سخن سردبیر / فرخنده مدرّس
هر طرحی اعم از کوچک و بزرگ، در اذهان بیدار، بر استراتژی روشنی بنا میشود. «بازگشت به پادشاهی مشروطه» امروز، آن طرح گرانسنگیست که دامنۀ استراتژی آن از پیکار ملی امروز تا احیا و استقرار دولتِ ملی پایدار فردای ایران، میکشد و بستر راه و روند و الزامات آن را تعهد به تمامیت ارضی ایران و پیمان به حفظ یکپارچگی ملت ایران، میسازد.
آنچه امروز، همچون چشماندازی، در افق دید ناظران قرار دارد، طرح «بازگشت به پادشاهی مشروطه» و راه رسیدن به آنست، که به تدریج در اعماق بیدارترین اذهان مشروطهخواهی، سطر به سطر نقش بسته و با بیان شیوای آنان، گام به گام، کلمه به کلمه، همچون شالودۀ اندیشهای روشن برای عمل، خودنمایی میکند. پیامها و ایدههای سرزنده مشروطهخواهی و دستاوردهای مشروطیت که طرح «بازگشت به پادشاهی مشروطه» تکیه بدانها دارد و از آنها سیرآب میشود، در هرگام، ژرفا و گسترۀ خود را، در دو سو یعنی رو به گذشته و تاریخ، به مثابۀ مکانِ پدیداری آگاهی ملی، و رو به آینده برای گستردن زمین استوار و شالودۀ فکری فردای امنِ ایران، نمودار و رفته رفته در کانونِ گفتمانی مینشیند و آن را میسازد که از آن تحت عنوان گفتمان ملی و گفتمان ایرانگرایی یاد میکنیم. «بازگشت به پادشاهی مشروطه» هدف نسلهای تازهای از ایرانگرایان نوین و نوگراست که پس از تجربۀ تلخ انقلاب ۵۷ و در خلال بحران سختی که همۀ پیکره و روان ایران را در خود پیچیده است، پا به عرصۀ هستی این سرزمین گذاشته و به تدریج از درون یک پیکار بیوقفۀ فکری، فرهنگی و سیاسی، در برابر رژیم اسلامیِ برآمده از گفتمانِ ضد ایرانی ۵۷، به بلوغ فکری و قوۀ خدمت به پیکار بیامان ملی رسیده است.
در چشم هر ناظر آگاهی، هیچ امری طبیعیتر از «بازگشت» نسلهای تازۀ ایران، این مظاهر نوین ایراندوستی، «به مشروطه» و به دستاوردهای دورۀ ۷۰سالۀ آن در ایران، نمیتوانست باشد. زیرا رویکرد به ایران و دفاع از ایران آن امر مشترکی بود که، هم، سرشت جنبش مشروطهخواهی و انقلاب پیروزمند آن را تنیده و ذات خود را در دستاوردهای آن دورۀ هفتادساله ریخته و، هم، جنم جنبش ملی جوانان ایران، و در قلب آنان مشروطهخواهی نوین ایران، را آفریده است. آن سرشت و این جنمِ یگانه، حلقۀ اصلی و بنریشۀ پیوندِ طبیعی، میان آن اصل و این فصل است، آن درخت تنومند ریشهدار در خاک ایران و این شاخ و برگهای پربار و پر طراوت و روحبخش زندگی، آن یکی مرحلۀ زیست طبیعی نخستین تجربههای تجددخواهی ایرانیان و مرحلۀ آزمون و خطا و اصلاح، و این یکی مرحلۀ آموختن از آن تجربهها و تبدیل آن آگاهیهای نخستین به موضوع بازبینی و بازاندیشی و کسب و اخذ و ارائۀ آگاهیهای تازه برای ادامۀ روند نوزایش ایران، که در آن خلل و توقفی ایجاد شده است. مقابلۀ بیامان با آن خلل، جز از راه بکاربستن این آگاهیهای تازه ممکن نیست.
