«بزرگترین سپاس و قدردانیمان از بخت بلندیست که به ما فرصت داد تا بار دیگر سربلندی ایران را، به خاطر داشتن فرزندان، جوانان و ایراندختهای دلاورش تجربه کنیم، هرچند که بهای این تجربه بسیار سنگین است و از آن غمی سنگینتر بر دلها نشسته است. بهرغم این ما برآورده شدن انتظاری را سپاس میداریم که سالهای سال آرزومند و امیدوارش بودیم. ما سالها بود که در انتظار آمدن نسلهای دلبسته ایران بودیم، انتظار برآمدن نسلهای تازهای که دوستدار ایرانند، برخلاف آن نسلهای انقلاب پنجاه و هفتی که عموماً قدرناشناس و ناسپاس میهن خود بودند، نسلی که ما خود به آن تعلق داشتیم و آن زمان در جرگه جوانترینهایشان بودیم.
دلبستگی و مهر به ایران بود، همان مهری که امروز فرزندان دلیرمان را در خاک کشور و برای زندگی و آزادی و برای پس گرفتن ایران به کارزار کشانده، همین دلبستگی که همه ما را امروز در اینجا گرد آورده، همین مهر و دلبستگی در سی و پنج سال پیش مانع از آن شد، که ما سرخورده و ناامید شویم و کمر خم کنیم. ما نیکبخت بودیم که توانستیم در تبعید، یکبار دیگر، و اینبار به نام نامی ایران، دوباره قد راست کنیم.»