برخی گروههای ملی هستند که من به آنها احترام میگذارم. اما این ملیگرایی را طوری تبلیغ میکنندکه پشت سر جمهوری اسلامی بایستند. این غلط است. این را هم باید بررسی بکنیم. در هر جنگی ایران برحق است، در هر جنگی! اما الان وارد جنگ نشدیم. ما داریم به مسئلهای که جمهوری اسلامی بوجود آورده فکر میکنیم. این که در وسط این غائله بجای اینکه تلاش بکنند که ایران درون آن آتش نباشد و ایران را کنار بکشند، مدام میگویند؛ که نخیر اسرائیل از گروههای تجزیهطلب حمایت میکند. اسرائیل در فلانجا به دنبال تجزیۀ ایران است. درست است این کارها را میکند. نمیخواهم بگویم، این کارها را نمیکند. اما این که میگویند، چون اینکارها را میکند، بنابراین ما باید پشت جمهوری اسلامی باشیم ، با این بنابراینشان مشکل وجود دارد. اینطور نیست. ما باید اسرائیل را وادار بکنیم که دست از این سیاستهای غلطش بردارد. همانطور که گفتم در قرهباغ اسرائیل اشتباه بزرگی کرد و در سالهای آینده خودش ضربهاش را خواهد خورد. چون پانتورانیسم و اخوانیگری که در ترکیه هدایت میشوند، بزرگترین دشمنی را هم با ایران و هم با اسرائیل خواهند کرد. اسرائیلیها دچار نزدیکبینی شدند و نفهمیدندکه چه مسئلهای را دارند برای ترکیه حل میکنند. اتفاقاً یکی از سران مار در این منطقه، ترکیه است. همراهی با آن بزرگ کردن افعی و اژدهاست که خود اسرائیل ضربهاش را خواهد خورد. بله! ما باید تلاش بکنیم که اسرائیل تصحیح بکند و دست از این سیاستها و کارهایش بردارد.
اما راه حل این مسائل در درون برنامههای جمهوری اسلامی نیست. برای اینکه جمهوری اسلامی مانند دولت عمل نمیکند. ببینید اگر ما در رون جنگ باشیم، من حق ندارم طوری تفسیر بکنم که مسئله به نفع دشمن ایران حل بشود. من باید، در هر حالی، وکیل ایران باشم. باید طوری تفسیر بکنیم که به نفع ایران باشد. اما الان که در این وضعیت و در این نقطه نیستیم. صورت مسئله را نباید درهم ریخت. جمهوری اسلامی ایران را در داخل یک مشکل، در داخل یک چاه انداخته است. اصل مسئله اینطور است که جمهوری اسلامی چون امتمحور است و چون به اتحاد اسلام و به آزادی فلسطین میاندیشد، تا اینجای قضیه یک مسئله است، اما این امر ادامه دارد، و چون به نابودی اسرائیل هم فکر میکند، که این دیگر وظیفۀ دولت نیست. البته جمهوری اسلامی به صورت یک دولت عمل نمیکند که اسرائیل هم به دنبال ضربه زدن به این دولت باشد، نه! جمهوری اسلامی به صورت یک نیروی آزادیبخش عمل میکند و هدفش نابودی اسرائیل است. خُب طرف مقابل هم نمیتواند برود و ساکت بنشیند. طرف مقابل هم چون تهدید وجودی دریافت کرده، مجموعهای از نیروها را بوجود میآورد که آن هم برای ایران تهدید وجودی بوجود بیاورد. ما که نمیتوانیم مسئله را از پلۀ دو بخوانیم.
مسئلۀ من این اصلاً نیست که اسرائیل بر حق هست یا نیست. من متوجه هستم که اسرائیل چه اشتباهاتی میکند و چگونه دارد در مناطق پیرامونی ایران دستکاری میکند. منتهی مسئلۀ من این است که مسئولیت حفظ منافع ایران که با اسرائیل نیست. در ایران این دولت است که باید این کار را انجام بدهد. وقتی دولتی مأموریت ایران را نابودی اسرائیل قرار داده، اسرائیل هم برنامههایی را طراحی میکند برای نابودی ایران. در اینجا دولت است که مسئول تنشزداییست. دولت است که دامنۀ تنش و دعوا و جنگ را محدود میکند. یک دولت ملی میتواند با اسرائیل رقابت داشته باشد، میتواند با او همکاری داشته باشد، میتواند با او دوستیهای بنیادی داشته باشد، یعنی میتواند همپیمانی، همپیمانی استراتژیک داشته باشد. میتواند در بسیاری از حوزهها با او اختلاف و تنش داشته باشد. اما دولت بر مبنای منافع ملی این بازی را پیش میبرد. یک منطق ملی پشت همۀ گزینههایی هست که یک حکومت انتخاب میکند.
