8 مارس 1890 اعطای امتياز توتون و تنباکو به رژی
اين امتياز که شامل انحصار فروش توتون و تنباکو بود در بازپسين سالهای حکومت ناصرالدين شاه به رژی يکی از اتباع کشور انگليس واگذار گرديد. در برابر اين امتياز مقرر شد؛ دولت ايران سالانه پانزده هزار ليره و يک چهارم از سود ويژه از فروش اين کالا را دريافت دارد. اين امتياز مانند بسياری از امتيازات اين دوره از تاريخ ايران بدون در نظر گرفتن نفع کشور اعطا شده بود و از اين رو با مخالفت عمومی در ايران مواجه گشت.
23 آوريل 1892 لغو امتياز تنباکو
اين اقدام به رهبری روحانيون صاحب نام وقت ميرزا محمدحسن شيرازی و ميرزا محمدحسن آشتيانی به شدت مورد اعتراض مردم به ويژه بازرگانان ايرانی قرار گرفت. فتوای روحانيون در تحريم تنباکو و پشنيبانی مردم از اين فتوی در نهايت حکومت وقت را مجبور به لغو امتياز نمود. اين حرکت که به جنبش تنباکو شهرت يافته است، از نخستين تکانهای اجتماعی بود که زمينه ساز انقلاب مشروطه گرديد.
اول ماه مه 1896 قتل ناصرالدين شاه در حرم شاه عبدالعظيم
رشد نابسامانی در کشور و به موازات آن رشد نارضايتی به بستر گسترش انديشههای انقلابی در اواخر حکومت ناصرالدين شاه بدل میگردد. ميرزا رضای کرمانی که گفته میشود از مريدان سيدجمالدين اسدآبادی بود و بارها جزو همراهان سيد ديده شده بود، 2 ماهی پيش از اقدام به قتل ناصرالدين شاه، با لباس مبدل وارد تهران شده و سپس در اتاقی در همان اطراف صحن شاه عبدالعظيم سکنا گزيده بود. ناصرالدين شاه به مناسبت جشن پنجاهمين سالگرد پادشاهی خود قصد زيارت حرم عبدالعظيم را نمود و در هنگام اين زيارت ميرزا رضای کرمانی ظاهراً به قصد دادن عريضهای به شاه نزديک شد و او را هدف گلوله قرار داد.
29 ژانويه 1900 قرارداد اولين قرضه از دولت روسيه
به هنگام صدراعظمی امينالسلطان، مظفرالدين شاه به سبب بيماری و عزيمت به اروپا به توصيه پزشکان و برای بهرهگيری از آبهای معدنی آنجا، نيازمند پول بود. امينالدوله در تقاضای پول از بلژيکیها و انگليسیها به موفقيتی دست نيافت. ناگزير به روسها روی آورد. روسها با پيششرطهای سنگينی اعلام آمادگی کردند که مبلغی معادل بيست و دو ميليون و نيم منات در ازای پرداخت 5 درصد بهره و برای مدت هفتاد و پنج سال و همچنين در اختيار گرفتن گمرکات شمال به ايران وام دهند. علاوه بر اين دولت ايران از اين وام میبايست بابت تاوان لغو قرارداد تنباکو مبلغ 500 هزار ليره به بانک شاهنشاهی پرداخت شود.
21 ماه مه 1901 اعطای امتياز نفت جنوب به دارسی
طی امتيازنامه رسمی دولت شاهنشاهی ايران ـ دوره ناصری ـ اجازة «تفتيش، تفحص و پيداکردن و استخراج و بسط دادن و حاضر کردن برای تجارت و نقل و فروش محصولات ذيل که عبارت از گاز طبيعی و نفت و قير و موم باشد در تمام وسعت ممالک ايران در مدت شصت سال از تاريخ ايران امروز اعطا مینمايند.» اين قرارداد که بار ديگر در سال 1933 ـ دوره رضاشاهی ـ با تغييراتی به مدت 10 سال تمديد ميگردد، زمينهساز مبارزات وسيع ضداستعماری در ايران به رهبری دکتر مصدق و به ملی شدن صنعت نفت در ايران میانجامد و تأثيرات عميقی بر سراسر تاريخ ايران برجای میگذارد.
نوامبر 1901 قرارداد بازرگانی و تعرفه گمرکی با روسيه
بر طبق اين تعرفه کالاهای وارداتی از روسيه از تعرفههای بسيار نازلتری نسبت به کالاهای وارداتی از ساير کشورها برخوردار گرديد. غيرعادلانه بودن اين امتياز تحميلی بيشتر به چشم ميخورد هنگامی که بازرگانان ايرانی مجبور به پرداخت گمرکی به مراتب سنگينتر برای صدور کالاهای صادراتی خود به روسيه میشدند. در پی آزردگی انگليسیها از اين امتياز و به منظور حفظ تعادل، دولت وقت ايران تنها چند ماه بعد پيمان گمرکی جديدی با بريتانيای کبير منعقد مینمايد.
22 ژانويه 1905 انقلاب روسيه
پس از شکست روسيه از ژاپن در جنگ 1904ـ 1905 و گسترش هرج و مرج داخلی در اين کشور نيکلای دوم امپراتور روس ناگزير از صدور بيانيهای مبنی بر پذيرش برخی از آزاديهای اساسی نظير؛ آزادی افکار، آزادی بيان، و تشکيل اجتماعات و مصونيتهای فردی گرديد. اين تحولات که در تاريخ کشور روسيه تحت عنوان انقلاب بورژوا دمکراتيک ثبت شد، از انقلابات مشروطه آغاز قرن بيستم بود و تأثيرات فراوانی برروی شرايط ايران و تندتر شدن حرکت انقلاب مشروطيت در ميهنمان گرديد.
