هر روز که میگذرد به تعداد نیروهایی که از جمهوری اسلامی میبرند، افزوده میشود و به همان نسبت ما با پرسشی در بارۀ نوع برخورد با این نیروها، یا به اصطلاح ریزشیها، از سوی جبهۀ مبارزه مواجه میشویم.
طبیعتاً همۀ این وقتی را که ما برای توضیح دادن و صحبت کردن میگذاریم، برای این است که هر روز تعداد هرچه بیشتری را با عقاید و نظرات خود آشنا بکنیم تا آنها را به جبهۀ خودمان پیوند بدهیم. خُب یارگیری یعنی همین. کار ما همین است. ما فقط برای هواداران که صحبت نمیکنیم. زیرا کسانی که مانند ما فکر میکنند، که خُب با ما به یک جبهه تعلق دارند. اما وظیفۀ ما این است که بیشترین نیروی جامعه را به سمت صحیح تاریخ و پشت اندیشه و فکر خودمان بیاوریم. حالا بخشی از اینها ممکن است، عوامل جمهوری اسلامی باشند که آگاه شده و به این طرف میآیند.
دعوای ما با آنها دعوای ذهنی و فکریست. طبیعیست که آنها هم بچههای ایران هستند. البته بعضی از همین بچههای ایران هم فاسد و جنایتکار هستند. طبعاً باید به کار آنها رسیدگی کرد، این بحث دیگریست. اما ما میخواهیم بیشترین تعداد فرزندان این کشور را بیاوریم و پشت عقیدۀ صحیح قرار بدهیم. ما که به دنبال خونریزی و کشتار نیستیم. ما میگوییم که ما نیروی ملی هستیم. میگوییم ناسیونالیست هستیم، در این مورد باید بیشتر صحبت بکنیم، چون موضوع مهمیست، میگوییم ملی هستیم. طبیعیست، ما همانقدر که به فکر فرزندان و خویشان خود هستیم، باید به فکر فرزندان مخالفان خودمان هم باشیم. فرق میان ما و آنها چیست؟ آنها در اصل یک حلقۀ بستهای هستند و میگویند؛ کسی که با ما نیست باطل است. به خون بقیه تشنه هستند. حاضرند برای ادامۀ حکمرانی خود خون فرزندان این کشور را بریزند. اما ما ملی هستیم و به سایر اعضای این ملت و ایرانیان علاقمند هستیم.
حالا بخشی از این ایرانیان دارند کشور خودشان را ویران میکنند یا جنایت میکنند. طبعاً این موضوع جداگانهایست. اما بخش دیگری از ایرانیان اشتباه کرده و فریب خورده و در صف نادرست ایستادهاند. طبیعیست که راه باید باز باشد تا برگردند. اما ما نباید در این فرآیند جَوگیر شویم. یعنی نباید پرچم خط مقدم مبارزه را به آنها بسپاریم و بعد ببینیم که مبارزۀ ما به کجا میانجامد. پرچم را بدهیم به آنها و بعد ببینیم آنها به کجا میروند. طبیعتاً باید در جبهۀ ما سروسامانی وجود داشته باشد. افرادی که ریزش پیدا میکنند، اولاً به جبهۀ ملیگرایی و پادشاهی بپیوندند. روشن است که راه را باید برایشان باز بگذاریم. آزارشان ندهیم. اما در عین حال باید حواسمان باشد که اگر بخواهیم ویزا بدهیم، به افراد جایگاهی ندهیم که آنها راهنمای مبارزه باشند. آنگاه، در چنین صورتی، جمهوری اسلامی میتواند افرای را به عنوان ریزشی بفرستد به درون جبهۀ مبارزۀ ما و بعد این جبهه را دچار مشکل بکند. به عبارت دیگر ما باید به جبهۀ خودمان سروسامان بدهیم. در عین حال درهای اردوگاهمان باید به روی افرادی که از آن سمت به این طرف میآیند، باز باشد. اما پرچم را نباید به دست آنها داد.