دموکرات قیام کردند. با پیشروی ارتش ایران، ترس پیشهوری و مقامات فرقه دموکرات آذربایجان موجب فرار آنان از تبریز به سمت مرز ایران و شوروی، پیش از رسیدن ارتش ایران شد. همچنین «علی شبستری رئیس مجلس ملی آذربایجان و سلاماله جاوید استاندار سر تسلیم فرود آورده و طی تلگرافی به شاه و نخستوزیر اعلام داشتند که در مقابل نیروهای نظامی دولت مقاومت نخواهند کرد.» [۲۷]
روز ۲۱ آذر ۱۳۲۵ خ، دقیقاً در سالگرد تشکیل حکومت فرقه دستنشانده شوروی، بر اثر رسیدن خبر نزدیک شدن ارتش ایران، مردم منطقه آذربایجان و تبریز پیش از رسیدن آنان، عملاً منطقه و تبریز را از چنگ فرقه دستنشانده شوروی نجات داده بودند.محمدرضاشاه پهلوی درباره همراهی سپهبد رزمآرا با اعزام نیروی نظامی جهت برخورد با فرقه دموکرات آذربایجان و حزب دموکرات کردستان و چگونگی سرنگونی فرقه دموکرات آذربایجان و واکنش عمومی مردم آذربایجان میگوید: «من و سپهبد رزمآرا، شخصاً بر اقدامات و نقل و انتقالات نظامی مراقبت میکردیم. ما مکرراً گاه با یک طیاره یک موتوره بیشکرافت که هر دو فاقد بیسیم و رادیو بودند، بر فراز صحنههای نبرد آینده پرواز میکردیم که دقیقاً طرحهای نظامی را با اوضاع محل تطبیق دهیم. سرانجام بر اثر قیام شجاعانه مردم آذربایجان و پیشرفت قوای نظامی، نیروهای پیشهوری، که جیرهخوار روسها بود، متلاشی شد و خود وی به اتفاق همدستانش به خاک شوروی گریختند.
بدینسان توطئهای که برای اضمحلال ایران فراهم شده بود، با شکست مواجه گشت.» [۲۸]
«با مشاهدۀ سرنوشت فرقۀ دمکرات آذربایجان و نیز پیبردن به اینکه ایلات کرد غرب دریاچۀ ارومیه به ارتش ایران ملحق شدهاند، قاضیمحمد و مقامات بلندپایۀ دولت خودمختار کُرد به شهر آذری میاندوآب رفتند و در ۲۴ آذر ۱۳۲۵ خود را به ژنرال همایون فرمانده ارتش ایران تسلیم کردند… دادگاه نظامی، قاضیمحمد و برادر او را به خیانت و کشتار نیروهای مسلح ایران متهم کرد. در ۱۱ فروردین ۱۳۲۶ آنها را در میدان اصلی شهر مهاباد، همان محلی که قاضیمحمد به همراهی ارتش سرخ شوروی تشکیل دولت خودمختار کُرد در مهاباد را اعلام کرده بود، به دار آویختند.» [۲٩]
برگزاری انتخابات دوره پانزدهم مجلس شورای ملی و رد توافقنامۀ قوام – سادچیکف
همانطور که اشاره شد محمدرضاشاه پهلوی، ۱۴ مهرماه ۱۳۲۵ خ، فرمان انتخابات دوره پانزدهم مجلس شورای ملی را صادر کرد. همچنین گفته شد که به همین دلیل بود که دولت ایران تصمیم به اعزام نیرو برای بازپسگیری آذربایجان از دست، دستنشاندگان شوروی گرفت تا مقدمات برگزاری انتخابات در آن خطه و سراسر کشور فراهم شود. فرایند انتخابات از دی ماه ۱۳۲۵ خ، آغاز شد و در نیمههای بهمنماه بود که انتخابات تهران به پایان رسید. گشایش دوره پانزدهم مجلس شورای در ۲۵ تیرماه ۱۳۲۶ خ، اتفاق افتاد.
اکثریت دوره پانزدهم مجلس شورای ملی را افراد نزدیک به کابینه قوام و از حزب دموکرات ایران تشکیل میدادند. در جریان انتخابات قوام و حزب دموکرات ایران از فرصت در قدرت بودن برای گرفتن کُرسیهای بیشتر مجلس استفاده کردند و حدود ۸۰ نماینده از حزب دموکرات ایران وارد مجلس شدند.