23 فوريه 1905 (چهارم اسفند 1283) تشکيل جلسه انجمن مخفی درتهران
به نوشته ميرزا محمد ناظمالاسلامی کرمانی مؤلف تاريخ بيداری ايرانيان که به اهتمام زنده ياد علیاکبر سعيدی سيرجانی منتشر شده است، پس از يکی از ملاقاتهای نگارنده اثر فوق با آيتالله سيدمحمد طباطبائی و شنيدن سخنانی در باره وضعيت نابسامان کشور، کرمانی در صدد برمیآيد با ارسال نامهای به جمعی از فضلا و دانشمندان، جمع معتبری از آنان را به صورت مخفيانه ايجاد و با بيدار ساختن احساسات وطنپرستانه آنان نسبت به وضعيت کشور و با اشاعه انديشههای نو، آنها را به مقابله با آن وضع ترغيب نمايد. اين قصد ميرزا محمد ناظمالاسلامی کرمانی با تشکيل انجمن مخفی در تهران به انجام میرسد. طبق گفتار مؤلف، کتاب ابراهيم بيک که از ادبيات انقلابی آن زمان محسوب میشد، در جلسه نخست اين انجمن مخفی قرائت گرديد و تأثير بسيار بر اعضای اين انجمن داشت.
1905 (1284) تشکيل فرقه ايرانی اجتماعيون عاميون در باکو
ايرانيان مناطق آذربايجان و گيلان در جريان ناآراميهای آغاز قرن بيستم در روسيه و آشوبهای تفليس و بادکوبه بودند. حضور گسترده کارگران ايرانی مقيم قفقاز و رفت و آمد ميان اين دو نقطه موجب آشنائی ايرانيان با انديشههای سوسيال دمکراسی گرديد. اين آشنائی زمينه تشکيل حزب «همت» شد که مدتی بعد شاخه ای از آن «کميته سوسيال دمکرات ايران» يا فرقه اجتماعيون و عاميون نام گرفت که در سال 1905 شاخههای خود را در تبريز و ساير شهرهای ديگر پايهگذاری نمود.
مارس تا آوريل 1905 (اسفند 1283 تا فروردين 1284) دوران ناآرامی و اعتراض و اعتصابات. ضديت با مسيو نوز. اتحاد طباطبائی و بهبهانی
به دنبال گماردن نوز به وزارت پست و تلگراف نارضائی مردم از وی که بخاطر تهيه طرح امتياز تعرفه گمرکی به نفع روسها و همچنين بدرفتاری وی با مردم زمينه کافی داشت، گسترش يافت. به طوری که د ر اواخر زمستان 1283 که مصادف با ايام محرم بود منبرها و مساجد به مراکز بدگوئی از اين فرد بدل شده بود. در اين ميان روحانيونی چون سيدعبدالله بهبهانی عليه وی و عليه عينالدوله صدراعظم وقت که به نارضائی مردم اهميتی نمیداد، فعال شده بودند. سيدعبدالله بهبهانی به دنبال متحدينی از ميان علمای صاحب نام در تهران میگشت. از ميان روحانيون متعددی که طرف مذاکره سيدبهبهانی بودند، سيدمحمد طباطبائی با وی بيعت نمود.
13 دسامبر1905 (22 آذر 1284) تحصن حدود دوهزار نفر در حرم شاه عبدالعظيم و درخواست عدالتخانه.
روز دوشنبه 11 دسامبر 1905 (1284 شمسی) قيمت قند در تهران و مناطق ديگر ايران گران شد. تا اين زمان قند يکمن (640 مثقال) يک قران بود در اين زمان يکمن 7 و 8 قران شد. علت نايابی قند وارداتی به دليل جنگ روسيه و ژاپن و ناآرامیهای روسيه بود. علاءالدوله حاکم تهران اقدام به سختگيری با بازرگانان نمود و يکی از آنان يعنی حاجی سيدهاشم از بازرگانان معتبر را به فلک بست. همين امر به ناآرامیها دامن زد و موجب وقايع مهم و رويدادهائی شد که زمينه ساز انقلاب و صدور فرمان مشروطيت و تشکيل عدالتخانه شد؛ از جمله همصدائی و اتحاد بازرگانان و روحانيت در اعتراضات گسترده و تعطيل بازار تهران و تحصن گروه بزرگی از تجار همراه با روحانيون مشهور شهر نظير طباطبائی، بهبهانی، صدرالعلما، شيخ محمدصادق کاشانی در عبدالعظيم بود. در اين تحصن برای نخستينبار خواست تشکيل «عدالتخانه» در سراسر ايران به همراه خواستهای ديگر مطرح گرديد.
1 ژانويه 1905 (22 دی ماه 1284) صدور فرمان شاه برای تاسيس عدالتخانه. باز گشت متحصنين
به دنبال اعتراض شديد مردم به رفتن علما از شهر و اطلاع شاه از اين اعتراضات به صدراعظم خود عينالدوله امر کرد که: «البته مقاصد آقايان را اجرا داريد و آنها را تا فردا بياوريد بشهر، والا من خودم میروم و آنها را میآورم. عينالدوله با تلفن به متحصنين قول داد که شاه با خواستهای آنان موافقت خود را اعلام داشته است. و از آنان درخواست نمود که به تحصن خود پايان داده به شهر بازگردند. پس از حدود يک ماه از تحصن روز جمعه 16 ذيقعده را مهاجرين متحصن برای بازگشت انتخاب کردند. به دستور شاه بازگشت مهاجرين به تهران با استقبال رسمی و همچنين شور مردم مواجه گرديد.
هفتم آوريل 1906 (18 فروردين 1285) انتشار ملانصرالدين در تفليس
به نوشته يحيی آرينپور در کتاب معروف از صبا تا نيما، تا اوايل قرن بيستم هيچ روزنامه و مجله قابل ذکری در قفقاز منتشر نشده بود اما از 1905 به بعد جرايد و مطبوعات مانند ستارگان از پشت ابر سر در آوردند. ملانصرالدين که از سوی جليلمحمد قلیزاده در تفليس منتشر شد يکی از بنامترين آنهاست. اين نخستين روزنامه فکاهی و طنزی آذربايجان بود مشهورترين همکار آن ميرزا علیاکبرخان صابر است که هوپ هوپ نامهاش معروف خاص و عام است و همان است که گفته میشود نسيم شمال بسيار تحت تأثير آن قرار داشته است.