اما در ایران حکومتی هست که بازیهای عقلانی را دنبال نمیکند. ما نمیتوانیم رفتار جمهوری اسلامی را تابعی از قاعدۀ عقلانی و بازیهای عقلانی بدانیم. جمهوری اسلامی ایدئولوژیک فکر میکند و میگوید؛ اسرائیل باید نابود بشود. حتا نمیخواهد مهارش بکند. یعنی یک وقتی دولتی در ایران سر کار است و فکر میکند که بنا به دلایلی اسرائیل باید در چهارچوبی محدود بشود. بعد توازنی را برقرار میکند که اسرائیل آنجا نتواند قدرت برتر منطقه باشد. اینها همه در چهارچوب متعارف، سیاستهای متعارف قابل فهم است. همین الان ترکیه با روسیه همکاری دارد، رقابت دارد و در جاهایی هم تنش دارند. چند سال پیش زد و یک هواپیمای روسی را ساقط کرد. یک جایی همکاری میکند، یک جایی تحریم میکند. یک جایی حالش را میگیرد و در جایی هم بهترین روابط اقتصادی را با هم دارند، بهخاطر اینکه تابعی از بازیهای عقلانیست.
اما اینجا شما نمیتوانید جمهوری اسلامی را، به عنوان یک مسئلۀ بنیادیِ مشکلساز و دردسرساز، در حمایت بگیرید و بگویید که چون اسرائیل فلان کار را میکند. نه! نیروهای ملی نباید برای این اشتباهات جمهوری اسلامی تئوری درست بکنند، تکیهگاه درست بکنند. این جمهوری اسلامیست که برنامۀ خود را علنی اعلام میکند؛ به عنوان مثال همین چند روز پیش یکی از مقامات جمهوری اسلامی گفته؛ نگران نباشید، به زودی در بیتالمقدس نماز خواهیم خواند! یعنی آیا این مسئلۀ امنیت ایران است که ما باید برویم و در بیتالمقدس نماز بخوانیم؟ مثلاً حالا اگر بروند و در مشهد یا کربلا نماز بخوانند، چه اتفاقی میافتد، که حتماً باید بروند و در بیتالمقدس نماز بخوانند؟! یعنی برنامه و الویت سیاست خارجی ما این شده است که باید برویم در بیتالمقدس نماز بخوانیم! یکی دیگر گفته که اسرائیل به زودی نابود خواهد شد، آن هم یک فرماندۀ نظامی چنین چیزی را میگوید! خُب این امر چه ربطی به ما دارد؟ مگر ما فراموش کردهایم که چه بر سر آلمان، بخاطر سیاستهای غلط آمد؟ ما نباید بگذاریم که حکومتمان این مسیر غلط را طی بکند و بعد هم بیاییم و بگوییم؛ چون اسرائیل از پانترکیسم و پانتورانیسم حمایت میکند! بله واقعاً این کار را اسرائیل میکند. اشتباه هم میکند و باید جلویش هم گرفته شود. اما این آن نیست! این از راه رقابتهای منطقهایست. این بده بستان است، امتیاز میدهید و امتیاز میگیرید. مذاکره هم میکنید. اما جمهوری اسلامی که اصلاً چنین چیزی نیست. جمهوری اسلامی اصلاً حکومت متعارفی نیست. برنامۀ کاملی را در دست گرفته، مبنی بر اینکه من میخواهم اسرائیل را نابود بکنم. بعد به او میگویند؛ وقتی تو میخواهی اسرائیل را نابود بکنی، خُب اسرائیل ادامۀ هویتی آمریکاست. شریک استراتژیک آمریکاست. میتوانی آمریکا را نابود بکنی؟ با کدام اقتصاد؟ کدام اقتصاد را داری که بخواهی آمریکا را نابود بکنی؟ کدام جنگافزار را داری که بخواهی آمریکا را با آن نابود بکنی؟ چه الویتی داری؟ اگر آمریکا را نابود بکنی، فردا چین تو را خواهد خورد. آگر آمریکا را نابود کنی فردا حریف روسیه نخواهی شد.
آخر اصلاً معلوم نیست که چرا ما باید الویتمان نابودی آمریکا باشد؟ آخر با ما کاری ندارند. الان ما متأسفانه در حد و اندازهای نیستیم که خود را در این تراز ببینیم و فکر بکنیم که جزئی از این رقابتها بحساب میآییم، رقابت بین قدرتهای بزرگ! ما باید از این رقابتها استفاده بکنیم و اقتصادمان را بهبود ببخشیم، وضعیت نوسازی و همۀ این گونه مسائل و کلاً عقبماندگی تاریخی خودمان را جبران بکنیم! این چه نیروی ملیست که میرود و این بهانهها را از اینجا و آنجا جمع میکند، این بهانهها را جور میکند، تا سیاستهای غلط جمهوری اسلامی را پوشش بدهد! سعی میکند، پرده روی خرابکاریهای جمهوری اسلامی بیاندازد و نشان نمیدهد که مهمترین تهدید ایران الآن جمهوری اسلامی است، کارش ایراد دارد.