«امکانات دولتی و شبکههای حزب دموکرات را در سراسر کشور، امکان مداخله و اعمال نفوذ در آراء انتخاباتی را به سهولت برای وی فراهم میساخت. با کنترل توأمان کابینه و مجلس و محدود کردن شاه، خواست قوام برای استقرار دولتی مقتدر و تکحزبی محقق میشد. تقلب گستردهای که در انتخابات انجام گرفت، نیروهای سیاسی مختلف را مجبور به واکنش کرد.» [۳۰]
«قوام موفق شده بود با تکیه بر اعتبار و موقعیت خود، امکانات حزب دموکرات و دخالت در حوزههای انتخاباتی، پیروزی بزرگی را از آن خود سازد و مجلس را در حالی که از ۱۳۶ نماینده، ۸۰ نماینده عضو حزب او بودند در اختیار بگیرد.» [۳۱]
در دوره پانزدهم مجلس شورای ملی، سردار فاخر (حکمت) از حزب دموکرات ایران به عنوان رئیس مجلس انتخاب شد. مهمترین موضوعی که نمایندگان در آغاز دوره پانزدهم با آن روبهرو بودند، بررسی توافقنامه قوام-سادچیکف و مساله نفت شمال بود. پس از بررسیهای انجام شده و بحثهای مطرح شده از سوی کابینه، نمایندگان بر رد توافقنامه نفت بین ایران و شوروی رای دادند. «در جلسه چهارشنبه ۲٩ مهرماه ۱۳۲۶ مجلس شورای ملی طرحی از طرف پنجاه نفر از نمایندگان مجلس مبنی بر رد مقاولهنامه نفت بین ایران و شوروی تقدیم مجلس گردید. پس از تقدیم طرح مورد بحث، قوامالسلطنه نخستوزیر گزارش مشروحی از مسافرت خود به مسکو و مذاکرات با سران کرملین را به مجلس گزارش داد؛ علت و انگیزۀ امضای مقاولهنامه را با سادچیکف بیان کرد.» [۳۲]
نخستوزیر، قوام، در نطقی که در جلسه ۲۹ مهرماه ۱۳۲۶ خ، مجلس شورای ملی داشت مسایلی را مطرح کرد مبنی عدم التزام دولت ایران برای اجرای توافقنامه قوام – سادچیکف و باز گذاشتن دست نمایندگان برای بیان نظر نهاییشان البته با لحاظ کردن هشدار و فشار مقامات شوروی برای تایید مجلس و اجرایی شدن آن، بنابراین از بابت اهمیتی که دارد، بخشهایی از آن آورده میشود:
«در موافقتنامه ۱۵ فروردین الزام و تعهدی نیست که چنین قراردادی حتماً از طرف دولت به شکل امضاءشده تقدیم مجلس شود و نیز در آخرین پاسخ سفیرکبیر شوروی که قرائت گردید اشاره شده بود که خودداری دولت ایران از امضاء و پیشنهاد قرارداد شرکت نفت مختلط شوروی و ایران و پیشنهاد آن برای تصویب مجلس شورای ملی نقض مستقیم موافقتنامه شوروی و ایران مورخ چهارم اوریل ۱٩۴۶ است و دولت شوروی کماکان در اجرای فوری و دقیق موافقتنامه مصر میباشد.» [۳۳]
پس از شنیدن نطق نخستوزیر، نمایندگان طرحی پیشنهاد کردند که در بند الف آن آمده بود:
«نظر به اینکه آقای نخستوزیر با حسن نیت و در نتیجه استنباط از مفاد ماده دوم قانون یازدهم آذرماه ۱۳۲۳ اقدام به مذاکره و تنظیم موافقتنامه مورخ پانزدهم فروردینماه ۱۳۲۵ در باب ایجاد شرکت مختلط نفت ایران و شوروی نمودهاند و نظر به اینکه مجلس شورای ملی ایران استنباط مزبور را منطبق با مدلول و مفهوم واقعی قانون سابقالذکر تشخیص نمیدهد مذاکرات و موافقتنامه فوق را بلااثر و کانلمیکن میداند.» [۳۴]
همچنین در بند ه نیز آمده بود که «دولت مکلف است در کلیه مواردی که حقوق ملت ایران نسبت به منافع ثروت کشور اعم از منابع زیرزمینی و غیر آن مورد تضییع واقع شده است بخصوص راجع به نفت جنوب بهمنظور استیفای حقوق ملی مذاکرات و اقدامات لازم را بهعمل آورد و مجلس شورای ملی را از نتیجۀ آن مطلع سازد.» [۳۵]
