اهمیت اقتدار رهبری در مبارزه

  • ما در حال نبرد هستیم. نبرد سیاسی بحثی‌ست در هنر جنگ، هنر نبرد. برای هر نبرد سیاسی ما باید رهبری سیاسی را بسازیم، چون از جنس جنگ است. اگر شما مکانیسمی را پیاده کردید که در آنجا عنصر اقتدار رهبری پایین بیاید، دیگر چیزی به نام نیرو را نمی‌توانید هدایت و رهبری بکنید. به همین خاطر بجای این‌که بروند به سمت نیروهای موجود ایران، یا به سمت نیروی خیابان در خارج ایران، نقش برمی‌گردد به این‌که؛ می‌گویند، ما می‌خواهیم صدای مردم ایران را به بیرون منعکس کنیم.
  • مسئلۀ اساسی این است که ما در اپوزیسیون رهبریی را بسازیم که در آن عنصر اقتدار باشد و با داخل ایران وظایف خود را تعریف بکند، نه با بیرون. ببینید، وقتی در داخل حرکت قوی باشد خود خارجی‌ها می‌آیند خدمتتان. زنگ می‌زنند، تماس می‌گیرند. آن‌وقت شما می‌توانید مشاور بفرستید، می‌توانید بخش خارجی خودتان را فعال بکنید. آدم‌هایی را بفرستید، مذاکره بکنند. اگر فرانسوی‌ها مطمئن باشند که در ایران حرکت در آستانۀ پیروزی است، برای این‌که بفهمند، این نیرویی که در حال پیروزی‌ست، چه برنامه‌ای دارد، چه کاری می‌خواهد بکند، حتماً خودشان پیشقدم می‌شوند. خواهند خواست تا با شما بنشینند و صحبت بکنند و برنامه‌ بریزند که باهم چکار می‌خواهید بکنید.
  • بی‌اقتدار کردن. یعنی ما رهبری را بجای این‌که از درون یک سازمان مبارزه انتقال بدهیم، می‌آییم و با کسانی می‌خواهیم این پیام را به داخل بدهیم که از درونش قدرتی بیرون نمی‌آید. این یک اصل است و من سال‌هاست که این را می‌گویم. منتهی، خُب، وضع اپوزیسیون در خارج خوب نیست. ببینید، قدرت را با قدرت می‌توان کنترل کرد. ما اگر هزاران ساعت هم کارهایی انجام بدهیم که در آن قدرت نباشد، برای جمهوری اسلامی هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. قدرت را شما با قدرت می‌توانید مهار کنید و شکست بدهید. برای این‌که قدرت را درست بکنید، در کنار هر هزار تن چریک یک عنصر اقتدار نیاز دارید. در کنار اقتدار شما به سازمان نیاز دارید، به سازمان مبارزه. بعد عناصری مانند خانم بنیادی باید به این سازمان بپیوندند. بعد شما می‌توانید ایشان را در مقام مسئولیتِ، مثلاً، هنرمندان قرار دهید، یا به عنوان سخنگو بگذارید. چه ایرادی دارد؟ ایشان را بگذارید به عنوان سخنگوی زبان انگلیسی که برخی بیانیه‌ها را به زبان انگلیسی بخوانند. اصولاً بهترین سازمان‌ها باید از عنصرهای خوبی مانند خانم بنیادی استفاده کنند. اما شما ایشان را آورده‌اید در شورایی که رهبریت را منعکس می‌کند.
  • شما آقای عبدالله مهتدی را می‌آورید آنجا و با این کار بدترین پیام را به داخل می‌دهید. ببینید ما یک جمعیت 20 میلیون نفری در تهران و کرج داریم، یک جمعیت چند میلیونی در قزوین داریم، یک جمعیت خیلی بالایی در اصفهان و شیراز و مشهد و تا خوزستان داریم. می‌دانید پیام به این جمعیت چندین میلیونی چیست؟ این است که ما داریم آدم‌هایی را به صحنۀ رهبری می‌آوریم که وقتی جمهوری اسلامی رفت، نه تنها مسائل جمهوری اسلامی حل نخواهد شد، بلکه تازه چیزی هم به آن اضافه خواهد شد. اما آن چیست؟ آن جنگ داخلی‌ست.
  • با حرف‌های قشنگ مردم که فریب نمی‌خورند. می‌دانید اگر کومله و حزب دمکرات بیایند، سر نقده اولین درگیری‌ها شروع می‌شود. مگر شوخی‌ست؟ مگر ما تاریخ را نخوانده‌ایم؟ مگر نمی‌دانیم که چه اتفاقاتی افتاده است؟ اینها سر روستا به روستا، سر کوچه به کوچه، سر خیابان به خیابان باهم دعوا دارند. کومله با دمکرات دعوا دارد، هر جفت‌شان با پژاک دعوا دارند، پژاک با دیگری دعوا دارد. و از آنجا که اینها در منطقه آدم کشته‌اند، بسیاری مثلاً ایل مکری به سرعت مسلح خواهد شد، برای این‌که می‌ترسند. اینها آدمکش هستند. با موزاییک سرمی‌بریدند، با حلبی سرمی‌بریدند. اینها تاریخ واقعی‌ست. مردم آنجا، میهن‌پرستان آنجا، من چقدر پیام از میهن‌پرستان کردستان دریافت کردم، که اگر قرار است مهتدی بیاید، پس ما قید انقلاب را بزنیم و برویم به سوی جمهوری اسلامی، تا اقلاً نوامیس‌مان در امنیت باشد. مردم را ترساندن که هنر نیست.