پیام «بازگشت به مشروطه» پیام بازگشت به «نوزایشی»ست که در زهدان جنبش دویست سالۀ مشروطهخواهی نطفه بست و روند خود را، در این جنبش تجددخواهانه، آغازیدن، پروریدن و بالیدن گرفت، در مرحلهای از بلوغ خود، در صدوهفده سال پیش، آن جنبش نوگری و نوزایندگی، با انقلاب مشروطه به پیروزی رسید و در بارآوری و تحقق آرمانها و اهداف خود «عصر زرین» جدیدی را، یعنی ساختن ایران نوین را، آغاز نمود و سپس ساخت و ساخت و به پیش رفت و ایرانی نو پدیدآورد. با پیروزی انقلاب مشروطه دورانی در ایران آغاز شد که در بیشترین مسیر پر فراز و نشیب و پرمخاطرۀ تجددخواهی خود، «ناحیههای بسیاری» از فکر، فرهنگ، نظم و نسق و قانون و سیاست ایران را دگرگون و نو کرد و دستاوردهای گرانمایهای از خود برجای گذاشت، که نمونههایی از آن دستاوردها و تاریخ و تلاشهای بیوقفه در ساختن و کسب آنها، در نوشتههایی که به مناسبت صدوهفدهمین سالگرد مشروطیت، گردآوری و بر سایت «سازمان مشروطۀ ایران» گذاشته و به علاقمندان تقدیم شدهاند.
به رغم پیشرفتهای ژرف در میدان تجدد و تحقق آرمانهای مشروطهخواهی، اما با برخاستن موج تجددستیزی و ایدئولوژیهای رنگارنگ ضد ایرانی، همچون مانعی بزرگ بر سر راه و روند ۷۰ سالۀ آن تجددخواهی، قرارگرفت. بزرگترین شاخصِ عملکردِ این مانعِ تجددستیز و ایرانستیز، از میان برداشتن امکان بسط آگاهی ملی، از طریق اشاعه و سیطرۀ ایدئولوژیهای ضدایرانی بود که، همچون سدی در برابر برقراری پیوند آن آگاهی ملی با تجددخواهی شد و همانند راهزنی بر سر راه رسیدن گوهر معرفت به دستاوردهای عینی و تحققیافتۀ آن، یعنی تجسد عینی آرمانهای مشروطهخواهی، قرار گرفت. به این ترتیب، میتوان گفت؛ بزرگترین عامل شکست ما از نیروهای انقلاب ارتجاعی ضد ایران و ضد مشروطیت، در سال ۵۷، عامل جهل و نادانی و بدور افتادن از راه آگاهی و راه پیروزی بود.
و اما آنچه امروز، در صدوهفدهمین سالگرد پیروزی انقلاب مشروطه، به طرح «بازگشت به مشروطه»، به مثابۀ قلب جنبش ملی ایران، و به مسئولیت مدافعان این طرح بازمیگردد، در درجۀ نخست آمادگی و عزم اراده و تلاشی بیوقفه و استوار، در راه برقراری پیوند و گسترش همان آگاهی ملیست که ایدئولوژیهای ضد ایرانی پنجاهو هفتی، طی دههها، در تدارک انقلاب ارتجاعی و پیشبردن اهداف ضد ایرانی و ضد تجددخواهی خود، در آن خللهای بزرگی وارد و به مثابۀ دیوار جهل در برابر آن صفآرایی نموده و سدی شدند که جلوی بسط آن آگاهی را در طول چندین دهه گرفتند. امروز همانقدر که جهل و نادانی و ایرانستیزی بستر طبیعی تداوم رژیم ارتجاعیِ اسلامیِ برخاسته از گفتمان ضد ایرانی پنجاهوهفتیست، به همان نسبت دولت ملی آیندۀ ایران نیازمند بستر و شالودۀ آگاهیِ در خدمت ایران است.
درست آنست که شالودههای فکر و بستر آگاهی، پیش از هر عملی فراهم آیند، اشاعه یابند و به گفتمان مسلط و اصلی بدل شوند. با علم به این اصل است که سرآمدان نسلهای جدید مشروطهخواهی، و در کنار آنان «سازمان مشروطۀ ایران»، با «دستی بر سکانِ» پیکار علیه رژیم اسلامی، با چشمی بیدار بر اصل و الویت حفظ ملت و کشور ایران، و با حضوری هشیار و مجهز به اندیشۀ در خدمت ایران، در میدان نبرد فکری علیه کلیۀ ایدئولوژیهای پنجاهو هفتی، عمل را به پشتوانۀ افکار و دستاوردهای مشروطیت، آراسته و در هر سه میدان یعنی نبرد سیاسی علیه رژیم اسلامی، نبرد میهنی در پاسداری هشیارانه از بقا و دوام کشور و ملت و در نبرد فکری علیه کلیۀ ایدئولوژیهایی که به ایران آسیب میزنند، پیکار میکنند. هرچند کار بسیار دشوار مینماید، اما برای رسیدن به پیروزیِ پایدار، جز نبرد و ایستادگی همزمان در این سه میدان، راه دیگری در چشمانداز نیروهای ملی و مدافعان «بازگشت به پادشاهی مشروطه» شناخته نیست.