«آقای نخستوزیر در قبال طرح تقدیمی نمایندگان با توضیحاتی راجعبه حادثه آذربایجان اظهار نمودند ساعتی که موافقتنامه را امضاء میکردم معتقد بودم به صلاح مملکت است و بعد از این موافقتنامه بود که وضع ایران از حال مخاطره خارج شد قوای بیگانه کشور را ترک گفت، حوادث آذربایجان و کردستان پایان یافت، مملکت روی اطمینان و آرامش دید و صراحتاً میگویم رد موافقتنامه به طریقی که راه مجدد مذاکره با دولت شوروی را مسدود کند به صلاح کشور نیست و امیدوارم تصمیمی را که اتخاذ میکنند توأم با صبر و حوصله باشد، فوریت اول مطرح گردید.» [۳۶]
«سیام مهرماه ۱۳۲۶، مجلس ایران پس از شنیدن گزارش مفصل نخستوزیر که روز قبل پیرامون مسئلهی آذربایجان و نفت ایراد شده بود، موافقتنامهی مورخ ۱۵ فروردین ۱۳۲۵ دربارهی ایجاد شرکت مختلط نفت ایران و شوروی را رد کرد.» [۳۷]
اینچنین بود که نمایندگان مجلس ایران مخالفت خود را با توافقنامه قوام – سادچیکف ابراز داشته و قرارداد تشکیل شرکت مختلط نفت ایران و شوروی برای نفت شمال ایران را بیاثر ساختند.
نتیجهگیری:
محمدعلی فروغی و کابینهاش در موقعیت خطیری که براثر اشغال، نیروهای نظامی متفقین، کشور در آن قرار گرفته بود و با وضعیت نامشخص آن روزهای نبرد متفقین و متحدین، با تدبیر و درایتی کمنظیر نسبت به انعقاد پیمانی با نیروهای اشغالگر مبادرت ورزید و توانست برخی مخالفتها که در داخل با انعقاد چنین پیمانی میشد را خنثی سازد. سرانجام، سندی مهم و مؤثر جهت حفظ استقلال کشور و خروج نیروهای اشغالگر پس از پایان جنگ جهانی دوم تنظیم شد. این پیمان، بارها در کابینههای بعدی و نیز توسط ایالات متحده امریکا و بریتانیا در مجامع و نهادهای بینالمللی و در مذاکرات مستقیم میان ایران و شوروی مورد استناد قرار گرفت و عامل مهمی بود برای آنکه دولت ایران با ارجاع و استناد به آن، شکایت خود را در سازمان ملل متحد و شورای امنیت مطرح سازد و شوروی را تحت فشار افکار عمومی جهان و قدرتهای بزرگ برای تخلیه قوای خود از ایران گذارد.
عملکرد کابینه فروغی در انعقاد پیمان سهجانبه، تلاش سهیلی و کابینهاش در صدور اعلامیۀ کنفرانس تهران، پایداری کابینۀ ساعد مراغهای در برابر شوروی و عوامل داخلیشان که درخواست واگذاری امتیاز نفت شمال را داشتند و اتخاذ سیاست و تصمیمی مبنی بر خودداری از مذاکره و اعطای هرگونه امتیاز، تا پیش از پایان جنگ جهانی دوم و خروج قوای بیگانه از کشور که بعدتر با تلاش مصدق رهبر گروه اقلیت و با همراهی گروه اکثریت به رهبری سید ضیاالدین طباطبایی در آذرماه سال ۱۳۲۳، منجر به تصویب قانونی شد که وزرا را از هرگونه مذاکره جهت واگذاری امتیاز نفت تا زمانی که کشور اشغال است، منع میکرد، و، طرحی که گروه اکثریت دوره چهاردهم مجلس شورای ملی در مهرماه ۱۳۲۴ خ، از مجلس گذراندند و آغاز فرایند انتخابات دروه پانزدهم مجلس شورای ملی را منوط به تخلیه ایران از قوای بیگانه میکرد، ارجاع پرونده ایران به سازمان ملل متحد و شورای امنیت از سوی کابینه ابراهیم حکیمی و پیگیری، و دفاع عالی حسن تقیزاده و حسین علاء از منافع ملی و حقوق ایران در مجمع عمومی سازمان ملل و شورای امنیت و جلب پشتیبانی و همراهی دولتهای امریکا و بریتانیا از ایران و هماهنگی سفارتخانههای آنان در تهران با دربار، نقش بسیار مؤثری در تصمیم شوروی برای تنظیم توافقنامهای که در آن از خواستههای غیرعادی و تحمیل شروط نامناسب و ناقض قانون اساسی مشروطه و استقلال کشور پیشین خبری نبود، ایفا نمود.