ژوئيه 1906 (تير ـ مرداد 1285) بستنشينی مليون در قم و باغ سفارت
اما پس از بازگشت متحصنين از عبدالعظيم، عينالدوله در اجرای وعدههای شاه مقاومت کرده و روز به روز به فشار و سرکوب مردم میافزود. از سوی ديگر تهييج مردم توسط آخوندها ادامه داشت و در نهايت به کشته شدن طلبهای به نام سيد عبدالحميد و به دنبال آن گردهمائی و شورش مسجد آدينه و تعطيل بازار، شورش در شهر، تحصن روحانيون در مسجد و پافشاری آنان در خواست عدالتخانه گرديد. پس از اينکه سختگيری عليه متحصنين افزايش يافت رهبران اين شورشها قصد مهاجرت به قم را نمودند. در اين مهاجرت شيخ فضلالله نوری نيز در اتحاد با ديگر روحانيون بود. گروهی حدود 1000 نفر به قم رسيده در آنجا منزل نمودند.
در اين گير و دارها برای نخستين بار عبارت مشروطه و مشروطهخواهی نيز بر سر زبانها افتاده بود. از يکسو دلبستگی و نياز آن روزگار مردم به روحانيون برای رتق و فتق امور و از سوی ديگر نگرانی آنان از شايعاتی که در مورد اقدامات دولت عليه آنان میشنيدند فضای شهر را ملتهب نگاه داشته بود. گروهی ديگر از معترضين از جمله تعدادی از بازرگانان که همراه روحانيون بودند، اما شهر را به قصد رفتن به قم ترک نکرده بودند از بيم جان خود و فشارهای حکومتی به باغ سفارت انگليس رفته و در آنجا بست نشستند. و سفارت انگليس که در آن زمان از مشروطهخواهی مردم حمايت میکرد، به آنها پناه داد.
پنجم اوت 1906 (14 مرداد 1285) تاريخ رسمی صدور فرمان مشروطه (تاريخ واقعی نهم اوت 1906 برابر 18 مرداد 1285)
ابعاد اعتراضات و بيش از آن به تعداد بستنشينان به ويژه در قم روز به روز افزوده ميشد. به روايتی مستند به تلگرافی به قم و پاسخی که آيتالله بهبهانی به آن داده بود، اين تعداد به 14هزار تن رسيده بود. به دنبال گسترش ابعاد بحران انگليسیها به وساطت برخاستند و در اين ميان نيز نامههائی ميان روحانيون، شاه و وليعهد رد و بدل شد. محمدعلي ميرزا، وليعهد، که در آن هنگامه در رقابت و دشمنی با عينالدوله قرار داشت، به دفاع از مهاجرين برخاسته بود. شاه که در اين ميان در جريان کامل ماوقع و ابعاد بحران قرار گرفت، در پاسخ به مطالبات مردم و رهبران آنها در روز سيزدهم مرداد 1285 فرمانی را صادر نمود که از آن در تاريخ ايران تحت عنوان فرمان مشروطيت نام میبرند. اين فرمان روز بعد يعنی در چهارده امرداد 1285 يعنی روز مشروطيت انتشار بيرونی داده شد.
9 سپتامبر 1906 (شهريور 1285) صدور اولين قانون انتخابات
پس از صدور فرمان مشروطيت روز شنبه بيست و ششم مرداد در سرای «مدرسة نظام» نشست باشکوهی با حضور همه علما، سران تلاشگران، درباريان و وزيران به منظور گشايش مجلس موقتی تشکيل شد. اين مجلس تا مدتی هر هفته دو بار برپا ميگرديد و نظامنامه انتخابات نمايندگان ملت را تدوين نمود. عليرغم مخالفتهای خودکامگان به رهبری عينالدوله و ايجاد موانع بسيار اين نظامنامه در هفدهم شهريور به امضای شاه رسيد. و بر اساس آن نخستين انتخابات نمايندگان شصتگانه تهران آغاز گرديد.
هفتم اکتبر 1906 (15 مهر ماه 1285) افتتاح مجلس اول در تهران و افتتاح انجمن تبريز
در اين ميان اخبار تهران هر چند نه به تمام به تبريز که زير سرکوب و فشار محمدعلی ميرزا و کمبود نان بود، میرسيد. شايع بود که شاه از امضای نظام نامه انتخابات خودداری میکند. تبريزيان نيز به شيوه تهران در صدد بستنشينی در کنسولگری انگليس شدند. بازرگانان و روحانيون در اين حرکت همراه شده و اختلافات و در گيريهائی که تا آن زمان در اين منطقه بنام گروهها و فرقههای مذهبی متداول بود کنار گذاشته شد. به منظور تأمين هزينههای بستنشينی صندوقی به نام «صندوق مصارف انجمن عدالت و مشروطهخواهان اسلام» تأسيس نمودند. انقلابيون تبريز راه چاره در برابر فشارهای محمدعلي ميرزا و همچنين پيشرفت امور را از تهران جويا شدند. پاسخ دير کرد و تحصن آنها به ده روز کشيد. در اين فاصله شاه ناگزير از پاسخ مثبت به خواست تبريزيان که به صراحت مشروطهخواهی بود، گرديد.
در اين ميان برمبنای نظامنامة انتخابات ابتدا نمايندگان تهران برگزيده و مجلس شورای ملی کار خود را آغاز نمود. اين نظامنامه مردم را به شش گروه (طبقه) تقسيم ميکرد: شاهزادگان (4 تن) علما (4 تن)، اعيان و بازرگانان (10 تن)، زمينداران و کشاورزان (10 تن)، پيشهوران (32 تن). به اين ترتيب بيشترين نمايندگان تهران به طبق بازرگانان و پيشهوران تعلق داشتند.