میگویند که اسرائیل از پانترکیستها حمایت میکند، خُب مگر مهمترین حامی پانترکیسم جمهوری اسلامی نیست؟ چرا در جاهای دیگر دنبال حامی پانترکیسم هستند؟ بهترین حامی پانترکیسم جمهوری اسلامیست. آقای اجاقنژاد را گذاشتهاند به عنوان متولی جمکران. بروید ببینید؛ این آقای اجاقنژاد کیست. آقای اجاقنژاد، بهطور مشخص برای چه کسی کار میکند؟ اللهشکور پاشازاده و امثال آنها! او آدم آنهاست. او را کجا گذاشتهاند؟ در مسجد جمکران! چرا آنجا گذاشتهاند؟ برای اینکه آنجا یکی از بهترین مراکز ایدئولوژیک جمهوری اسلامیست. هیئتها میروند آنجا، گروههای جهادیشان، گردوههای عقیدتی و حزباللهیشان میروند آنجا. از آنجا خیلی از امنیتیها و مدیران جمهوری اسلامی بیرون میآیند. حال مسئولیت آنجا را دادهاند به کسی که بهطور یقین یکی از عوامل پانترکیسم و پانتورانیسم است. این همان کسیست که پیشنهاد داد، در حالی که باکو داشت در مقابل ایران لفاظی میکرد و فحش میداد، آقای احد قضایی و چند نفر دیگر تابلویی را بردند و تقدیم سفارت باکو کردند. تابلو چه بود؟ تمثال و پیکرۀ آقای حیدر علیاُف! پشت همین قضیه هم آقای اجاقنژاد بود. همهاش هم دروغ، سر بقیه را هم همینطور کلاه میگذارند، که ما داریم فضا را برای شیعیان مناسب میکنیم. همهاش دروع است. کاری کردهاند که اتفاقاً شیعیان در آنجا در اقلیت قرار بگیرند. اصلاً آنجا مذهبزدایی شده و آنجا سنیها بیشترند. به این ترتیب چرا یقۀ جمهوری اسلامی را نمیگیرید، که حتا در دورۀ
قاجار هم ما اینطور تحقیر نشده بودیم. سفیر ایران در باکو را ما تعیین نمیکنیم. الهام علیاف تعیین میکند.
جالب است؛ سفیر سابق را عزل کردند. بعد سفیر دیگری را در باکو گذاشتند. حالا با همین سفیر جدید هم کاری ندارم. اما استوارنامۀ سفیر جدید را الهام علیاُف قبول نکرد. در نتیجه سفیر قبلی آنجا مانده است. حالا چرا آن سفیر قبلی آنجا مانده است؟ بخاطر اینکه این سفیر قبلی را، به چه دلیلی و به چه بهانهای، خریدهاند! حتماً بعداً مطمئناً معلوم خواهد شد. هر سفیری، به استثناء یکی دو نفر، به باکو رفته، با تهیۀ فیلم و این چیزها، مسئلۀ اخلاقی پیدا کرده و یا دچار فساد اقتصادی بوده است. در همین قضیۀ قرهباغ آن مردک خائن توئیت زده بود؛ طوفان در فنجان! یعنی هیچ چیزی نیست! ببینید سفیر چگونه دروغ گزارش میدهد. آواره شدن صدواندیهزار نفر را میگوید؛ طوفان در فنجان نامیده بود. یعنی این آدم اینقدر وقیح و خائن است. به رغم این هنوز سفیر ایران در باکوست. چه کسی او را منصوب کرده است؟ الهام علیاُف. یعنی آقایان اینقدر بیعرضهاند. اینقدر وزارت خارجه خاک بر سر و بیعرضه است. یعنی هر چیزی هست الا وزارت خارجه، که آن سفیر را صدا نمیکند و بگوید، بلند شو بیا اینجا! گوشش را نمیکشد و نمیپرسد که؛ مردک تو چه کار کردهای که الهام علیاُف عاشق چشم و ابروی تو شده است؟! و بجای او یک نفر نظامی را بفرستد آنجا و بگوید؛ از این به بعد با این فرد طرف خواهید بود. یا سفیر را قبول نمیکنید، این فرد را به عنوان معاون آنجا میگذاریم. البته که باکو اصلاً نگران نیست و در جا اخراج میکند. چنانکه این کار را کرد. وابستههای نظامی را از باکو اخراج کرد.
بعد یک عده از کسانی که ملی هستند و ایران را دوست دارند، اما نمیدانم که چطور نیروی ملی هستند که هیچ یک از این خرابکاریها را نمیبینند، بعد میآیند و میگویند؛ اسرائیل کشور خوبی نیست! ما اصلاً کشور خوب در دنیا نداریم. ما چرا باید فکر کنیم که کشور خوبی در دنیا وجود دارد. هیچ کشور خوبی برای ایران وجود ندارد. این ما هستیم که باید بتوانیم با رفتاری درست و حساب شده منافع ملی خودمان را تأمین بکنیم.