انتقام شکست پروژه‌ی نوبل را از ملت ایران بگیرید!

انتقام شکست پروژه‌ی نوبل را از ملت ایران بگیرید!

با اینکه روزهای زیادی از اعلام نام برنده جایزه صلح نوبل امسال می‌گذرد اما همچنان نام و مواضع برنده جایزه و حواشی برگزاری مراسم یکی از داغ‌ترین سوژه‌های مورد بحث فضای سیاسی ایران است. سوژه سیاسی مثل جایزه صلح نوبل به حدی مورد بحث و مناقشه قرار گرفته که فضای عمومی نیز در این موضوع میان‌داری می‌کند. وقتی شیرین عبادی برنده حدود دو دهه پیش جایزه صلح نوبل شد یکی از مهمترین فاکتورهایی که می‌شد در فضای سیاسی ایران حس کرد ذوق و شوقی وصف ناشدنی بود که جدای از پروپاگاندای رسانه‌ای اصلاح‌طلبان حول این موضوع، برای ملتی که سالهاست به مدد رژیمی ضد ایرانی و قانون‌گریز در یک تعلیق و تحقیر جهانی قرار گرفته نیز موجبات شادی وصف نشدنی بود. ملتی که گمان می‌کرد مطرح شدنش در سطح جهان با جایزه‌ای حقوق بشری پس از ۳ دهه روی کار آمدن جمهوری اسلامی از پس انقلاب ننگین ۵۷ ، روزنه‌ای هر چند کوچک برای تنفس و مجالی هر چند کوتاه برای عرض‌اندام بین‌المللی و بیرون جستن از حقارت جهانی‌ست که محصول عملکرد رژیم است. اما با گذشت زمان و روشن شدن هر‌چه بیشتر مواضع و مختصات فکری شیرین عبادی و حامیانش و واریز اعتبار این جایزه بین‌المللی به پای انتخابات نمایشی رژیم و بعدتر تبدیل این جایزه به دیواری دفاعی از گروه‌های شناسنامه‌دار تجزیه‌طلب و ضد ایرانی همه آن ذوق و شوق ساده‌دلانه ملت شریف ایران را بر باد داد. حالا از پس چند دهه آزمون و خطای مردم و شناخت هرچه بیشترشان از چهر‌ه‌ها و اتاق فکری که دائما در ساخت چهره و رهبر و اپوزیسیون در داخل و خارج ایران نقش بازی می‌کند، نقشه‌ها برای رهبر تراشی و چهر‌ه سازی از افرادی که دل در گروه سقوط ۵۷ دارند بر آب شده است. حالا برخلاف سالهای دهه ۷۰ و هشتاد و حتی اواخر نود شمسی که هر زمان دست اندرکاران رژیم و بازماندگان از قدرت در ۵۷ با فرمول‌های پیچیده می‌توانستند هر بیراهه‌ای را به ملتی که عاصی از وضعیت موجود است با برچسب راه نجات بفروشند و بابتش هزینه گزافی به کشور تحمیل کنند اکنون با نواری از شکست‌های پی در پی مواجه شده‌اند.

شروع این شکست‌ها از چندماه پس از انتخابات پرشور ۹۶ و تظاهرات سراسری مردم در دی همان سال آغار شد. همان نقطه‌ی عطفی که ملت با صدای بلند پایان دوگانه‌ی اصلاح‌طلب ـ اصوالگرا را در خیابان فریاد زد و با طنین شعار رضاشاه روحت شاد آغاز جنبش بازگشت را در عرصه میدانی کلید زد. آری! نوار شکست ها تنها مربوط به عدم اهمیت مردم به جایزه نرگس محمدی و حتی نقد گسترده‌ی مراسم نوبل شروع نمی‌شود. همان اتاق فکری که ـ فریب اصلاحات ـ را در داخل و خارج بیش از دودهه به ملت خسته و رنجدیده ایران فروخت حالا هاج و واج است که چرا یک به یک هرآنچه به صحنه می‌آورند مثل آدم برفی در چله تابستان آب می‌شود و نه تنها توانایی حفظ محبوبیت تزریقی و مصنوعی را ندارند که موج مصنوعی ایجاد شده با سرعتی عجیب تبدیل به ضد خودش می‌شود و قهرمان‌های ساختگی جبهه‌ی ۵۷ در داخل و خارج را منفور و زمین‌گیر می‌کند. تعدد شکست‌های پی در پی، برای اتاق فکری که از تهران تا لندن و واشنگتن و تقریبا اکثر نهادهای حقوق بشری، نفرات موثری را در همه حوزه‌ها در اختیار و مهمترین رسانه‌های صوتی، تصویری و نوشتاری را در چنته دارد به حدی گران تمام شده است که این روزها، جنون‌آمیز یقه‌ی شاهزاده رضا پهلوی و همه هواداران مشروطه پادشاهی را گرفته‌اند و با همه توان رسانه‌ای که در اختیار دارند جبهه ضد ۵۷ که همانا باورمندان به بازگشت ایران به روی ریل مشروطه پادشاهی هستند را سیبل کرده‌اند. اما این تخریب‌ها بعید است حتی در کوتاه مدت هم برایشان عایدی قابل توجه‌ای داشته باشد. تخریب‌ها جواب نمی‌دهد چون اینبار برخلاف اتمسفر سالهای منتهی به انقلاب ۵۷ که حکومت مشروطه در عرصه‌ی عمومی یکه و تنها مانده بود، حالا جبهه ۵۷ با جمعیتی بزرگ از هواداران مشروطه‌پادشاهی روبه روست که اگرچه در حاکمیت کنونی فاقد قدرت است اما عرصه عمومی را برای این پیام آوران سیاهی تبدیل به فیستوالی از شکست و شرم کرده است.