19 اکتبر1906 (27 مهر ماه 1285) انتشار روزنامه انجمن تبريز
روزنامهنويسی با استقرار مشروطيت در تهران و همچنين شهرهای بزرگ ديگر کشور از جمله تبريز رونق بيشتری گرفت. تلاشگران مشروطهخواه تبريز که انجمن اين شهر را پايهگذاری کرده بودند، نخستين روزنامه تبريز را که در اصل روزنامه انجمن بود و اقدامات آن را منعکس میکرد، تأسيس نمودند. ابتدا از آن تحت عنوان «روزنامه ملی» و بعد «روزنامه انجمن» ياد میکردند.
چهارم نوامبر 1906 (13 آبان 1285) کوشش محمدعلی شاه برای بستن انجمن تبريز و مخالفت عمومی
پس از نخستين پيروزی تبريز، محمدعلی ميرزا به دنبال فرصتی بود تا انجمن تبريز را که مکان اجتماع آزاديخواهان و مجاهدين بود منحل نمايد. اما در اين امر به دليل مقاومت شديد مردم موفق نبود. هسته اصلی اين انجمن جمعی بود که مخفيانه جريان مقاومت را هدايت مینمود و از آن تحت عنوان «مرکز غيبی» نام میبرند و از 12 نفر تشکيل شده بود. محمدعلی ميرزا امر نبودن قانون را بهانه ساخت و خواهان انحلال انجمن شد. اما آزاديخواهان در برابر اين خواست ايستادند و اعلام نمودند که تا آمدن قانون اساسی به حفظ انجمن خواهند کوشيد، آنها دست به مقاومت شديد در شهر زدند و حمايت عمومی مردم نيز پشتيبان آنان شد. در روز قيام عمومی در شهر به دفاع از انجمن تبريز مردم شعار «زنده باد مشروطه» و «زنده باد آزادی» را سر دادند. اين اعتراضات آنچنان گسترده بود که بالاخره محمدعلي ميرزا ناچار به عقبنشينی گرديد و طی دستخطی موجوديت انجمن را به رسميت شناخته و فردی را نيز از جانب خود برای اجرای تصميمات انجمن تعيين نمود.
نوامبر 1906 ( 23 آبان 1285) ايده ممنوعيت قرضه خارجی و مبارزه برای تاسيس بانک ملی
پس از تشکيل مجلس حاج مخبرالسلطنه از سوی صدراعظم مشيرالدوله لايحه استقراض مجدد از دول خارجی برای پرداخت هزينهها و بدهیهای دولت را برای تصويب به مجلس آورد. اين درخواست همهمهای در مجلس در مخالفت و موافقت برپا ساخت. در نهايت حاج امينالضرب ضمن سخنانی در رد اين لايحه و نشان دادن ادعاهای بیپايه دولت مبنی بر احتياج به پول، برای نخستين بار ايده تأسيس بانک ايرانی با سرمايه ملت را مطرح نمود. اين ايده به شدت مورد حمايت مردم در کشور و در شهرهائی چون تهران و تبريز روبرو گرديد. مردم برای جمعآوری سرمايه نخستين آن به ويژه زنان از خود فداکاريهای بسيار نشان دادند.
30 دسامبر 1906 (نهم ديماه 1285) توشيح قانون اساسی ـ 8 ژانوية 1907 (18 ديماه 1285) مرگ مظفرالدين شاه
قانون اساسی مشروطه پس از تدوين توسط مجلس جهت امضای شاه به دربار فرستاده شد. اما درباريان و دولت در به امضاء رساندن و عودت آن تعلل میکردند. در اين ميان محمدعلی ميرزا که به سبب بيماری مظفرالدين شاه در استقبال بزرگی از روحانيون مشروطهخواه وارد تهران شده و بلافاصله نيز جانشين وی شده بود، برای حفظ حمايت دو آيتالله مشروطهخواه بهبهانی و طباطبائی از خود همراهی نشان ميداد. وی پسر مشيرالدوله صدراعظم را فرستاد تا نمايندگان بيايند و در مورد بندهائی از قانون اساسی مذاکره شود. مذاکرات بيشتر بر سر مجلس سنا بود که به توافق رسيدند و قانون اساسی مشروطيت در واپسين روزهای زندگی مظفرالدين شاه به تأئيد وی رسيد.
19 ژانويه 1907 (29 ديماه 1285) به تخت نشستن محمدعلی شاه
در مراسم تاجگذاری وی همه اعيان، علما و سفيران و کنسولها شرکت داشتند، الا نمايندگان مجلس. يکی دوتنی چون صنيعالدوله و سعدالدوله نيز به عنوان اعيان و نه نماينده ملت در اين مراسم حضور داشتند. همين امر بيانگر نظر و احساس واقعی محمدعلی ميرزا نسبت به مجلس و نمايندگان مردم بود.
20 ژانويه 1907 (30 دی ماه 1285) تصويب تاسيس مدارس دخترانه و لغو جهيزيه سنگين در قطعنامه اجتماع زنان در تهران
7 فوريه 1907 (18 بهمن 1285) ورود نمايندگان آذربايجان به تهران
12 تن به نمايندگی تبريز برگزيده شدند و بالاخره پس از مدتی تعلل و پس از فشارهائی از سوی تهران، انجمن شهر آنان را روانه تهران ساخت. البته يکی دو تن از برگزيدگان از جمله تقیزاده مدتی قبل روانه شده بود. طالبوف از روشنفکران صاحبنام مشروطيت نيز در ميان انتخاب شدگان بود. اما وی در اين زمان از مشروطهخواهی ايرانيان دلزده شده و اين انتخاب را نپذيرفت. در روز عزيمت نمايندگان، مردم شهر بازار را بستند و در شور و شوق بسيار نمايندگان خود را با دلی پراميد به آينده روانه پايتخت کشور و مقر مجلس مشروطه نمودند.
