حسین تاجیک
چند روزی از انتشار فایل صحبتهای عبدالله مهتدی رهبر حزب تروریستی و ضد کُردی کومله در نشست دفتر سیاسی این حزب، درباره پشت پردههای منشور همبستگی، میگذرد. اگرچه فریادهای نخراشیدهی دشمنی با ایران پس از انتشار این فایل به گوش هر گوشفروبستهای نیز رسیده است و همه آنچه برای انحراف رستاخیز ملی ایران در سال گذشته و در پروژههایی چون منشور رخ داده است بر همه عیان شده است و تصویر هولانگیر خوابهای شومی که برای ایران دیده بودند هر خفتهای را از خواب بیدار کرده است، اما باید با مروری دیگر بر آنچه در این فایل بیان شده است، نکات مهمی را به تکرار و به جهت بیداری و هوشیاری بیشتر در روزهای پر التهاب پیش رو، یادآوری کرد.
انتقادها و هشدارهایی از سوی چهرهها و جریانهای جدی و غیرنمایشی ملی و مشروطهخواه به شیوه گزینش افراد دخیل در تهیه منشور و آن شورای ائتلافی بدون توجه به میزان پایبندی آنها به اصول ملی مطرح شد. بلافاصله پس از انتشار منشور نیز بار دیگر جریان اصیل ملی، تخلفات آشکار و پرشمار از اصول و پرنسیپهای ملی را گوشزد کرد. عدم اشاره به «ملت ایران»، پرچم ملی شیر و خورشید، زبان ملی فارسی و یا تاکید شدید بر موضوع عدم تمرکز در حکومت آینده، باز کردن پای کنوانسیونهای متعدد بین المللی و فرادستی و اجباری دانستن آنها برای تصمیمگیریهای آیندهی کشور و در نهایت نوشتن متنی فاقد جغرافیا و تاریخ و بیارتباط با سرزمین ایران، عاری از هر رنگ و بویی از ایران و ایرانی و خواستههایی که ملت بزرگ ایران در کف خیابانها فریاد میزدند، شماری از مهمترین ایرادات وارده به این متن مسئلهدار بود. در همان زمان باورمندان به اصول ملی به درستی این مقدار پافشاری نویسندگان متن منشور بر سانسور و قلع و قمع گسترده ادبیات سیاسی ملی و ایرانگرایانه را عمدی و هدفمند میدانستند. اکنون پس از افشای فایل سخنان مهتدی درستی آن هشدارها و دغدغههای مهم بیش از پیش ثابت میشود.
مهتدی آشکارا از ریلگذاری جریان ضد کُردی برای نفوذ در صفوف اپوزیسیون اصیل به منظور طراحی پروژهی تجزیه ایران پرده برمیدارد. فشار رسانهای سنگین چندین ماهه برای کشاندن پای شاهزاده رضا پهلوی و جریان بزرگ ملی و مشروطهخواه به میان استیج شومی که در قالب منشور و شورای همبستگی برای انحراف و مصادره رهبری جنبش طراحی شده بود، بخشی از این پروژه نفوذ بود. از همان ابتدا که با فشار رسانهها بحث ائتلاف با چهرههای بیوزن و بیربط به اهداف رستاخیز ملی ایران تبدیل به مطالبه عمومی کاذب شد، بارها از طرف جریان بزرگ ملی گوشزد شد که هر ائتلاف و سازماندهی در این جنبش باید مبتنی بر اصولی روشن، مترقی و در جهت کسب منافع حداکثری ملی برای ملت ایران شکل بگیرد. اما نامهایی بیارتباط با اهداف رستاخیز ملی برای شکلگیری ائتلاف و رهبری ارکستر جنبش ملی اعلام شد و شب و روز بلندگوهای اجارهای برای تبلیغش کوشیدند. پر واضح بود که در آن ترکیب اصلاحطلبان سابق، موجسواران منفعتگرا و جریانهای ضدکُردی و ایرانستیز نهتنها هیچ خیری برای ایران یافت نمیشد، بلکه پایهریزی اهداف ضد ایرانی و خوابهای شومی که برای آینده میهن دیده بودند، نمایان بود.
مهتدی و دوستانش در پی آن بودند تا از طریق بهرهگیری از اعتبار والای شاهزاده و همچنین نیروی قدرتمند اجتماعی جریان ملی و مشروطهخواه در منشور و در نهایت اعتبارزدایی و حذف آنان بتوانند مانند اسب تروا وارد صحنه سیاسی-اجتماعی جنبشی کاملا ملی شده و به هدف خود برای نفوذ در اپوزیسیون و کسب اعتبار مرجعیت رهبری و در دست گرفتن سکان هدایت جنبش دست پیدا کنند و اهداف شومشان را در روزهای حساس فردای گذار از جمهوری اسلامی به ثمر برسانند.