  • جمهوری اسلامی می‌گوید که؛ اگر من بروم ایران آسیب می‌بیند. و بعد ما می‌آییم عبدالله مهتدی را می‌نشانیم آنجا و می‌گوییم ایران آسیب نمی‌بیند. خُب آسیب می‌بیند دیگر! بعد مردم نگران می‌شوند و می‌گویند؛ خُب اپوزیسیون که دارد بدتر از جمهوری اسلامی عمل می‌کند. ما چه پیامی را می‌خواهیم به داخل بدهیم؟ جمهوری اسلامی به ایران باور نداشت. از خمینی پرسیدند؛ از این‌که داری به ایران برمی‌گردی، حِست چیست؟ گفت: «هیچی»! بعد سال‌ها می‌گفت؛ میهن‌پرستی و ملی‌گرایی کفر است. حالا ما آمده‌ایم یک شورایی درست کرده‌ایم، این شورا با اسم بردن از ملت «کهیر» می‌زند. بعد در مورد تمامیت ارضی که تازه در آنجا دعوا داریم. خُب اگر این است، پس یک پله هم بدتر از خمینی شد، یک پله بدتر از خامنه‌ای شد. شاید هم صدها پله بدتر از جمهوری اسلامی بشود.
  • جریان پادشاهی‌خواه و مشروطه‌خواه آنقدر عالی و درخشان ظاهر شدند، که به نظر من، در این چهل سال، بزرگ‌ترین لحظۀ درخشش تاریخی‌شان بود. یعنی با متانت عالی، درایت بسیار بالا، به‌طوری که سرمایه‌شان آسیب نبیند، چون عزیز ما داخل آنجا بود، و هم بتوانند آن منشور و آن شورا را زمین‌گیر بکنند. یک‌پارچه عمل کردند. بی‌نظیرترین حرکت‌ها بود و چند چیز را نشان دادند، یک: آن کسانی که فکر می‌کردند؛ پادشاهی‌خواهان و مشروطه‌خواهان بله قربان‌گو هستند، اشتباه می‌کردند. چنین خبری نیست. دو: پادشاهی‌خواهان پادشاهی را دوست دارند و به آن وفادار هستند، بخاطر ایران. سه: بعضی‌ها فکر می‌کردند با تعابیری مثل، ــ عذر می‌خواهم از همۀ هموطنان‌مان ــ، به عنوان رعیت و گوسفند و… صحبت می‌کردند، معلوم شد که چنین چیزی اصلاً نیست.
  • جریان پادشاهی‌خواه ارزش‌های خود را دارد. استدلال‌های خود را دارد و هرجا فکر کند که کاری درست نیست و خلاف منافع ایران است، جلوی آن خواهد ایستاد. و در قید و بند این‌که حالا چه کسی امضاء کرده یا نکرده نیست. و استقلال خود را دارد. یک جریان بالغ است و متوجه می‌شود، کجا را باید بزند، چه چیزی را باید نقد کند و از چه چیزی باید مراقبت کند. بلوغ بسیار بسیار بالایی را پادشاهی‌خواهان از خودشان نشان دادند.
  • نیرویی در صحنۀ سیاست ظاهر شده است که وفاداریش به ایران را با هیچ چیز عوض نمی‌کند. و این سرمایۀ ملت ایران است.
  • تمام اعتبار و ارزش اپوزیسیون در ملی بودنش است. چرا؟ چون جمهوری اسلامی حکومتی است که با ملت و ملیت ما مسئله داشته، مشکل داشته است. اما اگر یقۀ جمهوری اسلامی را می‌گیریم که شما در شمال غرب ایران چه می‌کنید؟ سپاه آشورای شما آنجا چکار دارد می‌کند؟ شما چرا به پان‌ترک‌ها میدان می‌دهید؟ شما چرا در کتاب‌هایتان علیه ایران موضع می‌گیرید، چرا تاریخ ایران را از کتاب‌های مدارس حذف می‌کنید؟ چرا شما با زبان فارسی مشکل دارید یا از آن حمایت نمی‌کنید؟ خُب اینها دادخواست و کیفرخواست‌های ما علیه جمهوری اسلامی است. حالا اگر خودمان برویم با کسانی بنشینیم که اینها بدتر از جمهوری اسلامی با ایران دشمنی دارند، خُب طبیعتاً کیفرخواست ما ابطال خواهد شد. دیگر کسی آن را نمی‌شنود.
  • این یک بی‌هنری‌ست، که ما کاری بکنیم که جمهوری اسلامی از ما ملی‌تر دیده بشود. یعنی ما برویم و بخواهیم با کسانی کار سیاسی بکنیم که بدتر از جمهوری اسلامی باشند. به این ترتیب برای جمهوری اسلامی آبرو بخریم. چنین کارهایی بسیار خطرناکند. نباید با آنها شوخی کرد. اپوزیسیون باید آبروی خودش را حفظ بکند. حرف‌هایش، حرف‌های تاریخی باشد. یعنی اگر صد سال دیگر آمدند و بررسی کردند، بگویند که آن‌وقت اپوزیسیون این حرف‌ها را می‌زد و درست هم بوده است.

( فرازهای از سخنان حجت کلاشی در مصاحبه با کانال یک )

, ,
اشتراک گذاری