آیا این جنبش انقلابی، زنانه است؟

از همان ابتدای جنبش انقلابی ۱۴۰۱، شماری از گروه‌های تجزیه‌طلب و چپ که اصولا ملت ایران را قبول ندارند، دست و پای بسیاری می‌زدند تا با تکیه بر هویت قومی و مطرح کردن مباحث جعلی و دروغینی مانند تبعیض قومی، جنبش را به سمت قوم‌گرایی هدایت کنند، که در همان گام اول با آغاز نخستین خیزش دادخواهی برای مهسا دختر ایران از تهران، این پروژه شکست خورد. پس از آن می‌خواستند مقاومت و ایستادگی بخشی از ایران را بر بخشی دیگر ارجح بشمارند و بقیه ملت را تحقیر کنند که با شعار‌هایی با ترجیع‌بند از ….شهر تا تهران جانم فدای ایران این پروژه هم زمین‌گیر شد.

در امتداد همین تلاش‌های مصادره‌جویانه بود که گروهی دیگر می‌خواستند با زنانه نامیدن انقلاب ملی ایرانیان، مُهر یک جنبش جنسیتی یا فمینیستی را بر پیشانی آن حک کنند، که با سردادن شعارهای «مرد، میهن، آبادی» توسط زنان به شکست انجامید. شعار «مرد میهن آبادی» در کنار شعار «زن، زندگی، آزادی» از بطن جامعه بیرون آمد. اولین بار این ترجیع‌بند اضافه شده، توسط دختران دانشگاه‌های سراسر کشور سرداده شد و با همه سرکوب‌های رسانه‌ای، تخطئه و تحقیر مردم، این شعار حذف نشد.

من نه فقط زنانه نامیدن انقلاب را اشتباه می‌دانم که تقلیل این جنبش به یک منطقه یا یک رده سنی خاص یا یک فکر و بینش خاص را نیز اشتباه می‌دانم. اشاره به این موضوع به این معنی نیست که روح قوی زنانه این جنبش و پیشتازی‌های زنان در عرصه‌های مختلف آن را نادیده بگیریم، اما حتی با نگاهی آماری نیز ما الان پانصد و اندی جانباخته در این جنبش داریم که با حساب کردن نسبت جنسیت می‌توان درصد بالای مردها در لیست جانباختگان را مشاهده کرد، در مورد اعدام شده‌ها و حتی زندانیان نیز همین‌گونه است، اما اگر‌ کسی هم بگوید این جنبش مردانه است یا بار آن بر دوش مردان است، قطعا به خطا رفته است. اصلا مطرح کردن این مباحث با نگاه تفکیکی و جنسیت زده، مبتذل کردن فداکاری‌های ملت ایران از هر جنسیت و قومیت و منطقه و صنف و گروهی‌ است.

از سوی دیگر با زنانه نامیدن این انقلاب و تعریف آن به عنوان انقلابی فمنیستی بخش‌های بزرگی از مردمی که فعالانه در این جنبش حضور دارند، را نادیده گرفته‌ایم. خواسته‌های مطرح شده از سوی معترضان ایرانی بقدری متنوع و گسترده و فراگیر هستند که اینگونه نامگذاری‌ها نتیجه‌ای جز حذف بیشینه‌ی خواسته‌های ایرانیان نخواهد داشت. اگر روایت این شش ماه فداکاری ملت ایران بدون عینک کبود ایدئولوژی‌های واپسگرایانه دیده شود قطعا هر ناظر منصفی جز انقلابی ملی روی آن نامی دیگر قرار نمی‌دهد. چون هر نام دیگری تحریف، تخفیف، تقلیل و حذف بخش‌هایی از این رستاخیز بزرگ ملی است.

جدای از گروه‌های چپ، ضدملی و یا هواداران انقلاب ۵۷ که با استفاده از سیاست هویتی و با هدف تحریف و مصادره این انقلاب ملی، تعابیر دیگری مانند انقلاب زنانه بر آن می‌نهند.