مهتدی در این فایل به صراحت پروژهی منشور و استفاده ویژه از اصطلاح «عدم تمرکز» را کلیدی برای باز شدن قفل فدرالیسم قومی، خودمختاری و در گامهای نهایی حق تعیین سرنوشت در آینده ایران میداند. او که دیگر جریانهای ضدکُردی رقیب خود را به دلیل تندرویهایشان از موانع حصول موفقیت طرح خود میخواند، آن میزان خاماندیش و بیتجربه نیست که نداند ملت ایران احیای شکوه و یکپارچگی ایران را فریاد میزند و نمیتوان مسئله تجزیه کردستان و دیگر بخشهای ایران را در با چنین ملتی مطرح نمود. او میداند که باید ابتدا به صفوف اپوزیسیون ملی نفود کرده و پس از آن در شرایط پسا جمهوری اسلامی با در دست داشتن بخشی از مرجعیت سیاسی-اجتماعی گامهای دیگری برای رسیدن به هدف نهایی و خیال خام خود و هم مسلکانش که جدایی کردستان عزیز و سرفراز است را پیگیری کند. ایدهای که مهتدی به عنوان یکی از باهوشترین چهرههای جریان ضدکُردی و تجزیهطلب مطرح میکند به واقع برنامهای هوشمندانه و زیرکانه برای پیروزی و به سرانجام رساندن اهداف شوم جریانهای ایرانستیز است.
اما ایده مهم او پیش نمیرفت، مگر به کمک چهرههای برساخته رسانهای و صاحب تریبونی مانند مسیح علینژاد و حامد اسماعیلیون و دیگرانی از این دست، که برای مهتدی و همه جریانات واگرا و گریز از مرکز بستر تبلیغاتی مهمی مهیا کردند. همین جریان فاسد و فرصتطلب و ماجراجو کار را به جایی رساندند که مهتدی را با اتیکت میهندوست و ایراندوست برای مردم معرفی میکردند!
مهتدی در جای دیگری از سخنان خود که حسرتی پنهان از ناکامی ایدههایش را نیز همراه خود دارد، از متن منشور به عنوان بیمانندترین متنی یاد میکند که جریانات تجزیهطلب تاکنون توانستهاند بر اپوزیسیون اصیل تحمیل کنند. موید این سخن حذف سازمانیافته ادبیات ملیگرایی ایران و پرچم سه رنگ شیر و خورشید، تاکید افراطی بر زبان محلی و همزمان حذف کلیدواژه زبان فارسی به عنوان زبان ملی ایران در منشوریست که نویسندگانش مدعی رهبری یک رستاخیز ملی بودند و البته همچنان نیز در توهم آن غوطهورند.
از نکات مهم دیگری که مهتدی در سخنان خود به آن اشاره میکند موضوع زبان مادری و عدم اشاره به زبان فارسی در منشور است. او با اشاره به این موضوع که به پروژه استقلال کردستان معتقد است میگوید باید این پروژه را ذیل پارادایم فدرالیسم پیگیری کنیم تا بتوانیم تاریخ و زبان کردی مورد ادعای او و دوستانش را به صورت کامل در مدارس و بخشهای اداری جایگزین کنیم و با طی این روند جداسازی، فضا برای استقلال کردستان مهیا خواهد شد. جملاتی که علاوه بر اینکه اهداف تجزیهطلبانه و ضدایرانی نویسندگان منشور را آشکارا بیان میکند، تاییدی دوباره بر اهمیت زبان فارسی و ویژگیهای وحدتآفرین آن در سراسر جغرافیا و تاریخ ایران میگذارد و به خوبی روشن میسازد که چرا ایرانستیزان در پی ستیز و حذف و انزوای زبان فارسی در کشور هستند. حذف و تضعیف جایگاه زبان فارسی به عنوان محصول درخشان ملت ایران طی چند هزاره که همه باشندگان ایران از هر منطقه و تیرهای در ساخت و پرورشش نقش پررنگی داشتهاند، علاوه بر آسیبهای فرهنگی و گسست از پیشینه تمدنی مسیر جداسری، نفرتپراکنی و عدم درک مشترک بین باشندگان کشور پهناورمان ایران را هموار خواهد کرد.