10 فوريه 1907 (21بهمن 1285) عزل مسيو نوز به وسيله محمدعلی شاه
يکی مشکلات اساسی مجلس عدم پاسخگوئی دولت و وزرا در برابر نمايندگان مردم بود. همين مشکل در هنگامی که مجلس موضوع استقراض خارجی و ارزيابی از بودجه دولت و کسر بودجه را در دستور کار خود قرار داد، به شدت بروز نمود. از جمله مسيو نوز که يکی از چهرههای ضد مردمی بود که رفتار وی يکی از عوامل تشديد بحران و اعتراضات گسترده مردم پيش از استقرار مجلس بود، با وجوديکه مسئوليتهای بسيار سنگينی داشت و اختيار بسياری از امور را که مستقيماً منابع درآمد دولت به حساب میآمدند را در دست داشت، اما هيچگونه اهميتی به مجلس نمیداد و حاضر به حضور در برابر نمايندگان ملت نبود. همين امر به طرح يکی از مسائل اساسی يعنی ضرورت مسئوليت و پاسخگوئی دولت و اعضای آن در برابر مجلس نمايندگان منجر گرديد. بخشی از مجلس به شدت روی ضرورت معرفی وزرا به اين نهاد پافشاری میکردند. اما صدراعظم و البته به پشتيبانی شاه از اين امر به ويژه معرفی نوز به مجلس خودداری مینمودند. در اين ميان پافشاری از سوی نمايندگان آذربايجان و به خصوص تقیزاده بيشتر بود. اخبار مقاومت و کارشکنیهای محمدعلی ميرزا و صدراعظم به تبريز رسيد و مردم اين شهر را به اعتراض و جوش و خروش دوباره و فشار بر تهران کشاند. آنها 7 درخواست طرح کردند که از جمله اخراج نوز، ممنوع شدن به کارگماری وزير خارجی و اطلاع مجلس از تعداد وزرا و مسئوليتهای آنان بود. پس از مذاکرات پرالتهاب ميان دولت و نمايندگان مردم ـ به همراه فشار لاينقطع از تبريز ـ محمدعلی ميرزا به خواست مردم تن داد و نوز بالاخره از کار برکنار شد.
مارس ـ آوريل 1907 ( فروردين 1286) الغای تيول و تصويب اصلاحات مالياتی
مجلس اول در اقدامات ماليه خود چندين مصوبه بنيادين داشت: 1) نسخ قاعده تسعير، قيمتگذاری برای دريافت ماليات املاک در بخش کشاورزی 2) نسخ قاعده تيول داری که بر عمومی بودن اراضی کشور تکيه داشت. 3) قطع قسمتی از مستمريات کارگزاران و ديوانيان و حقوق بگيران دولت 4) اقدام به جمع تفاوت عمل با اصل ماليات که با تدوين آنها در کتابچه جمع، دست حکام ولايات را از دريافت مبالغ اضافی به نام ماليات کوتاه میکرد. بدين ترتيب به گفته لمتون اين اقدامات مجلس موجب انحلال روش قديم زمينداری گرديد که از ويژگیهای قاجار بود.
26 آوريل 1907 (ششم ارديبهشت 1286) بازگشت امينالسلطان
محمدعلی ميرزا که از جلوگيری کار مجلس و همچنين تسلط بر اوضاع آشفته کشور وامانده بود، خواهان بازگشت ميرزا علیاصغرخان اتابک (امينالسلطان) شد. اين امر با مقاومت شديد برخی از نمايندگان در تهران و مجاهدين در سرحدات شمالی ايران و در تبريز مواجه شد. اما از آنجائی که مجلس خود بر اوضاع و آشوبهای کشور تسلطی نداشت و از سوی ديگر امينالسلطان خود را پشيمان از کردههای سابق خود نشان میداد، توانست رأی مجلس را برای بازگشت خود به تهران جلب نمايد. وی پس از بازگشت به ياری محمدعلي ميرزا به عنوان وزير داخله و سروزير مجدداً سررشته امور را به دست گرفت. اما در ادامه کار پشتيبانی محمدعلی ميرزا را از دست ميدهد و بالاخره در اثر ترور کشته میشود.
27 آوريل 1907 (هفتم ارديبهشت 1286) اعتصاب عمومی در تبريز عليه شيخ فضلالله و پيشنهاد او برای تجديد نظر در متمم قانون اساسی
متعاقب ايراد تبريز به کم و کاستیهای قانون اساسی، تدوين متمم آن در دستور کار قرار گرفت. اين طرح تهيه شد. اما از سوی ديگر مدتی بود که ديگر يکدستی در ميان روحانيون در باره مشروطه و مطالبات فزاينده آزاديخواهان مانند تأسيس و گسترش مدارس دخترانه، وجود نداشت. در اين ميان شيخ فضلالله ابراز نارضايتی از مشروطهخواهان نموده و مطالبه مشروطهمشروعه و پيروی از احکام شرع مینمود. اين مخالفتها کار انتشار متمم قانون اساسی را به تعويق انداخت. آزاديخواهان تبريز در انتشار اين قوانين پافشار بودند. در اين ميان اتابک که از اختلاف و دودستگی آخوندها مطلع شده بود، به دامن زدن به بحران مشغول شد. در تبريز در مخالفت با پيروان شيخ فضلالله نوری در شهر و در محل انجمن مردم دست به اعتراض زدند. اعتراضات تبريز به ديرکرد انتشار متمم قانون اساسی به تعطيل بازار و گردآمدن همه روزه مردم در اداره پست برای ارسال تلگراف به تهران و پرسش از علت اين ديرکرد، انجاميد. مخالفتهای اصلی بر سر اصول هشتم، نوزدهم و بيستم اين متمم بود. علاوه بر اين شيخ فضلالله اصلی را در نظر گرفته مبنی بر اين که هيچ قانونی نبايد مخالف احکام شرعی بوده و تشخيص آن نيز برعهده علما میباشد. بنابر اين میبايست هيئتی از علما برای تعيين مطابقت قوانين موضوعه با احکام اسلام تشکيل میشد و اين وظيفه را برعهده میگرفت. البته در آن زمان سيدحسن تقیزاده يکی از نمايندگان تبريز از تصويب اين اصل در مجلس جلوگيری به عمل آورد.
