انعقاد «پیمان سهجانبه»
همانطور که در بخش پیش نیز اشاره شد، از سالهای مدیدی، بسیار پیشتر از به قدرت رسیدن رضاشاه و آغاز جنگ جهانی دوم، مردم ایران در جستجوی “قدرت ثالثی” بودند. زیرا سیاست قدرتهای استعمارگر وقت در ایران، یعنی بریتانیا و روسیه، که بعداً اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی جانشین آن شد، موجبات نارضایتی شدید مردم را فراهم آورده بود، از جمله مداخلات دائمی آنها در امور و ایجاد موانع در برابر اصلاحات و دگرگونیهای لازم در کشور. از این رو، یعنی به دلیل ضدیت شدید با سیاستهای ناعادلانه آنها، و به ویژه اشغال کشور، در طول جنگ دوم جهانی، افکار عمومی در ایران از آلمانها طرفداری کرده و مردم با علاقه و هیجان اخبار میدانهای نبرد و پیشروی آلمانها را دنبال میکردند.
در بخش قبلی همچنین اشاره کردیم که؛ برخی نظرات، که در واقع تکرار ادعاهای غیرواقعی اشغالگران مبنی بر تمایل رضاشاه به هیتلر و آلمان نازی یا امتناع و عدم تمکین دولت ایران از خواست متفقین در مورد اخراج اتباع آلمانی از ایران، موجب نقض بیطرفی و اشغال ایران بوده، کاملاً بیپایه، مغرضانه یا سادهلوحانهاند. وینستون چرچیل، نخستوزیر بریتانیا روز ۲۱ سپتامبر ۱۹۴۱ م / ۳۰ شهریور ۱۳۲۰ خ، در مجلس عوام بریتانیا دلیل اصلی اقدام نظامی علیه ایران و اشغال آن را توضیح میدهد:
«مهمترین وظیفهی ما رساندن کمک به نیروی نظامی اتحاد جماهیر شوروی بود و برای این منظور کوتاهترین راه، یعنی راه ایران، را انتخاب کردیم.»[۲۵]
چرچیل در خاطراتش نیز بار دیگر این موضوع را مطرح کرده و میگوید؛ هدف، ارسال کالاهای مورد نیاز شوروی از سوی بریتانیا و ایالات متحده امریکا بود. برای آنها بهترین راه آوردن محمولههای خود، با کشتی به خلیجفارس و رساندن آن محمولهها از آنجا، از طریق راهآهن سراسری ایران، به دریای کاسپی (خزر) و تحویل شوروی بود: «ایجاد راهی برای حملونقل مهمات و وسایل نظامی از خلیجفارس به روسیه، هدف اساسی ما بود»[۲۶].
هوشنگ عامری در رد ادعای اشغالگران نکاتی را بیان میکند و بر اعلام بیطرفی دولت ایران در دو مقطع؛ بار نخست فردای یورش آلمان نازی به لهستان و بار دوم پس از یورش آلمان نازی به اتحاد جماهیر شوروی اشاره میکند:
«ولی روابط نزدیک اقتصادی و تجاری ایران و آلمان، حضور تعداد قابل ملاحظهای اتباع آلمان در ایران، فعال بودن هیأت سیاسی آلمان در ایران و یا وجود احساسات مساعد نسبت به آلمانیها در افکار عمومی ایرانیان، نمیتوانست دلیلی برای اقدامی خصمانه علیه ایران باشد – آنهم اقدامی در حد اشغال نظامی. بدینجهت هیچکس تصور اقدامی علیه ایران، بهویژه اقدامی آنچنان حاد را نمیکرد، بهخصوص که دولت ایران پس از حملهی آلمان به لهستان، بیدرنگ و با صراحت کامل بیطرفی خود را در جنگ اروپا اعلام داشته و بلافاصله پس از حملهی ارتش هیتلر به شوروی نیز مجدداً اقدام به اعلام بیطرفی کرده بود. این اقدامات، همانطور که میبایست انتظار داشت، نه تنها باعث خشنودی بسیار متفقین شده بود، بلکه اظهار تشکر آنان را نیز به دنبال داشت.»[۲۷]