در واقع فشار دیپلماتیک از طریق این دولتها و سازمان ملل متحد و اختلافات داخلی مسئولان عالیرتبه شوروی و اولویت اروپای شرقی برای آنان، و همه دلایل ذکر شده موجب شد تا طرف مذاکرهکننده ایرانی برگهای مهمی در دست داشته باشد و زیربار زور و فشار شوروی و عوامل داخلیاش نرود. این ایستادگی و پشتیبانیها در کابینه قوامالسلطنه به ثمر نشست و منجر به این شد که مسئولان شوروی تن به مذاکره و کوتاه آمدن از مواضع پیشینشان شود.
انصراف شوروی از درخواست امتیاز نفت شمال و موافقت با ایجاد شرکت مختلط نفتی ایران و شوروی به نسبت پنجاه و یک سهم شوروی و ۴٩ سهم ایرانی، که مشابه طرح کابینه مرتضی قلی بیات بود، که آن هم منوط به موافقت مجلس شورای ملی شده بود و شروع فرایند خروج ارتش سرخ شوروی، دستاورد بزرگ و مهمی برای هیأت حاکمه ایران بهشمار میرفت و حاصل تلاشهای کابینههای مختلف، نمایندگان مجلس، دستگاه دیپلماسی و دربار بود.
پس از آنکه شمال ایران از قوای ارتش سرخ شوروی خالی شد، ارتش ایران آماده اعاده حاکمیت دولت ایران در خطه آذربایجان گردید. پیش از رسیدن ارتش ایران به آن خطه، دستنشاندگان شوروی که دیگر حمایت همهجانبه حامیان اصلیشان را پشت خود نداشتند، با قیام اهالی پا به فرار گذاشتند. و اما، نقش پادشاه و ارادۀ تزلزلناپذیر ایشان در تعهد نسبت به انجام وظیفۀ شاهی خویش در حفظ تمامیت ارضی ایران و حفظ یکپارچگی ملی در تمامی طول این رخداد مهم، به عنوان تکیهگاه و پشتیبان همۀ اقدامات هیأت حاکمۀ ایران، اغماضناپذیر بود. و در فرجام کار، تلاشهای محمدرضاشاه پهلوی و سپهبد رزمآرا، در اعزام ارتش ايران به خطه آذربایجان، همراه با شجاعت در پرواز بر بالای استحکامات نظامی و نیروهای دستنشاندگان شوروی، که موجب افزایش روحیه مردم و سربازان میشد، عامل مهمی در بازپسگیری و نجات آذربایجان بود.