29 آوريل 1907 (نهم ارديبهشت 1286) انتشار روزنامه حبلالمتين درتهران
حبلالمتين نام دو نشريه است که يکی از آنها در تهران و ديگری در کلکته منتشر میشد. حبلالمتين تهران را سيدحسن کاشانی مینوشت که برادر کوچکتر مويدالاسلام بود که حبلالمتين کلکته را منتشر میکرد. حبلالمتين تهران در 15 ربيع الاول 1325 منتشر شد و در واقع شعبهای از حبلالمتين کلکته بود. اين روزنامه که همه روزه در تهران به چاپ میرسيد و تيراژ قابل توجهی داشت، تا زمان به توپ بستن مجلس انتشار میيافت. پس از فتح تهران نيز دوباره منتشر شد ولی باز هم دير نپاييد.
30 آوريل 1907 (9 خرداد1286) انتشار روزنامه سوسياليستی صوراسرافيل
نامه هفتگی صوراسرافيل نه ماه پس از استقرار مشروطه در تهران منتشر شد. اين روزنامه با سرمايه ميرزا قاسمخان تبريزی و کوشش ميرزا جهانگيرخان شيرازی و همکاری موثر ميرزا علیاکبر خان دهخدا منتشر شد. دهخدا در واقع سر دبير آن بود. ميرزا جهانگيرخان در کودتای محمدعلي شاه در استبداد صغير در باغ شاه کشته شد. ميرزا علیاکبرخان دهخدا به غرب پناهنده شد و بعدها از سياست دست کشيد و به نوشتن لغتنامه پرداخت.
21 ژوئن 1907 (31 تير 1286) بستنشينی نوری در شاه عبدالعظيم
عليرغم توافقهائی که بر سر مطابقت قوانين با احکام اسلامی و نظارت فقها بر مصوبات مجلس ميان روحانيون مشروطهخواه و شيخ فضلالله صورت گرفته بود، اما مخالفتهای وی با اصول بنيادين مشروطهخواهی از جمله آزاديهای اجتماعی تداوم داشت. جدال با مشروطهخواهی و شريعتخواهی شيخ فضلالله وی را به دربار نزديکتر نمود. گفته میشود شيخ با پولی که از دربار گرفته بود، مداوم طلاب را به سرای خود دعوت و نزد آنان از مشروطه و مجلس بد میگفت. در برابر تبليغات منفی و بدگوئیهای وی و تحريک عليه مشروطه و آزادي، مشروطهخواهان به مقابله برخاستند و چون شيخ و يارانش عرصه را بر خود تنگ ديدند، به عبدالعظيم کوچ کرده و در آنجا بست نشستند. شيخ فضلالله از عبدالعظيم مکتوباتی به تهران و شهرهای ديگر و همچنين نجف، به قصد ايجاد آشوب، روانه مینمود که با درايت مجلس خنثا میشد. از اين مکتوبات تحت عنوان «لوايح» شيخ فضلالله نام برده میشود که در اساس روشنگر ديدگاههای وی در مخالفت با مشروطه بوده است.
31 اوت 1907 (9 شهريور 1286) امضای قرارداد 1907 روس و انگليس در سنتپطرزبورگ
در اين زمان در حالي که مرزهای غربی ايران در ناتوانی کامل دولت مشروطه مورد دستاندازی و يورش و غارت و کشتار عثمانيان قرار داشت، دو دولت رقيب روسيه و انگليس نيز از همين ضعف و ناتوانی ايران بهره برده و تقسيم ايران و دستاندازی به يکپارچگی و تماميت ارضی کشور را در عمل در دستور کار خود قرار دادند. پيرو رقابتهای بينالمللی مابين کشورهای استعمارگر اروپائی اتحادی ميان دو کشور روسيه و انگليس در برابر کشور جوان و تازه به ميدان آمده آلمان ضروری بود. قرار داد 1907 در اصل توافقی الزامی ميان اين دو ابر قدرت در مورد ايران و برفراز سر دولت ايران بود. مطابق اين قرارداد کشور به سه منطقه نفوذ روس، انگليس و حيطه دولت مرکزی ايران در ناحيه ميانه تقسيم شده بود.
هفت اکتبر 1907 (15مهرماه 1286) تصويب رسمی متمم قانون اساسی
پس از گذشت ماهها کشاکش بالاخره تهيه متن متمم قانون اساسی خاتمه يافت. در اين ميان در فضای ترسی که با قتل امينالسلطان برای درباريان حاصل شده بود و در سايه درايت احتشامالسلطنه و برخی ديگر از نمايندگان مجلس، طی نامهای شاه و کليه درباريان و اعضای دولت به همکاری با مشروطه فراخوانده شدند. شاه در پاسخی وفاداری خود را اعلام داشت و اذن اعلام وفاداری وزراء را نيز صادر نمود. پس از آن طی مراسمی در مجلس (درست پس از گذشت يک سال قمری از صدور فرمان مشروطيت) و با حضور جمعيتی حدود 500 تن سران کشور به وفاداری به مشروطيت سوگند ياد کردند. پس از اين مقدمات، در روز پانزدهم مهرماه 1286 از طرف مجلس شورای ملی تلگرافی به سراسر ايران ارسال و خبر تصويب متمم قانون اساسی و تأئيد آن توسط محمدعليشاه را اعلام نمود.