مشاهده‌ی فضای عمومی ایران و پیگیری شعارها، دیوارنویسی‌های گسترده، حجم بالای زندانیان مشروطه‌خواه و حتی تعدد کامنت‌هایی با محتوای حسرت و آه از گذشته درخشان پیش از ۵۷ در پلتفرم‌های مختلف مجازی هر ناظر بی طرفی را به این مهم می‌رساند که قلعه‌ ۵۷ در عرصه عمومی سقوط کرده. علاوه بر این هر‌ موج سباسی اجتماعی که از دی ۹۶ تاکنون به صورت دنباله‌دار بر دیوار سیاه ۵۷ شلاق می‌زند، ویرانی بیشتری بر پیکره‌ی آن جا می‌گذارد تا ناقوس مرگ این رژیم ضد ایرانی بلندتر از گذشته شنیده شود.

همین موج‌ها و گسترده شدن و فراگیری آن در شهرهای مختلف دور و نزدیک ایران که همراه با کلیدواژه‌های اصلی بازگشت به نظام پیشین همراه است، باطل شدن سحر ۵۷ بر سرنوشت سرزمین مقدس ایران را نوید می‌دهد. اینکه امروز جایزه‌ی نرگس محمدی به جای ایجاد موج تبلیغاتی برای او و هواداران پرنفوذ داخلی و خارجی‌اش تبدیل به ضد تبلیغ برای این دلبستگان به طاعون ۵۷ می‌شود، تقصیر شاهزاده یا چهر‌ه‌ها و جریان‌های سیاسی مشروطه‌خواه نیست. اینبار یک ملت تاریخی و بزرگ برای تجدید عظمت و جبران اشتباهی تاریخی و تصفیه حساب برای هر آنچه رنگ و بوی ۵۷ می‌دهد پا به میدان گذاشته و علت شکست پروژه‌های میلیون دلاری را باید در تغییر موازنه‌ی قدرت اجتماعی در عرصه‌ی عمومی به نفع آنچه که بوی ایرانِ پادشاهی ،آبادانی و عظمت می‌دهد جستجو کرد. اگر به دنبال انتقام گیری از پشت صحنه‌ی این شکست‌های متوالی هستید باید یقه مرم ایران را بگیرید، چون این شکست‌ها حاصل نمی‌شد مگر با تکیه بر‌ آگاهی و قدرت اجتماعی شهروندان ایرانی.

شاید بتوانند با حملات سازمان‌یافته جریان‌های سیاسی و چهر‌ه‌های سیاسی مشروطه‌خواه و هوادارانشان را دچار آزار موقتی کنند اما حریف نهال مشروطه‌خواهی که از پس تندباد ۵۷ کمرخم کرده بود و برای خشکیدنش مرتجعین سرخ و سیاه تانگوی مرگ اجرا می‌کردند نخواهند شد. این نهال امروز شاداب است و با سرعتی باور نکردنی در عین رشد و بالندگی، ماشین روایت‌‌سازی جعلی جبهه ۵۷ را زمینگیر کرده و با برهم زدن بازی بزرگ وفاداران به انقلاب ۵۷ برای زایش جمهوری جدید در حال تحمیل آگاهی و قدرت اجتماعی‌اش بر پارادایم سیاسی عقب‌مانده و ایران ستیز حاکم است.

, , ,
اشتراک گذاری