هوشنگ عامری همچنین، به درستی، بر واقعیت اهمیت جغرافیای سیاسی ایران، برای متفقین در لزوم ارسال تدارکات لازم به اتحاد جماهیر شوروی از طریق ایران اشاره میکند:
«استناد به روابط نزدیک اقتصادی و تجاری میان ایران و آلمان و حتی حضور تعداد قابل ملاحظهای اتباع آلمان در ایران، بههیچوجه و عنوان برای توجیه توسل به زور و اشغال نظامی ایران در شهریور ۱۳۲۰، کافی نبود. یعنی عوامل ذکر شده در واقع بهانه بود نه علت. علت واقعی، وضع نظامی و سیاسی متفقین در آن زمان و موقعیت جغرافیایی و استراتژیک ایران بود… بهدست آوردن راهی مطمئن و تا جای ممکن کوتاه و مناسب برای رساندن مهمات و سایر وسایل جنگی به شوروی، اگر تنها انگیزهی اشغال ایران دانسته نشده باشد، اساسیترین و مهمترین علت آن بهشمار رفته است. گفتهها و نوشتههای نخستوزیر و وزیر امور خارجهی بریتانیا، تردیدی در قصد آنان برای در اختیار گرفتن راهآهن ایران – به هر قیمت و وسیلهای باشد – باقی نمیگذارد.»[۲۸]
تشکیل کابینه محمدعلی فروغی؛ رویارویی با چالش و بحران اشغال
از یک سو، تحمیل افزایش قیمت و کمیاب شدن کالاهای اساسی در کشور، مشکلات فراوانی را برای ایرانیان بوجود آورده و زندگی را بر آنان دشوار ساخته بود، که این وضعیت از پیامدهای جنگ و اشغال ایران توسط متفقین در شهریور ۱۳۲۰ خ، به حساب میآمد و از سوی دیگر، با تجاوز متفقین به خاک ایران، استقلال ایران از بین رفته، به حیثیت ملّی لطمه وارد و یکپارچگی سرزمینی نیز به خطر افتاده بود. بهطورکلی وضع اسفباری پدید و بر کشور و بر وضع مردم حاکم شده بود.
روز پنجم شهریور علیمنصور از نخستوزیری استعفا نمود. در این وضعیت، رضاشاه به توصیه برخی افراد به سراغ سیاستمداری فرهیختهای رفت که بیمار بود و پیشتر نیز مورد غضب وی قرار گرفته بود. در آن روزهای خطیر، محمدعلی فروغی فرمان ریاست وزرایی (نخستوزیری) رضاشاه را پذیرفت و مسئولیت تشکیل دولت را برعهده گرفت. فروغی از روز ۶ شهریور ۱۳۲۰ خ، تلاشهای خود و کابینهاش از جمله علی سهیلی، وزیر امور خارجه را برای ترک مخاصمه و پس از آن برقراری پیمانی میان اشغالگران و دولت ایران به کار بست و برای انجام آن با سفرای شوروی و بریتانیا وارد مذاکره شد. از طرف دیگر، بریتانیاییها نیز، که نگران حضور قوای شوروی و خطرات احتمالی ناشی از آن برای منافع خود بودند، تلاش کردند تا با انجام مذاکرات و انجام توافقی میان دولتهای ایران، شوروی و بریتانیا اشغال ایران را اقدامی موقتی و دوستانه در طی جنگ اعلام و خود را به تخلیه قوای نظامی متفقین از ایران، پس از پایان جنگ جهانی دوم، متعهد سازند. تلاش بریتانیاییها همسو با تلاشهای کابینه فروغی برای تنظیم و انعقاد یک سند حقوقی بینالمللی بود که میتوانست تضمینی برای کاهش خطرات حضور قوای بیگانه شده و پایهای برای ترک ایران پس از پایان جنگ، توسط متفقین گردد. با انعقاد چنین پیمانی هیات حاکمه ایران میتوانست ضمانتی برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران پس از جنگ در دست داشته باشد. ایالات متحده نیز حمایتش از مذاکرات و ترک قوای اشغالگر پس از پایان جنگ نشان داد.