ـــــــــــ
منابع:
[۱] ما و بیگانگان: خاطرات سیاسی دکتر نصرتالله جهانشاهلو افشار، به کوشش نادر پیمایی، انتشارات سمرقند، ۱۳۸۸، ص ۱۸۱
[۲] همان، صص ۱۳۳ و ۱۳۴
[۳] کردها و فرقۀ دموکرات آذربایجان: گزارشهایی از کنسولگری آمریکا در تبریز دی ۱۳۲۳ تا اسفند ۱۳۲۵، ترجمه کاوه بیات، تهران، پردیس دانش و شرکت نشر و پژوهش شیرازه کتاب، ۱۳۸٩، ص ۳٩-۳۷
[۴] قوامالسلطنه، باقر عاقلی، تهران، انتشارات جاویدان، ۱۳۹۹، ص ۳۷۸
[۵] همان، ص ۳۷۹
[۶] پنجاه سال نفت ایران، مصطفی فاتح، تهران، انتشارات پیام، چاپ دوم، ۱۳۵۸، ص ۳۷۴
[۷] ایران و قدرتهای بزرگ در جنگ جهانی دوم، ایرج ذوقی، تهران، شرکت انتشاراتی پاژنگ، ۱۳۶۸، ص ۲۹۱
[۸] همان، ص ۲۹۳
[٩] قوامالسلطنه، باقر عاقلی، تهران، انتشارات جاویدان، ۱۳۹۹، ص ۳۹۸
[۱۰] از رضاشاه تا محمدرضا پهلوی: مشاهدات و خاطرات میرزا جوادخان عامری، هوشنگ عامری، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، ۱۳۹۶، ص ۳۱۹
[۱۱] ما و بیگانگان: خاطرات سیاسی دکتر نصرتالله جهانشاهلو افشار، به کوشش نادر پیمایی، انتشارات سمرقند، ۱۳۸۸، ص ۱۱۳
[۱۲] همان، ص ۱۶۴ و ۱۶۵
[۱۳] آذربایجان در ایران معاصر، تورج اتابکی، ترجمه محمدکریم اشراق، تهران، انتشارات توس، ۱۳۷۶، ص ۱٩۵ و ۱٩۶
[۱۴] از رضاشاه تا محمدرضا پهلوی: مشاهدات و خاطرات میرزا جوادخان عامری، هوشنگ عامری، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، ۱۳۹۶، ص ۳۲۲ و ۳۲۳
[۱۵] ما و بیگانگان: خاطرات سیاسی دکتر نصرتالله جهانشاهلو افشار، به کوشش نادر پیمایی، انتشارات سمرقند، ۱۳۸۸، ص ۱۶۸
[۱۶] همان، ص ۱۷۴
[۱۷] در تیررس حادثه (زندگی سیاسی قوامالسلطنه)، حمید شوکت، تهران، نشر اختران، ۱۳۸۶، ص ۲۱۶
[۱۸] همان، ص ۲۱۶
[۱٩] قوامالسلطنه، باقر عاقلی، تهران، انتشارات جاویدان، ۱۳٩٩، ص ۵۳۸ و ۵۳٩
[۲۰] از رضاشاه تا محمدرضا پهلوی: مشاهدات و خاطرات میرزا جوادخان عامری، هوشنگ عامری، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، ۱۳۹۶، ص ۳۳۰
[۲۱] همان، ص ۳۳۱
[۲۲] محمدرضاشاه پهلوی، پاسخ به تاریخ، ص ۵۶
[۲۳] ایران و قدرتهای بزرگ در جنگ جهانی دوم، ایرج ذوقی، تهران، شرکت انتشاراتی پاژنگ، ۱۳۶۸، ص ۳۲۲
[۲۴] روزنامه رهبر ارگان مرکزی حزب توده ایران، سال چهارم، ۷ آذر ۱۳۲۵، شماره ۸۷۲
[۲۵] روزنامه رهبر ارگان مرکزی حزب توده ایران، سال چهارم، ۸ آذر ۱۳۲۵، شماره ۸۷۳
[۲۶] از رضاشاه تا محمدرضا پهلوی: مشاهدات و خاطرات میرزا جوادخان عامری، هوشنگ عامری، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، ۱۳۹۶، ص ۳۳۲
[۲۷] ایران و قدرتهای بزرگ در جنگ جهانی دوم، ایرج ذوقی، تهران، شرکت انتشاراتی پاژنگ، ۱۳۶۸، ص ۳۲۳
[۲۸] محمدرضاشاه پهلوی، پاسخ به تاریخ، ص ۵۶ و ۵۷
[۲٩] قومیت و قومگرایی در ایران، حمید احمدی، تهران، نشر نی، ۱۳۹۷، ص ۹۷
[۳۰] آشوب: مطالعهای در زندگی و شخصیت دکتر محمد مصدق، احمد بنی جمالی، تهران، نشر نی، ۱۳۹۷، ص ۲۶۷
[۳۱] در تیررس حادثه (زندگی سیاسی قوامالسلطنه)، حمید شوکت، تهران، نشر اختران، ۱۳۸۶، ص ۲۲۰
[۳۲] قوامالسلطنه، باقر عاقلی، تهران، انتشارات جاویدان، ۱۳٩٩، ص ۵۲۱
[۳۳] همان، ص ۵۲۴
[۳۴] همان، ص ۵۲۷
[۳۵] همان، ص ۵۲۸
[۳۶] همان، ص ۵۲۸
[۳۷] در تیررس حادثه (زندگی سیاسی قوامالسلطنه)، حمید شوکت، تهران، نشر اختران، ۱۳۸۶، ص ۲۲۳