12 نوامبر 1907 (19آبان 1286) حضور شاه در مجلس و سوگند خوردن او برای حفظ قانون اساسی
يکی از اقدامات مهم مجلس در اين روزها بررسی درآمد و بودجه کشور و تعيين و کاهش بودجه دربار و مستمری شاه و وليعهد بود. البته محمدعلی ميرزا در اين زمينه چيزی نگفت اما از پرداخت دستمزد خدمه خود خودداری نمود. با وجود اين فضای قتل اتابک، جای زيادی برای مخالفت با مجلس نگذاشته بود و در مجموع روحيه همراهی با مشروطهخواهان حاکم بود. شاه برای خشنودی نمايندگان مجلس قول داده بود که در روز 19 آبان در مجلس حاضر شده و سوگند وفاداری به مشروطه ياد کند. در اين روز محمدعليشاه سوار بر کالسکه روباز خود و عبور از ميان صف مردم که ابراز احساسات ميکردند در مجلس حاضر شد و سوگند ياد کرد که «تمام هم خود را مصروف حفظ استقلال ايران نموده… قانون اساسی و مشروطيت ايران را نگهبان و بر طبق آن قوانين مقرره سلطنت کند.»
15 دسامبر1907(24آذر 1286) کودتای نا فرجام محمدعلی شاه با حمايت نوری
محمدعليشاه که مخالفت خود را نسبت به مجلس و اقدامات مشروطهخواهان هرگز فراموش ننموده بود، تعدادی از نمايندگان مجلس را به حضور خواست تا عدم رضايت خود را از 1) عملکرد مجلس مبنی بر دخالت در امور دولت و 2) تعداد و رفتار بیرويه انجمنها را به اطلاع آنان برساند. نمايندگان مجلس پس مشورت نامهای به دربار فرستاده و ازخود دفاع نمودند. اما در همين هنگام در پايتخت حوادثی به چشم میخورد که مجلسيان چندان توجهای به آنها نداشتند. به عنوان نمونه درخواست هفتصد سواره از آذربايجان توسط اميربهادر، که محمدعلی ميرزا وی را به تازگی درمنصب «کشيکچی باشی» قرارداده بود، بدون اطلاع وزير جنگ و يا نيروهای طرفدار دربار هرجا که میتوانستند آشوب و فتنه به پا میداشتند. روز يکشنبه سوم آذرماه بود که به هنگام صبح جماعتی تحريک شده در مقابل مدرسه سپهسالار ـ محل تجمع انجمنها ـ گرد آمده و به توهين و دشنام به مجلس و مشروطه و ايجاد آشوب پرداختند. بعد فوجی از سپاهيان اميربهادر در ميدان توپخانه گرد آمده و به برپا کردن خيمه و چادر و آشپزخانه پرداختند. در اين ميان تعدادی از آخوندهای ضد مشروطه نيز به اين جمع پيوسته و بنای تحريک را گذاشتند. اين اخبار وقتی پخش شد، طرفداران مجلس و مشروطهخواهان و همچنين اعضای انجمنها نيز گرد آمدند. روز به همين روال به پايان رسيد و تمام شب را گروهی از آزاديخواهان در بهارستان مانده و به مراقبت از مجلس پرداختند. روز بعد نيز جمعيت وسيعی به دفاع از مجلس در ميدان بهارستان تجمع نمود. نمايندگان مجلس شش تن را به نزد شاه فرستادند. آن شش تن با اين پيام شاه بازگشت که چنانچه انجمنها پراکنده شوند او نيز نيروهای خود را پراکنده خواهد نمود. در اين ميان مخالفان مشروطه به در خانه چند تن از آخوندهای ضدمشروطه از جمله شيخ فضلالله نوری رفته و آنان را به محل تجمع و جدال آوردند. کار به درگيری کشيد و خونهائی نيز ريخته شد. اخبار تهران به شهرهای ديگر کشور رسيد و آزاديخواهان به جوش و خروش شدند. از سوی ديگر گفته میشود که يک نيروی چند هزار نفره مسلح از انجمن عبدالعظيم به ياری مجلس آمد. اين اتفاقات شاه را ترساند و وی را وادار به آشتی نمود. در اين ميان همدستی شيخ فضلالله و چند تن ديگر از آخوندها و محمدعلی ميرزا کاملاً آشکار گرديد.
فوريه 1908 (بهمن 1286) سوء قصد به جان شاه
تا مدتی بعد از کودتای نافرجام بر عليه مجلس، محمدعلی ميرزا از خود در برابر خانه و نمايندگان ملت نرمی و ملايمت نشان میداد. حتا در اين ميان که مجلس موفق به تصويب قانون انطباعات شده بود رضايت خود را از نمايندگان طی نامهای اعلام داشت. اما حادثه ترور شاه در روز هشتم اسفند مجدداً همه اوضاع را دگرگون ساخت. شاه در اين روز به قصد عزيمت به دوشانتپه با همراهان و خدمه خود به راه افتاد. اما در بين راه دو نارنجک به سمت کاروان وی پرتاپ. به شاه آسيب نرسيد، اما چند تن کشته و زخمی شدند. شاه ابتدا در برابر مجلس به خاطر اين حادثه عکسالعملی نشان نداد. اما بعد از اين که تفتيشها و جستجوها ثمر نداد، از اين امر به خشم آمد و شروع به بدرفتاری با مجلس نمود. البته بعدها در تاريخها گفته شد که اين امر توسط «حيدر عموغلی» از فرستادگان «کميته باکو» انجام گرفته است.