البته به دلیل ایستادگی و پافشاری رضاشاه بر سیاست بیطرفی ایران در جنگ جهانی دوم، و مسایل دیگری همچون تلاش وی جهت حفظ استقلال و جلوگیری از نفوذ و دخالت دولتهای بریتانیا و شوروی در امور داخلی ایران موجب نارضایتی شوروی و بریتانیا از او شده بود. وجود همین نارضایتی، در خلال مذاکراتی که میان فروغی و کابینهاش با متفقین جریان داشت، موجب طرح پیشنهاداتی مبنی بر تغییر رژیم سیاسی به جمهوری یا تغییر دودمان پادشاهی و بازگشت خاندان قاجار بر اریکه قدرت، از سوی دو کشور پیروزمند در جنگ، مطرح میشد که مورد مخالفت محمدعلی فروغی قرار میگرفت. اما بریتانیا و شوروی که یکی از اهداف فرعیشان برکناری رضاشاه از قدرت بود، همچنان بر کنارهگیری رضاشاه از قدرت اصرار ورزیدند. در نهایت به کوشش محمدعلی فروغی و توصیههای وی منجر به استعفای رضاشاه و ایراد سوگند پادشاهی ولیعهد رضاشاه، یعنی محمدرضاشاه پهلوی در مجلس شورای ملی، در تاریخ ۲۶ شهریور ۱۳۲۰ گردید.
فروغی، که مهمترین هدف کابینهاش، انعقاد پیمان و تنظیم سند حقوقی بینالمللی با دولتهای اشغالگر اتحاد جماهیر شوروی و بریتانیا بود تا بتواند خروج بیقیدوشرط اشغالگران پس از خاتمه جنگ را تضمین کند، با چالشهای فراوانی در داخل روبهرو بود. چراکه دولت ایران از یک طرف با حضور نیرویهای نظامی اشغالگران و پیامدها و مشکلات ناشی از آن روبهرو بود، از طرف دیگر بسیاری از ایرانیان متمایل به آلمانها بودند و برخی نمایندگان مجلس شورای ملی نیز بدلیل پیشرویهای آلمان نازی در خاک شوروی و نامشخص بودن وضعیت و سرنوشت قطعی جنگ، در تایید مذاکرات و نتایج آن، یعنی انقاد قرارداد کارشکنی میکردند. اما با درگیر شدن ایالات متحده امریکا در جنگ و در اثر عقبنشینی ارتش آلمان نازی از محدوده مسکو، پایتخت شوروی، در اواسط آذرماه ۱۳۲۰ خورشیدی، فروغی توانست منطق اقدام خود را بهتر توجیه کند و به مرور نمایندگان مجلس شورای ملی مجاب به پذیرش و تصویب نتیجهی مذاکرات شدند.