گروهی از افراد مستقل نیز با نگاه به کارکرد تبلیغاتی نام انقلاب زنانه در فضای جهان غرب و تاثیر آن در موفقیت جنبش اخیر، موافق این تعبیر از انقلاب ملی بودند. اما از همان ابتدا مشخص بود که غرق شدن در استراتژی غربی پسندکردن این جنبش انقلابی، امتیاز ویژه‌ای برای جنبش به ارمغان نخواهد آورد. می‌بینیم که زنان پارلمان‌های اروپا که در روزهای ابتدایی جنبش با نمایش‌های پرشور با شعار «زن، زندگی، آزادی» گیس می‌بریدند، به راحتی با امیرعبداللهیان وزیر امورخارجه جمهوری اسلامی مذاکره می‌کنند. حتی امانوئل مکرون که گروهی از زنان شهرت‌طلبی که مدعی خودخوانده رهبری اپوزیسیون و‌ جنبش انقلابی ملت ایران هستند، به دیدارش رفتند و از همراهی دولت فرانسه با ملت ایران خبر می‌دادند، به سادگی در قاب‌هایی کنار مسئولان جمهوری اسلامی دیده می‌شود.

اصولا سیاست برخلاف ابتذال و تباهی که در ایران با آن مواجه‌ایم در دنیای غرب بر اساس منافع ملی پیش می‌رود نه اوهام و خیالات! صحبت‌های من به این معنی نیست که نباید از ظرفیت‌های غرب برای کمک به مردم استفاده کرد. قطعا این تحرکات تا جایی که بتواند تمرکز رسانه را بر روی ایران نگه دارد و شرایط را برای مبارزه تسهیل کند، بسیار عالیست. اما اگر قرار باشد به بهانه دروغین کمک کشورهای خارجی، صدا و‌ مطالبات واقعی مردم داخل را سانسور و گزینش یا منحرف کرد، خطای نابخشودنی و اشتباهی استراتزیک خواهد بود. انقلاب در لندن، پاریس و واشنگتن رقم نمی‌خورد. انقلاب در ایران و به دست ملت ایران رقم خواهد خورد و عبور از خواسته‌های ملت ایران روند گذار را یا متوقف خواهد کرد و یا به خاموشی آن منجر خواهد شد.

از سوی دیگر باید بپذیریم که خواسته‌های ملت ایران تنها دستیابی به آزادی حق پوشش یا آزادی زنان نیست و حتی زنان شجاع ایرانی هم فقط برای نوع پوشش نمی‌جنگند. باید توجه داشت که تاکید بیش از اندازه بر روی مبحث آزادی پوشش در مبارزه با جمهوری اسلامی کارایی لازم را ندارد. این استراتژی که حجاب پاشنه آشیل و دیوار برلین نظام است، و به تکرار از دهان گروهی از فعالین سطحی شنیده می‌شود، تهی بودنش را این روزها بیش از پیش نشان می‌دهد. ذکر این نکته نیز اهمیت دارد که بدانیم در همان حوزه زنان نیز اولویت‌های یکسانی وجود ندارد. اولویت اول زنان در بعضی از مناطق توسعه نیافته ایران، کودک همسری و گریز از یک نظام طایفه‌ای آمیخته با مرد سالاری و مذهب سالاری منطقه ایست و قطعا انتخاب پوشش پس از این اولویت‌ها قرار می‌گیرد. زنان در بخش‌هایی از کشور که هنوز بافت قبیله‌ای، عشیره‌ای و طایفه‌ای و یا مذهبی خود را حفظ کرده‌اند، با خشونت گسترده و قتل‌های ناموسی روبه رو هستند. حتی در مناطق شهری و توسعه یافته ایران نیز شاید برای بسیاری از زنان اشتغال، استقلال مالی و فردی و موارد دیگر بیش از نوع پوشش واجد اهمیت باشد.

(بخشی از مصاحبه حسین تاجیک با بنیاد داریوش همایون)

, ,
اشتراک گذاری