23 ژوئن 1908 کودتای محمدعلی شاه و به توپ بستن مجلس(23جمادی الاولی1326قمری)
سال 1286 نيز با افت و خيزها و ماجراهای بسيار در نخستين سال تجربه مجلس ملی به پايان رسيد و سال 1287 هرچند در آرامش آغاز گرديد، اما در ادامه خود به ناکامی و توقف يکساله کار مجلس کشيد. نخستين ناکامی کنارهگيری برخی از نمايندگان مجلس از جمله رئيسِ دانا و توانمند آن احتشامالسلطنه بود که به اتهام نرمخوئی در برابر محمدعلی ميرزا دلزده و کناره گرفت. در دستگيری کسانی که متهم به پرت کردن نارنجک به کاروان محمدعليميرزا بودند، مأموران رعايت قانون را نکرده اين موجب جوش و خروش و اعتراضات در شهر و در مجلس و همچنين اينبار در کابينه شد. شاه نيز در نهايت مجبور به عقبنشينی شد. اما دامن زدن به کارشکنیها و به ويژه تحريکات در شهرها و مکانهای مختلف ادامه داشت، به طوری که امنيت از همه جا رخت بربسته بود. شاه نيز که در اين ميان هم موقعيت و هم جان خود را در خطر میديد، با مشاورت و همراهی روسها در صدد ضربه نهائی به مجلس بود. از دهه دوم خرداد محمدعلي ميرزا به طور منظم با سفارت روسيه و لياخوف روسی فرمانده بريکاد قزاق در ارتباط بود. روز چهاردهم خرداد سربازان سيلاخوری به خيابانهای تهران ريخته و آشوبی ساختگی ايجاد نمودند. به بهانه ايجاد نظم سربازان قزاق در خيابانهای شهر مستقر شده و به خلع سلاح مردم پرداختند. شاه نيز در اين روزها به باغشاه عزيمت نمود تا با آسودگی لشکر خود را برای تاختن به مجلس بيارايد. آزاديخواهان و طرفداران انجمنها با احساس خطری که داشتند در اطراف مجلس تجمع وسيعی ايجاد کردند. اما بهبهانی، طباطبائی و تقیزاده و چند تن از ديگر نمايندگان در برابر التيماتوم قزاق از مردم خواستند تا متفرق شود. اين امر موجب نااميدی و سردی مردم شد. برخلاف اين که تصور میشد شاه با متفرق شدن مردم نرم خواهد شد، اما وی خواهان دستگيری و اخراج 8 تن از آزاديخواهان از ايران گرديد؛ از آن جمله ميرزا جهانگيرخان مدير روزنامه صوراصرافيل و محمدرضای شيرازی مدير مساوات و ملکالمتکلمين. در اين ميان اخبار به شهرهای ديگر از جمله تبريز رسيد و اعتراضات به محمدعلی شاه و بيزاری از وی سراسری گرديد. در اين ميان نيز «کميسيون رفع اختلافی» تشکيل شد وظاهراً مذاکرات با مجلسيان آغاز گرديد. محمدعلي ميرزا در عين حال در گردآوری نيروی مسلح و انتقال توپها از ميدان توپخانه به باغشاه بود. اما مجلس در برابر اين گونه اقدامات حساسيتی نشان نمیداد و در ميانشان دو دستگی بوجود آمد. تعدادی چون بهبهانی خواهان «ايستادگی مظلومانه» بودند و ديگرانی چون تقیزاده و حاج ميرزا ابراهيمآقا خواهان جنگ. افرادی نظير ممتازالدوله، رئيس وقت مجلس، مشغول نرمخوئی با محمدعلی ميرزا. شاه در پاسخ روحانيون نجف که مردم را ترغيب به حفظ مشروطه میکردند، ابراز اطمينان کرد که طرفدار مشروطه است. اما آخوندهائی از سوی خود در شهرها به ويژه تبريز مأمور کرد که تبليغ نمايند که اين مشروطه بیدينی و مشروطهخواهان بیدينند. روز دوشنبه يکم تير نيز تلگرافی به سراسر شهرهای ايران ارسال نمود که «اين مجلس برخلاف مشروطيت است. هر کس منبعد از فرمايشات ما تجاوز کند مورد تنبيه سخت خواهد بود.» و روز بعد يعنی دوم تير روزی بود که سربازان و نيروی قزاق گرداگرد مجلس و مسجد سپهسالار ـ محل تجمع انجمنهای تهران ـ را محاصره نمودند و از رفت و آمد نمايندگان جلوگيری به عمل آوردند. در هر صورت تعدادی از نمايندگان و دو سيد طباطبائی و بهبهانی در مجلس حضور داشتند و سعی مینمودند از جنگ و خونريزی جلوگيری به عمل آوردند. در اين ميان سيدجمالدين افجهای که با چند صد تنی روانه مجلس شده بود در نزديکی مجلس با مانع قزاقها روبرو شده و چون پافشاری نمود يکی از قزاقان مبادرت به شليک هوائی شد و اين به منزله آغاز جنگ بود. از سوی آزاديخواهان مسلح نيز تيراندازی شد. لياخوف فرمانده قزاقان دستور داد از هرسو با توپها به ساختمان مجلس شليک کنند. پس از ساعتی جنگ، بسياری از افراد درون مجلس از جمله دو سيد متواری شده و به پارک امينالدوله پناه بردند. اما متواريان توسط قزاقها دستگير شده آزار بسيار ديده و به باغشاه منتقل میشوند. از ميان مشروطهخواهان دستگير شده ملکالمتکلمين و ميرزا جهانگيرخان را در باغشاه به دار آويختند. بدين ترتيب مرحله نخستين مشروطيت و مجلس با استقرار استبداد صغير خاتمه و تا تير 1288 يعنی فتح تهران به دست مجاهدين و آزاديخواهان تبريز و ديگر شهرهای ايران و خلع محمدعلی ميرزا از سلطنت ادامه يافت.
منابع:
تاريخ مشروطه ايران ـ احمد کسروی
تاريخ بيداری ايرانيان ـ ناظم الاسلام کرمانی
مجلس و انتخابات از مشروطه تا پايان قاجار ـ منصوره اتحاديه (نظام مافی)
تشيع و مشروطيت ـ عبدالهادی حائری
مجلس اول و نهادهای مشروطيت ـ علیاصغر حقدار
کارنامه و زمانه ميرزا رضای کرمانی ـ هما ناطق
کتاب سياه ـ حسين مکی