محمدعلی فروغی طی سخنرانی مفصل خود در جلسهی نهم دورهی سیزدهم مجلس شورای ملی در تاریخ ۲۳ آذرماه سال ۱۳۲۰ خورشیدی پیرامون سیاست خارجی، موضوع مذاکرات، موضوع انعقاد پیمانی سهجانبه، ذهنیت دولتهای اتحاد جماهیر شوروی و بریتانیا، و دلایل واقعی اشغال ایران توسط متفقین را مطرح نمود که ما نیز، به دلیل اهمیتی که این موضوعات داشتهاند، در اینجا به نقل بخشهایی از آن میپردازم:
«حالا باید به خاطر آورد وقایع شهریورماه گذشته را در آن موقع قوای دولتین شوروی و انگلیس داخل خاک ما شدند و عملیاتی کردند دولت مصلحت ندید با آنها ستیزگی بکند و مقتضی دیدند که ترک مقاومت بکند و با نمایندگان آن دو دولت مشغول مذاکره شدیم و مذاکرات ما منتهی شد به مبادلۀ مکاتباتی که در همان شهریورماه آنها را به مجلس آوردیم و آقای وزیر امورخارجه قرایت کردند و خاطر آقایان و عموم ملّت از قضایا مسبوق شد که علّت وقوع این وقایع چه بود بنده فرض میکنم که اگر از خود حضرات آقایان شورویها و انگلیسها هم بپرسیم اینطور جواب خواهند داد که این جنگ از برای ما یک مسئلۀ حیاتی و مماتی است، حکایت جنگهای سابق نیست… این جنگ جنگی است که اگر ما مغلوب شویم دشمن ما وجود ما، و حیثیات ما را فانی خواهد کرد. بنابراین ما مجبوریم که به هر وسیله متوسّل بشویم که مانع این پیشآمد بشود…
باز از قول آنها یعنی چه از آنچه که غیرمستقیم از آنها استنباط کردیم میتوان زبان حال آنها را اینطور فرض کرد که میگویند موقع[یت] جغرافیایی مملکت شما که با دو دولت همسایه است طوری است که ما دو دولت که دو مشترکاً داخل در جنگ هستیم با یک دشمن قوی باید متفقاً و جداً در دفاع و حفظ خودمان بکوشیم و مجبوریم و ناچاریم با همدیگر ارتباط و اتصال داشته باشیم برای اینکه بتوانیم به هم کمک کنیم. موقع[یت] جغرافیایی کشور شما طوری است که امروزه مخصوصاً در نتیجۀ پیشآمدهای این جنگ بهترین و سهلترین راه از برای ما عبور از کشور شما است و ما میخواهیم به وسیلۀ مملکت شما به همدیگر ارتباط پیدا کنیم و قوا و مهمّات ببریم و بیاوریم و ما از این مقصود نمیتوانیم صرفنظر بکنیم برای اینکه گفتیم این مسأله برای ما حیاتی و مماتی است این یک علّت از برای اینکه به کشور شما نظر داریم و میل داریم با شما همکاری کنیم علّت دیگر این است که باز نظر به موقع جغرافیایی شما دشمن ما کشور شما را که با هر دوی ما همسایه است میتواند وسیله قرار دهد برای این که به ما آسیب برساند و ما محتاج هستیم و مجبوریم که جلوی این وسایل را بگیریم و تدارک و تهیۀ این کار را داشته باشیم برای اینکه دشمن اگر بخواهد کشور شما را از برای آسیب رساندن به ما وسیله قرار دهد جلوگیری کنیم این دو علّت اصلی است که ما به کشور شما و به همکاری شما محتاجیم. حالا هم این اعمال را میکنیم این کارها واقع میشود ولیکن بنابر پیشآمدهایی که واقع شد این عملیات ما امروز به صورت اشغال خاک شما صورت میگیرد و ما این مطلب را خوش نداریم زیراکه با شما دشمنی نداریم بلکه میخواهیم با شما دوست باشیم و این کارها را از روی اجبار میکنیم و این مقاصد را باید انجام دهیم اگر شما با ما مساعدت بکنید این علامت دوستی شما خواهد بود و اگر نکنید آنوقت ما نمیتوانیم نسبت به شما احساسات دوستانه داشته باشیم پس اگر شما با ما یک پیمان اتحادی ببندید که این مقاصد ما را حاصل کند ما در عوض تعهد میکنیم که استقلال و تمامیت خاک شما و حاکمیت شما را رعایت کنیم و محترم بداریم و بلکه اگر مزاحمتی از طرف دولت دیگری هم به شما بشود و تجاوزی بشود ما حاضریم که از شما دفاع کنیم….