منشور نویسان در بحث پرچم شیر و خورشید که در ۴۴ سال گذشته و پس از روی کار آمدن وفاداران به آرمان انقلاب ۵۷ و حذف عناصر و نمادهای مهم ایرانی، برای حفظ آن رشادتها و فداکاریهای بزرگی صورت گرفته نیز همان مسیر حذفی جمهوری اسلامی را دنبال کردهاند. این سطح از دهنکجی به همه عناصر و نمادهای شاخص ملی قطعا اتفاقی نبوده و نیست. چنانکه مهتدی نیز در همین فایل افشاشده به حذف نمادها و نشانههای ناسیونالیسم توسط نویسندگان منشور و پشتپرده ائتلاف جرج تاون اشاره میکند و مشخص میشود که این حذف و سانسور ایرانیت را با آگاهی کامل تدارک دیده بودند.
علاوه بر مباحث حول منشور که در این فایل افشاشده مطرح میشود، نکات بسیار جالبی را میتوان دربارهی این گروههای ضدکُردی را فهمید. به روشنی در این جلسه عمق اختلافات و دعواهای بدوی که در هشت دهه گذشته تنها با اسلحه پیگیری شده است را میتوان مشاهده کرد. آرمانشهر خیالی که این چهرهها و احزاب ضدکُردی برای هممیهنان ایرانخواه و دلاور کُردمان تصویر میکنند جز فروکاستن مناسبات شهروندی به قبیلهگری و تعصبات قومی و طایفهای نخواهد بود.
ازین تصویر خیالی از هماکنون خون میریزد. احزابی که مدعی هستند برای خوشبختی کُردها مبارزه میکنند از توانایی دیالوگ ساده با یکدیگر هم برخوردار نیستند و کارنامهی سیاسی خیانت بارشان مملو از قتل و جنایت و تجاوز حتی به اجساد مردگان است.
اکنون پس از ماهها که از نقشهی شوم نویسندگان آن منشور ضد ایرانی میگذرد و با انتشار فایل صوتی عبدالله مهتدی، باید به کنش آگاهانهی جریان مشروطهخواه و تحولات درونیش، که روز به روز بر بلوغ این جریان پر افتخار اضافه میکند، بالید. جریانی که اگرچه بر اثر فشارهای بیرونی و مشکلات درونی خود در طی دههای گذشته فرصت رشد و بروز ظرفیت خود را نداشت، اما در همین یک سال گذشته با تکیه بر اصول ملی و تفکر و اندیشه ملی ضعفهای ساختاری خود را بهبود بخشیده و در دفاع از ایران در برابر هجمههای نیروهای ضدایرانی و بازماندگان انقلاب ۵۷ به خوبی مقاومت کرده و پیروزیهایی را نیز کسب نمود.
زمینگیر کردن و شکست اسب تروای منشور و ائتلافهای ازین جنس و یا شکست توطئه حذف پرچم شیر و خورشید از تجربیات موفق و ارزشمند جریان مشروطهخواه و ملی است.
آنچه باید همچنان مورد توجه قرار گیرد آن است که پروژه منشور اولین پروژهی ایرانستیزان و وفاداران به انقلاب ۵۷ برای تباه ساختن آینده ایران نبود و آخرینش هم نخواهد بود. گذر پیروزمندانه ازین پروژهها و شکست دادن آنها باید درسهای بسیاری برای جریان مشروطهخواه به همراه داشته باشد.
تلاش برای تقویت سازماندهی و گسترده شدن تشکیلات ملی در سطوح و ابعاد مختلف فرهنگی،اجتماعی، سیاسی و ترویج اندیشه و آگاهی ملی در سطح جامعه بخشهایی ازین درسهاست. تا لحظه شکست کامل انقلاب ۵۷ و عبور از رژیم برآمده از آن انقلاب ننگین و بازگشت به نظام مترقی مشروطه و بازگرداندن لوکوموتیو ایران به روی ریل توسعهای که پیش از انقلاب ۵۷ طی مینمود، نباید لحظهای از حیلهها و پروپاگاندا و فضاسازیهای سیاسی که به منظور انحراف ارادهی ملی تدارک دیده میشود غفلت نمود. تا رسیدن ایران به ساحل امن اسبهای تروا یکی پس از دیگری برای مقابله با جریان ملی و مشروطهخواه به میدان خواهند آمد، اما باید با چشمانی باز پیش از ورود فریبکاران به دژ ایرانخواهان، متلاشی شوند.