ما متعهد میشویم هر چه از دستمان برمیآید به شما کمک کنیم که کمتر در تحت این تأثیرات واقع شوید و صدمه بخورید و وقتی هم در اوقاتی که انجمنهای صلح و انجمنهای بینالمللی تشکیل میشود منافع شما را محفوظ بداریم و هیچ اقدامی و هیچ امری که برخلاف مصلحت شما باشد و برخلاف تمامیت خاک شما باشد ما موافقت نکنیم.»[۲۹]
مجلس شورای ملی در تاریخ 6 بهمن 1320 خ، لایحه پیشنهادی کابینه نخستوزیر، فروغی مبنی بر پیمان اتحاد دولت ایران با دولتهای اتحاد جماهیر شوروی و بریتانیا را که در ۲۴ آذرماه ۱۳۲۰ خ، از طرف نمایندگان سه دولت پاراف شده بود را به تصویب رساند و به دولت ایران اجازه امضا و مبادله آن را داد.
در انتها، یعنی پس از تصویب و تأیید مجلس شورای ملی، پیمانی سهجانبه میان دولتهای ایران، اتحاد جماهیر شوروی و بریتانیا در ۲۹ ژانویهی ۱۹۴۲ م / ۹ بهمن ۱۳۲۰ خ، به امضایِ علی سهیلی وزیر امور خارجهی ایران، اسمیرنوف سفیر شوروی، بولارد سفیر بریتانیا رسید. این پیمان شامل ۹ فصل و پیوستهایی بود که «در فصل اول دولت پادشاهی بریتانیا و صدر هیأت رئیسه اتحاد جماهیر شوروی بهطور مشترک و انفرادی تعهد میکردند که استقلال و تمامیت ارضی ایران را محترم شمارند. فصل دوم در واقع بر انعقاد پیمان اتحاد میان ایران از یک طرف و دو دولت اشغالگر از طرف دیگر تأکید میکرد. در فصل سوم، آن دو دولت تعهد مینمودند در مقابل هر تجاوزی، مخصوصاً از طرف آلمان، از ایران دفاع نمایند. ایران متقابلاً تعهد میکرد برای حمل مهمات و خواروبار، راههای مواصلاتی خود را مانند راهآهن، جادهها و غیره در اختیار شوروی و بریتانیا قرار دهد. این فصل بهعلاوه تصریح میکرد که «حفظ امنیت داخلی در خاک ایران، با قوای ایران خواهد بود.» فصل چهارم مبنی بر این بود که حضور قوای شوروی و بریتانیا در خاک ایران، بهمنزلهی اشغال نظامی نخواهد بود. فصل پنجم مشعر بر این بود که «پس از پایان جنگ، قوای متفق در مدتی که بیش از شش ماه نباشد، از خاک ایران بیرون برده خواهند شد…» در فصل ششم شوروی و بریتانیا متعهد میشدند که با دول دیگر قراردادی منعقد ننمایند که مغایر با پیمان سهجانبه باشد. فصل هفتم در مورد کوشش برای بهبود حیات اقتصادی ایران و فصول هشتم و نهم در ضمانت اجرای پیمان بود.»[۳۰]
در نتیجه با انعقاد پیمان سهجانبه محمدعلی فروغی، نخستوزیر و کابینهاش از جمله وزیر امور خارجه، علی سهیلی توانستند ضمانتی برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران از دولتهای اشغالگر بگیرند و تاریخی جهت تخلیهی ایران از قوای بیگانه تعیین کنند. «فروغی پس از آنکه توانست قرارداد سهجانبه را به تصویب مجلس برساند در نهم مارس ۱۹۴۲ از نخستوزیری استعفا داد و علی سهیلی وزیر امور خارجه که یک دیپلمات ورزیدۀ طرفدار غرب بود مأمور تشکیل حکومت جدید گردید.»[۳۱]
نتیجهگیری:
با بررسی تحولات دیپلماتیک و نظامی از آغاز و طی جنگ جهانی دوم تا زمان اشغال ایران توسط متفقین، در این نوشته نشان داده شد که تا پیش از یورش آلمان نازی به اتحاد جماهیر شوروی در اول تیرماه 1320 خورشیدی، آلمان نازی شریک تجاری شوروی، و در تقابل با امپراتوری رو به زوال بریتانیا بود و نسبت به آن برتری نظامی داشت. پس از حمله آلمان نازی به شوروی که با پیشروی و پیروزیهای قابلتوجه آنها در خاک شوروی همراه بود، تا جایی که برای چند هفته، احتمال سقوط مسکو، پایتخت شوروی هم میرفت، پیشبینی نتیجه نهایی نبرد آنهم پیش از ورود رسمی ایالات متحده به میدان نبرد دشوار بهنظر میرسید. دولت ایران که از ابتدا سیاست بیطرفی را اتخاذ کرده بود، علیرغم فشارها و تلاشهای امپراتوری بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی پس از یورش آلمان نازی به شوروی همچنان بر سیاست بیطرفی خود پافشاری میکرد. رضاشاه، یکسال پیش از اشغال ایران و اندک زمانی پس از سقوط پاریس، کابینهای به نخستوزیری منصور، که متمایل به بریتانیا بود، را روی کار آورده و جهت رفع نگرانی بریتانیا، تا جایی که مانع استقلال سیاسی و نقضکننده سیاست بیطرفی ایران نشود، تلاش کرد. بریتانیا برای پشتیبانی تسلیحاتی و تدارکاتی از شوروی و زمینگیر کردن ارتش آلمان نازی، بنا بر منطق جنگ و تلاش برای پیروزی، راه ایران را به عنوان بهترین و کمخطرترین گزینه برای این پشتیبانی در نظر گرفت و با جلب نظر ایالات متحده همراه با اتحاد جماهیر شوروی در سوم شهریورماه سال 1320 خورشیدی، سیاست بیطرفی ایران را نقض، و به ایران حمله آوردند. در پی این حمله، دولتهای متفق با اشغال ایران و دخالت در امور داخلی، مشکلات عدیدهای برای دولت و ملت ایران پیش آوردند. در چنین زمانهای و در اوضاعی آشفته و بحرانی، میهنپرستی کارآزموده و سیاستمداری فرهیخته باوجود بیماری، به یاری میهن و هممیهنان خویش شتافت و با انعقاد پیمان سهجانبه نقش مهم و مؤثری در احقاق حقوق دولت و ملت ایران در شرایط بحرانی اشغال کشور ایفا نمود.
پایان
ــــــــــــــ
[۲۵] از رضاشاه تا محمدرضا پهلوی: مشاهدات و خاطرات میرزا جوادخان عامری، هوشنگ عامری، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، ۱۳۹۶، ص ۲۳۱
[۲۶] از رضاشاه تا محمدرضا پهلوی: مشاهدات و خاطرات میرزا جوادخان عامری، هوشنگ عامری، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، ۱۳۹۶، ص ۲۳۲
[۲۷] از رضاشاه تا محمدرضا پهلوی: مشاهدات و خاطرات میرزا جوادخان عامری، هوشنگ عامری، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، ۱۳۹۶، صص ۲۴۰ و ۲۴۱
[۲۸] از رضاشاه تا محمدرضا پهلوی: مشاهدات و خاطرات میرزا جوادخان عامری، هوشنگ عامری، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، ۱۳۹۶، صص ۲۴۱ و ۲۴۲
[۲۹] سیاستنامهی ذکاءالملک، مقالهها، نامهها و سخنرانیهای سیاسی، محمد علی فروغی، به اهتمام ایرج افشار و هرمز همایونپور، کتاب روشن، تهران، ۱۳۸۹، صص ۲۰۷ و ۲۰۸
[۳۰] از رضاشاه تا محمدرضا پهلوی: مشاهدات و خاطرات میرزا جوادخان عامری، هوشنگ عامری، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، ۱۳۹۶، صص ۲۷۲ و ۲۷۳
[۳۱] تاریخ روابط خارجی ایران، عبدالرّضا هوشنگ مهدوی، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۵، ص ۳۹۵ و ۳۹۶